رجوی ها سعی دارند نفرات خود را در مقابل خانواده هایشان قرار دهند

در اقدامی بسیار کثیف سران فرقه باز هم سعی نمودند از اعضای خود استفاده ابزاری نموده تا بتوانند درد آمدن خانواده ها به جلوی درب لیبرتی را کم کنند و در این رابطه با آوردن نفراتی به شوی مسخره تلویزیونی، در اقدامی دیگر سعی نمودند که به اسم افراد در سایت های خود مقاله ای به نام آنان درج کنند تا خانواده ها را از عزیمت به لیبرتی باز دارند ولی خانواده ها با استقامت و استواری خود نشان دادند که تا رهایی کامل افراد اسیر خود همدم و هم قسم می باشند.
در این راستا سران فرقه این بار از فردی به نام پرویز حیدرزاده نشلی سعی کرد استفاده ابزاری نموده و به نام او مقاله ای در سایت های خود درج نمود وقتی مطالب او را نگاه می کردم و با توجه به شناختی که از او داشتم برایم خیلی جالب بود که حضور خانواده در جلوی کمپ لیبرتی به معنی این است که این کارشان درست به خال خورده است که اینگونه سران فرقه به آه و ناله و ناسزا گویی علیه آنان پرداختند.
پرویز حیدر زاده در مطلب خود سعی نمود که باز هم اراجیفی علیه خانواده ها بیان دارد ولی این نوشته او نیست و از طرف مسئولین فرقه تنظیم شده است.
وی در جایی از مطلب بیان می دارد: ازهمان ابتدای انقلاب با سازمان آشنائی داشته، اگر قدری دقیق تر به این مقاله نگاه کنیم نویسنده در زمان انقلاب کودک ده ساله ای بیش نبوده است و در آن زمان در روستای کوهستانی نشل (آمل – مازندران) که نه برق داشت و نه جاده ای که بتوان در آن تردد کرد زندگی می کرده است
تناقض بعدی که در این مطلب می توان به آن اشاره نمود از فردی به نام قاسم علیپور نام می برد که هم کلاس وی بوده و از طریق او با سازمان آشنا شده است او در ادامه بیان می دارد که این فرد تحصیل کرده بوده.
حال خودتان قضاوت کنید که یک کودک ده ساله چقدر می تواند تحصیل کرده باشد؟ و یا وقتی می گوید در زندان بوده با مهمل برادر وی به ملاقات او می رفته است. حال دریابید کل مطلب را که چگونه دستگاه تبلیغاتی فرقه دم خروس دروغ هایشان بیرون زده است.
با شناختی که از پرویز حیدر زاده در مناسبات دارم و خودش هم می داند او به خاطر این که سوادی نداشته در مناسبات فرقه یعنی از طرف مسئولین (مهدی ابریشم چی) نام دیگری… بر او نهاده شده که اکنون نمی خواهم این کلمه را در این مطلب بیاروم و خودش هم این را می داند.
وی در مناسبات فرقه وقتی از وضعیت خودش حرف می زد اظهار می داشت که وی در روستای خود به چوپانی مشغول بوده و اصلا سواد آنچنانی هم نداشته است حال دریابید پرتقال فروش این قصه را که وی یک شبه هوادار فرقه شده و تصمیم داشته به خارج از کشور برود و در نهایت فرقه را انتخاب می کند!!.
وی در این مطلب که علیه خانواده خود نوشته که وی در عملیات فرقه در سال 66 در منطقه کوشک اسیر شده و بعدها مسئولین فرقه با وعده و وعید و مغز شوئی او را وادار به ماندن در اشرف کرده بود، و هیچگاه او در نشست ها چه سیاسی و چه نشست های عملیات جاری نه تنها فعال نبوده بلکه پاسیو هم بوده است و همواره سر این موضوع زیر تیغ مسولان نشست بوده است،کسی که در جریان ملاقات با خانواده اش تا چندین روز بقول مسئولین فرقه در خود رفته و پاسیو شده بود و بخاطر همین موضوع در نشست یکی از زنان به اصطلاح شورای رهبری رقیه عباسی مورد مواخذه قرار گرفته بود و تا چند مدت پرویز همیشگی نبوده است اکنون سران فرقه سعی نمودند با درج این مطلب وی را در مقابل خانواده خود قرار داده تا مبادا پرویز بفکر خروج از فرقه به سرش بزند.
اینها گوشه ای از فریبکاری و حقه بازی سران فرقه می باشد که سعی دارند با درج این گونه مطالب افراد را مجبور به ماندن در تشکیلات کنند و شناختی که از پرویز حیدر زاده دارم وی اهل این نوشتن ها نیست و اگر سران فرقه می خواهند با پر کردن سایت هایشان اینگونه نشان دهند که همه افراد علیه خانواد های خود موضعگیری کردند بهتر نبود افراد را برای نیم ساعت هم شده نزد خانواده ها می آورده و آنان این حرف ها را به خانواده خود می گفتند.
برای من کاملا روشن است که سران فرقه از ملاقات با خانواده ترس دارند و می دانند که ملاقات طناب داریست که روزی بر گردن سران فرقه خواهد آویخت و همه افراد اسیر از فرقه آزاد خواهند شد و آن روز دور نیست.
عبدالله افغان
 

خروج از نسخه موبایل