شما ایرانیان؟! شعارهای اسرائیل ساخته را دادید و دراینجا تره ای هم برایش خرد نشد!

با وجود اینکه  نوشته ی آقای اسماعیل محدث بنام " می توان و باید " درروزهای قبل از جلسه ی صهیونیستی –  رجویستی ویلپنت پاریس، برروی صفحات اینترنتی باند رجوی رفته وحکم آتش تهیه را داشت، اما با بررسی عملکرد این باند مافیایی که دروغگویی وپرگویی از خواص اصلی آنهاست، انتظار میرود که وعاظ السلاطین ومدیحه سرایانی نظیر اسماعیل محدث مجددا  وارد میدان شوند تا این افتضاح بوجود آمده را که حتی اپوزیسیون غیر فرقوی هم التفاطی بدان نشان نداد، سرهم بندی کنند.
آقای محدث درنوشته ی مورد بحث خود آورده است:
"… شعار مقاومت ملی ما ایرانیان، که به وسیلۀ مریم رجوی رئیس جمهور برگزیدۀ دورۀ گذار، در صحنۀ سیاسی ایران جا باز کرده است، از میدان عمل مبارزه با رژیم آدمخوار آخوندی بیرون آمده است. زمانیکه ستارخان با تعداد انگشت شمار مجاهدین اش از کوی امیرخیز بر علیه قشون پرشمار محمد علی شاه و دسیسه های روسیه قیام کرد و بیرق های سفید تسلیم را از سردر خانه ها پایین کشید، چه شعاری در سر داشت؟ و یا محمد مصدق با چه شعاری پروژۀ بزرگ ملی شدن نفت را در جدالی سخت با شاه ایران و از آن مهمتر با اجنبی ها به پیروزی رساند. محمدآقا حنیف نژاد تنها با شعار "می توان و باید" بذر سازمانی را در محیطی به شدت سرخورده که در آن قدرت پوشالی محمد رضا شاه تنوره می کشید، در زمین مستعد وطن کاشت که امروز پس گذشت نیم قرن همچنان از آرمان آزادی انسان دفاع جانانه می کند ".
آیا شعار مقاومتی که درمیان مردم ایران برای خودش جا بازکرده، همان شعارهایی است که آن  مقام سابق وپیر خرفت فعلی آمریکائی سرداد که ما از سیمای ضدآزادی شما شنیدیم؟
آیا مردم ایران قبول کرده اند که هرچه اسرائیل و غدارترین جناح های امپریالیستی درمورد ما میخواهند وشما شعارهای آنها را بعینه تکرار میکنید، بنفع آنهاست واعتراضی براین نیاتی که خود را درشعارها متجلی میکند و به وفور در میتینگ رنگین ویلپنت داده شد!
شما ازکجا اطلاع یافته اید که مردم ایران – چنانکه دولت فوق دست راستی  اسرائیل ادعا دارد وشما با طیب خاطر آنرا قبول دارید- نمیخواهند مذاکرات هسته ای موجود به فرجام خوبی برسد ودرعوض آن حکومت ایران با ترفندها وحملات نظامی سرنگون شود؟!
یعنی تصور میکنید مردم ایران اینقدر کم شعور هستند؟؟!!
دیگر اینکه کارها و افکار ستار خان های استقلال خواه وخادم مردم ایران، چه سنخیتی با کارهای فرقه ی رجوی دارد که شما ازشخصیت های آنها بنفع خود خرج کرده اید؟
دفاع ازاستقلال ومنافع ملی کشور ونپذیرفتن طوق بندگی، کار آنها ودر تناقض تمام با عملکرد فرقوی، مستبدانه و وطن فروشانه ی سازمان شماست.
دربخش دیگری از نوشته ی این قلم بدست مسعود رجوی میخوانیم:
"30 خرداد 60 سرآغاز فصلی نو در تاریخ مردم ایران است…سازمان مجاهدین خلق ایران، مسعود رجوی، با اشراف به نقش تاریخی خود و جنبشی که نمایندگی می کردند از میدان به در نرفتند. تظاهرات تاریخی 30 خرداد را ترتیب دادند و بعد از آن با همۀ هستی و جسم و جان خویش به مصاف اژدها رفتند…".
 حوادث 30 خرداد  1360، ازاین نظر که لطمه ی بزرگی به آزادی های موجود زد وکشور را متشنج کرد، البته که نقطه ی عطفی است واین حرکت نه یک تظاهرات، بلکه نتیجه ی اعلام قیام مسلحانه ای بود که رجوی پریشان فکر با ندیدن تعادل قوا دست به آن زد وموجب کشته شدن دهها هزار نفر ازمردم ایران شد! این عمل حکم مصاف بااژدها را نداشت وصرفا یک انتحار سیاسی وحشتناکی بود که در درجه ی اول حاصل محاسبات غلط رجوی محسوب میشود!
درادامه ی نوشته ی مورد بحث چنین میخوانیم:
" پایداری تام مجاهدان آزادی در اشرف و هم اکنون در لیبرتی مهر شکست محتوم رژیم درماندۀ آخوندی را بر پیشانی آنها و حامیان حرام لقمه حک کرده است. در این کارزار نه می بایست به لغزهای منابع نواستعماری گوش سپرد و نه به وردهای نومیدانۀ کسانی از صف این مبارزۀ جانانه خارج شده اند ".
" بندی " نمودن خود درجایی که اثری اززندگی مردم ایران درآن نبوده وارتباطی با تحولات کشور ندارد، هرنامی هم که داشته باشد، پایداری نیست!
واقعیت آنست که این افراد مسلوب الاراده با خواست وفشارهای متنوع مسعود رجوی درآنجا مانده اند واین رهبر عقیدتی شما فکر میکند که با کشته سازی ازآنها و…، چیزی را بدست خواهد آورد.
این نوع پایداری نامی جز گروگان گرفته شدن توسط مسعود رجوی ندارد و این گروگان ها نقش قابل توجهی درایجاد این وضعیت نداشته اند.
ای کاش درمورد این واژه ی نواستعماری که گویا برعلیه سازمان رجویعمل میکند؟؟!!، بیشتر توضیح میدادید تا خواننده منظور شما را بهتر درک کند.
بنظر می رسد که این واژه را صرفا برای پرکردن صفحه آورده اید وگرنه سازمان شما بهترین دوستی هایش را با نمایندگان بارزتر نواستعمار که همان نئوکان های مجالس آمریکا باشند وژاندارم منطقه ای شان اسرائیل وبعد عربستان، دارد!
دربخش های نهائی این نوشته آمده است:
" برای بزرگداشت 30 خرداد، سرفصل انقلاب نوین دمکراتیک، با آگاهی این امر که شعار "می توان و باید" از ستارخان و مصدق و حنیف و دیگر مبارزان راه آزادی ایران زمین به ما رسیده است، می بایست متشکل در گردهم آئی بزرگ 13 ژوئن در ویلپن کنیم. می بایست تمام احاد مردم را در هر جای جهان به این تظاهرات برعلیه بنیادگرائی به میدان آورد، چرا بنیادگرائی معضل هر انسان متمدن و آزاد می باشد. فقط کافی است به پنل شخصیتهای خارجی توجه کرد، که بسیاری در برابر سیاست کثیف دولتهایشان ایستادگی کردند و به جبهۀ مبارزه مردم ایران پیوسته اند. مبارزه بر علیه رژیم آدمخوار آخوندی نه تنها در انحصار کسی نیست، بلکه حق و وظیفۀ همه، به خصوص ما ایرانی می باشد ".
حوادث ویلپنت پاریس، اینک درمقابل دیدگان ماست و این شوی رنگین وپرهزینه ابدا ربطی به  افکار ستارخان ها وحنیف ها ندارد و اتفاقا دردشمنی با آرمان انسانی، استقلال طلبانه وعدالت خواهانه ی آنهاست!
پیام جان مک کین های جنایتکار و آن دسته از بازنشستگان کنگره وسنای آمریکا که بطور جانانه ای ازمنافع یک درصدی های جهان دفاع میکنند ودراین راه حاضرند که بشریت را به کام مرگ بکشند، چه ارتباطی با آرمان های شخصیت های مثبت وتاریخی ایران دارد؟
پانل های شخصیت های دعوت شده را هم دیدیم وسخنان نفرت انگیز جان بولتون ها را هم شنیدیم. همه ی فواید متد منانه ی آنها را پیش کش مسعود رجوی کنید، ما لازم شان نداریم!
سعید
 

خروج از نسخه موبایل