علت ترس (مجاهدین خلق)٬ از خلق قهرمان چیست؟

سازمان باصطلاح مجاهدین خلق ایران٬ بیشتر از هرچیزی از خلق قهرمان ایران میترسد! براستی این سوال از سردمداران این فرقه وجود دارد که چرا اینهمه از خانواده های نیروهای خودت میترسی؟! مگر شما مدعی این نیستید که میخواهید خلق را از دست رژیم رها سازید و به آنها آزادی بدهید پس چرا حاضر نیستید که چهار کلام با همین خلق قهرمان حرف بزنید و ببینید آنها چه میگویند وچه میخواهند؟

در خارج از کشور که تروریستهای کت و شلواریتان را خط و خطوط میدهید که با مشت و لگد و با نامردی و ازپشت٬ به سر و صورت جداشدگان از خودتان بکوبند و تصور میکنیدکه خیلی زرنگید! در کشور عراق٬ وقتی خانواده های اسیران لیبرتی برای ملاقات با عزیزانشان و به رقم خطراتی که ممکن است باعث از بین رفتنشان هم بشود٬خودشان را به اردوگاه نگهداری فرزندانشان میرسانند٬ باز به نیروهایتان اجازه ملاقات نمیدهید که هیچ٬ بلکه با سنگ و فحش و ناسزا از خانواده ها استقبال میکنید و هرآنچه شایسته رهبریتان است را به پدران و مادران سالخورده میگویید! چطور دختر مریم و مهدی ابریشمچی یا بچه خود رجوی که از همسر اولش بود٬ آزادانه اجازه ملاقات با شما را داشتند ولی به نیروهایتان که میرسد٬ پدران و مادرانشان به اعضاء وزارت اطلاعات تبدیل میشوند؟! واقعا که شما دست شمر و یزید را هم از پشت بسته اید! مگر خانواده ها چه به فرزندانشان میگویند که شما اینگونه از ملاقاتشان میترسید و پنداری که چهارستونتان به لرزه میافتد؟!! یا مگر این افرادی که شما دست کم 20 سال و بعضا بیش از 30 سال بروی آنها کار تشکیلاتی کرده اید و مخ آنها را له نموده اید٬ اینقدر ضعیف و سست هستند که با اولین ملاقات وا بدهند؟! پس کجاست اینهمه سال سرمایه گذاریتان؟!آیا خودتان در پیش خودتان به کارتان شک نمیکنید؟ در هر کجای دنیا٬ هر بچه ای را از سن 6 -7 سالگی به مدرسه میفرستند و او قاعدتا بعد از 12 سال موفق به اخذ دیپلم میشود و میتواند از آنچه در این سالیان خوانده است دفاع کند و هیچ ترسی هم از امتحان و… ندارد شما چطور اینهمه سال بروی نیروهایتان کار تشکیلاتی و ایدئولوژیکی کرده اید که بعد از اینهمه سال جرات نمیکنید آنها را وارد یک امتحان ساده بکنید؟ توجه داشته باشید که آنها قرار نیست وارد جامعه بشوند و از شما درمقابل مردم کوچه و خیابان دفاع کنند و یا کار شاقی انجام بدهند٬ آنها فقط یک ملاقات نیم ساعته بعد از سی سال با خانواده شان میخواهند و براستی چرا و چرا شما اینقدر میترسید؟

جواب خیلی ساده است! لااقل برای من وخیلی های دیگر جواب کاملا روشن است ولی بگذارید برای خودتان هم روشن کنم! شما میترسید چون  هیچ حرفی برای گفتن ندارید. شما میترسید چون هیچ ریشه ای در دل خاک ندارید و با کوچکترین برخورد با واقعیت بیرون از خودتان٬ سقوط میکنید! حرفهای شما را هیچکس در هیچ کجای دنیا نه قبول دارد و نه اصلا میفهمد! چون غیر منطقی و کاملا عقب افتاده و فرقه هستید! آقای مسعود رجوی! بقول خودت مگر میتوان جلوی بارش باران را گرفت؟ مگر میتوان جلوی وزیدن باد را گرفت و مگر میتوان جلوی ملاقات خلق قهرمان ایران با عزیزانشان را بگیرید؟ نه هرگز! نفس های فرقه شما به شمارش افتاده است.دیگر نه صدامی هست که به دادتان برسد و شما به پشتوانه او بر سر و صورت نیروهایتان بکوبید وبا ابزار نشستهای کثیف غسل هفتگی و عملیات جاری آنها را سرکوب کنید و نه قرارگاه اشرفی که ناراضیان و مخالفانتان را شبانه سربه نیست کنید تا کسی از محل دفن آنها هم خبردار نشود!

آری٬ شما اساسا از هرچه حقیقت و از هرچه روشنایی و نور است میترسید! چرا که این ذات خفاشان شب است!

مراد

خروج از نسخه موبایل