چند کلامی در رابطه مهران کاکاوند٬ تروریست فرقه رجوی

در اخبار خواندم که تروریست های فرقه رجوی٬ در اقدامی ناجوانمردانه٬ به آقای منصورنظری حمله ور شده اند و اورا مورد ضرب و شتم قرارداده اند! این در حالی است که این اقدام تروریستی در خارج از کشور و در یکی از کشورهای اروپایی صورت گرفته است و همانطور که خود آقای نظری اشاره کرده است٬ شخص تروریست٬ مهران کاکاوند بوده است!
بارها و بارها به مسئولین دولتهای غربی خصوصا وزارت خارجه امریکا گفته بودیم که خارج کردن نام فرقه مجاهدین از لیست گروه های تروریستی این دست بازی را به آنها میدهد که آزادانه در کشورهای اروپایی وامریکایی٬ دست به اینچنین حرکتهایی بزنند! هرچند که این حرکات٬ اتفاقا٬ فرقه ای بودن گروه آنان را بیش از پیش ثابت میکند! کسانی که ادعای دمکراتیک بودن دارند٬ کسانیکه مدعی هستند که میخواهند آزادی را برای مردم ایران به ارمغان بیاورند٬ این چنین با مشت و لگد٬ به جان مخالفین خودشان میافتند و این گونه دمکراتیک بودن خودشان را ثابت میکنند! خدا را شکر که گفته های ما جداشدگان از این فرقه٬ توسط خود این فرقه ثابت میشود و نیازی به توضیح زیادی نیست! لازم به یادآوری است که این خط٬ یعنی خط اقدامات تروریستی این چنینی٬ از سالیان گذشته توسط شخص رجوی٬ به افراد داده شده بود! در نشستی که با حضور مسعود رجوی در یکی از قرارگاه های سازمان داشتیم٬ او به صراحت گفت که اگر پیروز شدیم که شدیم ولی اگر به هردلیلی شکست خوردیم٬ کسانیکه باقی ماندند٬ بایستی که دست کم یکنفر از جداشدگان را بکشند و بعد خیلی راحت برود و در زندانهای فرانسه یا آلمان استراحت کند! او میگفت: کشورهای اروپایی اعدام ندارند و با خیال راحت٬ میتوانید جداشدگان را که  به ما خیانت کردند٬ ازپای درآورید!
اما چند نکته ای در خصوص مهران کاکاوند. این آقا مهران کاکاوند که از دوستان قدیمی ما بوده است٬ ظاهرا کفگیر سازمان بدجور به ته دیگ خورده است که این"شازده پسر" زرنگ شده و دست بزن پیدا کرده است! مهران کاکاوند از بریده های خیلی رو و روشن سازمان بود. بطور خاص٬ بعد از سال 1370 که طلاق های اجباری در سازمان عمومی شد و او هم مجبور بود که زنش را طلاق دهد و دو دستی تقدیم "برادر مسعود" برای انداختن در خمره رهایی کند٬ مهران کاکاوند بشدت بقول بچه های سازمان٬ " فشل" شد! یعنی که پنچر شد! شب و روز در آسایشگاه افتاده بود و نای کار کردن نداشت. تا خلاصه بعد از مدتهای طولانی رفته رفته فهمید که راهی جز کنار آمدن باین داستان ندارد و دوباره سرپا شد. بخوبی بیاد دارم در یکی از دوره های تکاوری که در قرارگاه اشرف و محور 3  برگزار میشد٬ مهران کاکاوند٬ در تمرینات دفاع شخصی و… نفر کوبل و تمرینی من بود. اگر ایشان اکنون این مقاله را مطالعه کند٬ قطعا مرا  بخاطر خواهد آورد که چطور اشکش در تمرینات در میامد و بقول بچه ها٬ مسلط به شمردن چراغهای سالن شده بود! یعنی که همیشه چهارچرخش در هوا بود. حیف شد آقا مهران من بجای دوست عزیزم آقای منصور نظری نبودم وگرنه قطعا از خجالتت درست و حسابی درمیآمدم! البته اینبار دیگه نه تمرینی و مشقی٬ بلکه جنگیه جنگی!! اما خدا را چه دیدی شاید زمانه چرخید و چرخید و ما جایی در این دنیای نه خیلی بزرگ بهم رسیدیم. اما شاید لازم باشد چند خاطره را به مزدورکاکاوند یادآوری کنم. جناب آقای مهران کاکاوند فراموش نکرده ای که چه محفل هایی با مجید سجادی که هر دو در پروسه ای حسابی با هم جور شده بودید میزدید؟! محفلهای جنسی یا بقول بچه های سازمان محفل "ج" که درخصوص حمیده شاهرخی و محبوبه جمشیدی و زهره اخیانی را هم که فراموش نکرده ای؟!  البته همان زمان هم بدلیل اینکه بدجور از داستان طلاق٬ ضربه خورده بودی٬ به دوگانگی شخصیتی دچار شده بودی.یعنی از یکطرف بدترین حرفها را سر مسئولین زن در سازمان میزدی٬ ولی از طرفی دیگر بخاطر اینکه حفره ها یا بهتر بگویم دره های عمیق عاطفی ات را پر کنی٬ به کاسه لیسی و چاپلوسی مبادرت میکردی که همین موضوع هم باعث شده بود که اکثر بچه ها دل خوشی ازت نداشته باشند! این مزدور فرقه رجوی٬ ازجمله کسانی بود که به ضرب و زور رده تشکیلاتی و مسئولیتهای الکی که از طرف فرقه باو داده میشد٬ او را بدنبال خودشان بکسل میکردند.
اما نصیحت به مهران کاکاوند و دیگر تروریستهای رجوی درهرکجای دنیا٬ هرچند که شما خودتان هم  به لحاظ فردی و شخصی هم آینده ای ندارید٬ اما سرنوشتتان را به سرنوشت این فرقه بیش از این گره نزنید! چرا که طولانی ترین شب سال هم بلاخره٬ سحر دارد و روشن میشود و در روشنایی جایی برای انگل ها و خفاشان شب نیست!
مراد
 

خروج از نسخه موبایل