برابر این گزارش، مسعود رجوی همواره خیر مطلق بوده است! – قسمت اول

دررابطه با فرارسیدن روز پرهزینه ونحس 30 خرداد 1360، مطالب متعددی ازطرف رسانه های رجوی نوشته ویا بیان شده که ظاهرا " گزارش تاریخ " آقای سعید  تهرانی، طولانی تر ازبقیه بوده وبی مناسبت نیست که در این مورد ملاحظاتی بعمل آوریم.
درسرتاسر گزارش، چیزی که مورد نظر نبوده، رعایت وجدان علمی وآوردن بقیه ی مسائلی بوده تا بلکه این تاریخ 34ساله، تجربیات لازمی را به خواننده وعلی الخصوص نسل جدید که آنروزهای نحس و مشقت بار را ندیدند، انتقال دهد.
همه جا تجلیل از مسعود رجوی است وانسان دچار این حیرت میشود که آقای تهرانی چگونه نتوانسته هیچ نقطه ی ضعفی از مسعود رجوی که به هر حال انسان است وجایز الخطا گرفته و گزارش خود را بابیان تمام حقایق به زیور تحلیل منصفانه- یا اقلا نسبتا منصفانه – بیآراید.
اگر مسعود  رجوی بعنوان تعیین کننده ی اصلی سیاست های سازمان، بری ازخطا باشد که مقام اولوهیت میگیرد و بدین ترتیب این سئوال مطرح میگردد، که آیا آقا سعید علاوه بر پوشاندن قسمتی ازحقیقت وپاشیدن خاک به چشم مردم، دچار کفرگویی  و شرک گرایی نشده است؟!
گزارش آقای تهرانی " نگاهی به موضعگیریهای مجاهدین طی دو نیم سال، پس از انقلاب ضدسلطنتی " نام گرفته ودروبسایت رسمی مجاهدین منتشر شده ودلیل آن توجیه ورود خائنانه ی سازمان به فاز نظامی بوده است.
گزارش نامبرده طولانی است و طرح تک تک جملات وبررسی آنها ازحوصله ی اغلب خوانندگان خارج است وبنابراین من فرازهایی ازاین نوشته را نقل کرده ومیخواهم ملاحظاتی درباره ی آنها داشته باشم.
درقسمتی ازاین نوشته ی مطول آمده است:
" هر موضعگیری خصمانه و تحمیل هر شکلی از حجاب بر زنان این میهن نامعقول و نا مقبول است. انقلاب ما هیچ‌گونه تردید و انکاری را در آزادی کامل حقوقی و سیاسی و اجتماعی زنان نمی‌پذیرد ".
این ادعا ودرخواست، در داخل مناسبات خود سازمان به هیچ گرفته شد وزنان مجبور گردیدند که علاوه بر مسائل حجاب  و…، ازلباس های کار وفرم نظامی استفاده کنند وبدین وسیله سازمان مجاهدین، خود درزمره ی این دخالت کنندگان درشخصی ترین امور زنان قرار گرفت که تهرانی عزیز به این مسئله اشاره ای هم نکرده است!
همچنین:
" صدور و اجرای احکام مجازاتی از قبیل اعدام و شلاق زدن و تحت عنوان جاری کردن حدود اسلام، روح قوانین جزایی اسلام را که جز از موضع رإفت و رحم و توبه عوامل و انگیزه‌های جرم به مجازات نمی‌نگرد خدشه‌دار ساخته و آن را قسی‌القلب و قشری جلوه می‌دهد ".
پس سازمان شما چرا عملا این کارها را کرد؟
آیا سربه نیست کردن، تحمیل سلول های انفرادی وشکنجه کردن زنان در تشکیلات رجوی، جزو آداب مالوف آن نگردید؟!
کم بودند کسانی ازاین زنان که با روسری وسیانور کشته شده ویا به خودسوزی واداشته شدند که جانشان سپر بلای زندگی اشرافی مریم رجوی گردد؟؟
سعید تهرانی به نقل از برنامه های آن زمان سازمان مینویسد:
" هیچ‌گونه انتخاب و قرارداد و عقدی که در آن اجبار روا شده و از ابراز تمایل و اراده آزاد افراد و گروه‌های انسانی به‌نحوی از انحاء ممانعت شده باشد، معتبر و اصیل نیست ".
این بند علیرغم ظاهر ذیصلاحی که دارد، بیش ازهمه درداخل تشکیلات خود مجاهدین بلعیده شد: والدین بدون رضایت خود ازحق صیانت فرزندان محروم شدند، همسران اختیاری جز طلاق اجباری نیافتند، عده ای اززنان مجبور به درآوردن رحم خود شده وتعداد زیادی ازآنها، بدون درخواست خود وبطور جبری تحت استفاده ی جنسی شخص مسعود  رجوی قرار گرفتند.
اعضای ناراضی با زندان ومرگ وشکنجه وتوهین معروض شدند و…
تهرانی درتشریح برنامه های سازمان مینویسد:
" یک مؤسسان واقعی با دعوت از نمایندگان گروه‌های مختلف اجتماعی و سیاسی و قومی و نژادی مختلف مردم امکانپذیر است که اگر تشکیل چنین مجلسی به‌دلیل گسترش گروهها و اصناف سخت یا غیرممکن باشد، مؤسسان واقعی مردم را می‌توان از طریق شوراهای مردمی جامه عمل پوشاند و درصورتی‌که از این طریق هم برپاکردن شوراها عملی نباشد، تنها راه بالنسبه عادلانه تری که باقی می‌ماند، انتخابات عمومی سراسری است ".
آیا نویسنده ی اصلی این بند، میدانست که فرق است بین نوشتن مفت ومجانی واجرای آن؟!
چگونه بود که خود سازمان به این بند دریک محدوده ی کوچک سازمانی عمل نکرد؟! اعضای سازمان چرا فرصت واجازه نیافتند که رهبر خود وکمیته ی مرکزی آن را با چنین رویه ای انتخاب کنند وآنچه که دراین ثلث قرن درسازمان گذشت، دستورات وانتصابات رجوی بوده وهست!
چرا اعضای معترض سرکوب ومعدوم شدند تا کسی صحبت ازانتخابات داخل سازمانی نکند؟! آیا مرگ تنها برای همسایه خوب بوده است؟!
آقای تهرانی بنقل از نشریه ی مجاهد قبل از 1360 مینویسد:
«اگر روحانیت امروز به مسئولیت تاریخی خود عمل نکند از صحنه تاریخ محو می‌شود… در اسلام واقعی و ضد طبقاتی: اولا: قشر خاصی به نام کاهن یا موبد یا احبار و رهبان وجود ندارد. ثانیا: فقیه به‌معنای واقعی و قرانی زمین تا آسمان با آن چه امروز در نظر عوام است و عموماً از روی لباسش شناخته می‌شود تفاوت دارد ثالثا: در اسلام واقعی بین ولایت و حکومت و به عبارت دیگر بین رهبری و شکل اداره امور کشور (که قطعاً شورایی است) تفاوت وجود دارد. باید دید از آن چه در عمل از این اصل (ولایت فقیه) بیرون می‌آید استبداد تراوش می‌کند یا آزادی؟ موافقین ولایت فقیه از حرفشان چیزی بیشتر از حاکمیت سیاسی روحانیان بیرون نخواهد آمد»…
در مقابل شما چه کردید؟
آیا جاه وجبروتی که به رجوی بخشیدید، قابل قیاس با اختیارات رهبری درجمهوری اسلامی بوده یا دهها برابر بیشتر ازآن هست؟!
شما با اولوهیتی که برای کوتوله ی سیاسی بنام مسعود رجوی قایل شدید، این مرزها رادرنوردیدید وبی اعتقادی عملی خود را به این پیشنهاد خود به منصه ی ظهور رسانیدید!
ادامه دارد…
صابر
 

خروج از نسخه موبایل