چگونه یک فرد به اسارت فرقه در می آید؟

مناسبات رجوی یا همان  تشکیلات وی دشمن پنهان و آشکار آدم هایی هست که خواسته و ناخواسته اسیر این فرقه می شود.  فرد به محض  ورود در درون تشکیلات یک احساس خلاء و بی هویتی می کند چون از همان ابتدا باید تمام هویت خود را تحویل  فرقه  بدهد و از خودش چیزی نگه ندارد و با دنیای قبلی وداع و با دنیای رجوی آشنا شود.  گام اول هر آنچه در درون دارد را با فرم ها و سئوال و جوابهایی باید تحویل آنها دهد و از اینجا به بعد است که باید تابع فرامین و ضوابط فرقه رجوی در بیاید. پذیرش مناسبات  جمعی و تشکیلات را و در ادامه طوری با فرد برخورد می شود که انگار دنیای رجوی و آن سیکل بسته خاص و ماورای فهم توست و هر آنچه در درون داری ضد ارزش و بر عکس آنچه تشکیلات و رجوی می گویند ارزش مطلق است. دیگر فرد خواسته و ناخواسته وارد منجلاب رجوی می شود و اینگونه جسم فرد را تسخیر می کنند و مانده روح و عواطف فرد آنهم در پروسه ای کوتاه با مغز شوئی هایی که برایت می گذارند این عمل هم صورت می گیرد و شخص را تماما در اسارت ذهنی و فکری قرار می دهند.
در دنیای رجوی نقطه مثبت فرد برای خودش نیست و متعلق به نقطه رهبری یعنی رجوی است ولی بر عکس نقاط ضعف برای خودت هست و باید در بر طرف کردن آن تلاش کنی. و همین می شود چماقی که هر گاه خواستن بزنند تو سرت و می گویند تو از جامعه ای آمدی با افکار استثماری و با خوی جنسیتی که باید این عینک را بر داری  و کسی هم نیست بگوید مگر خود شما از کدام جامعه آمدید؟!
در دنیای عادی هر کس می تواند نظر و دیدگاه خاص خودش را داشته باشد ولی در دستگاه رجوی افراد فقط باید به یک چیز فکر کنند و تمام.
هم و غمت باید اثبات رجوی باشد و جایگاه فردی وجود ندارد.  جالب این است مریم قجر در همه جا پز این مناسبات و این آزادی عمل را می دهد.حال می بینیم که در این تشکیلات ذره ای افراد اراده و اختیار با خودشان نیست و تماما کلیشه ای و اطاعت کورکورانه هست. مریم قجر در صحبت های خود دم از آن می زند که نیروهای وی با گذر از انقلاب انسانیت و شرف و رهائی خود را در زیر چتر مسعود به عنوان پرچمدار این راه کسب نموده اند و در این راه حاضر شدند از همه چیز خود بگذرند. دروغ از این بزرگتر آدمهایی که حتی اجازه کوچک ترین کاری را از خود ندارند. براستی سئوال این است چرا رجوی اجازه نمی دهد افرادی که گرفتار آن لانه عنکبوتی می شوند هر گاه خواستند از این به اصطلاح مدینه فاضله ای که رجوی و مریم قجر پز آن را می دهند خارج شوند مانع های مختلفی بر سر راه خروج ایجاد می شود. از چه هراس دارند و چرا تهدید و مانع از خروج افراد می شوند بجز اینکه افراد خارج شده ممکن است  آبروی آنان را ببرند  و دروغ آنها را بر ملاء می کنند. رجوی و مریم قجر خود را  افرادی  مدرن  و آبدیت می دانند در حالی که ستایش و خودپرسی دنیای شیطانی است و برای این عصر نمی باشد و جالب تر که رجوی همیشه واژه قرون وسطا را برای سران نظام ایران بکار می برد.در دنیای رجوی است که افراد باید وی را پرستش کنند و خود را فقط به او پاسخگو بدانند و عملا به افراد می گوید شما مسئول آخرتتان نیستید و در آن دنیا هر کسی را با مرید و راهبرشان می شناسند و من هستم که باید جوابگو باشم با استغفارآخر چگونه به خودش جرات می دهد و کجا خودش را می نشاند،  این فرد  شیطان مجسم  و همسرش هم عفریته قرن هستند که اینچنین آدمها را مسخ خود می کنند و در اسارت خود نگه می دارند. تمام افرادیکه در این بند هستند کافیست اراده کنند و این زنجیرها را پاره کنند و خواهند دید رجوی و افکارش فقط در همان حیطه جا دارد و دنیای بیرون نفع می کند تمام آن داده های وی را و به امیدی که تمام افراد از یوغ این اسارت خارج شوند.  
 

خروج از نسخه موبایل