چرا فرقه رجوی مانع ملاقات خانواده ها با فرزندانشان است؟

از دیدگاه مسعود رجوی رابطه اعضاء با خانواده یعنی جدایی اعضای از فرقه، رجوی برای این که این رابطه را قطع کند از سال 1370 در مرکزیت تشکیلات رابطه با خانواده و یا داشتن زن و فرزند را به عنوان یک عارضه، با محمل این که مانع مبارزه است در سطح بالای سازمان خط جدائی و طلاق را به اعضاء تحمیل کرد  و انگشت شماری هم که زیر بار بحث طلاق نیامدند به نحوی آنها را از صحنه حذف و یا به پایین ترین سطح تشکیلاتی افت داد.
به دنبال همین موضوع، از نظر رجوی در ارکان اصلی فرقه که بدنه سازمان را تشکیل میدهد هنوز آن بیماری وجود دارد (رابطه و عاطفه خانوادگی) به همین جهت در سال 1372 تصمیم گرفت بحث طلاق را تا پایین ترین سطح تشکیلات جاری و ساری کند و با فریبکاری در بدو ورود به موضوع طلاق ، وی به اعضاء گفت جدائی و طلاق را تا سر حد سرنگونی از شما می خواهم، البته در بحث ها همواره یاد می کرد اگر علت جدائی غیر از سرنگونی باشد حرام است، خلاصه با پوش سرنگونی افراد را فریب داد و همه را درگیر بحث طلاق کرد و حکم طلاق اجباری را صادر کرد. اگر چه اندکی بودند از همان ابتدای پای همین بحث نیامدند اما به مرور زمان به آنها هم تحمیل نموده و هر چه جلوتر می آمدیم فشار را بر اعضاء تنگ تر کرده بود رجوی گفته بود آنهای که نمی خواهند انقلاب کنند ما آنها را تحویل دولت عراق میدهیم دولت عراق هم طبق قانون خودش 8 سال زندانی می کرد بعد هم معلوم نبود چه بلای سر آن افراد می آمد، رجوی شیاد با ایجاد ترس و وحشت افراد را مجبور کرد تا به انقلاب وی تن دهند.
اما در پروسه همین که چند سال از بحث انقلاب گذشت مجددا رجوی دریافت رابطه های خانوادگی اگر چه در مقطعی خاموش شد اما در ضمیر افراد زنده است وی برای این که این بحث را به اعماق ببرد در کمال وقاحت و پرروئی گفت طلاق تا سرنگونی شکاف دارد ما طلاق علی الدوام را از شما می خواهیم  خلاصه خودش را در مسند رهبری بی همتا و با استغفار در جایگاه حضرت محمد جا داد به شکلی که گفت من نسبت  به نوامیس شما محرم هستم حتی همه کائنات را هم در بر می گیرد منظور محرمیت.
جا دارد اشاره کنم صدام پشتیبان اصلی رجوی بود وقتی صدام از بین رفت رجوی مجبور شد در دوره نخست خانواده ها را بپذیرد به قول خودش ما به تهران نرفتیم اما دست تقدیر ما به ملاء اجتماعی خود وصل شده ایم یعنی تهران را به اشرف آوردیم، وی فکر می کرد صاحب چنان ظرفیتی است که می تواند خودش را به ملاء اجتماعی وصل کند و هم توسط ستاد داخله،تبلیغاتش را در داخل کشور گسترش دهد، واقعیت محض رجوی نه در داخل جایگاهی داشت  و نه توانست سربازگیری کند، بر عکس ملاقات خانواده ها سبب شد که تعدادی زیادی از اعضاء فرقه جدا شده و به دنیای آزاد برگردند.
 به همین دلیل رعب و وحشت عجیبی افکار رجوی را پر کرده بود آن بادکنک قلابی به نام انقلاب  ترکید همه هستی رجوی بر باد رفت از آنجائیکه انقلاب مریم اصیل نبود  و اصالت نداشت با یک تلنگر به هم ریخت به یکباره  هشتصد نفر از فرقه جدا شدند، رجوی بر انگیخته شد و مجیور شد ماهیت درونی اش را در رابطه با خانواده ها فاش کند و خانواده را به عنوان کانون فساد نامگذاری کرد.
در فرقه رجوی همواره سانسور و خفقان حاکم است افراد را از اخبار روز و تحولات اجتماعی به دور نگه داشته اند رجوی می داند به محض این که اعضای در بند راه تنفسی پیدا کنند دیگر مجبور  نیستند فشار تشکیلاتی را تحمل کنند این موضوع توسط خانواده ها و ملاقاتی که با بچه های خود داشتند خودش را نشان داد.
اخیرا تعدادی ازخانواده ها جهت ملاقات به لیبرتی رفتند باز هم رعب و وحشت سر تا پای فرقه را فرا گرفته، رهبران فرقه تمام قوای خویش را بکار گرفتند تا مبادا باز هم خانواده ها جهت ملاقات به لیبرتی بروند، چرا رجوی اجازه ارتباط و ملاقات افراد با خانواده هایشان را نمی دهد؟ و چرا خانواده که مقدس ترین نهاد جامعه است را کانون فساد معرفی می کند البته جواب روشن است فرقه رجوی ظرفیت و پتانسیل خارج از خودش را به هیچ عنوان ندارد حتی خانواده.
البته دمکراسی که مسعود رجوی از آن دم می زند نوعی است که در دورن تشکیلات خویش ایجاد کرده است در نظر دارد همان را برای ایران هم بیاورد جواب مردم ایران هم روشن است به ارزانی خودش.
محمدرضا گلی  
 

خروج از نسخه موبایل