چرا خانواده ها به آب و آتش زده اند؟

اخیراً سایتها و رسانه ها و تبلیغاتچی های مجاهدین اعم از رهبر و نویسنده و اسیر، با آتشباری سنگین و با حداکثر تهاجم به مصاف خانواده های خودشان رفته و بعضاً از زبان اعضای اسیر، الفاظی که به خانواده ها نسبت داده می شود، قابل توصیف در فرهنگ و ادبیات ایرانی نیست.
همان طور که قبلاً نیز اشاره شد، بانی و باعث و بنیانگذار چنین حرکت تهاجمی و ضد بشری علیه خانواده های مجاهدین، خود مسعود رجوی بوده که اخیراً نیز در رد عواطف و انسانیت و مسئولیت خانواده ها به قول خودش کتابی هم نوشته است!
به راستی چرا این روزها خانواده های مجاهدین در حداکثر مسئولیت و شتاب، دل را به دریا زده و متقابلاً رهبران مجاهدین در حداکثر تهاجم تبلیغاتی، به مقابله با خانواده ها پرداخته اند؟ مسایل زیاد مبهم و به دور از انتظار نیست. رهبران مجاهدین جهت حفظ و نظم نظام فرقه ای و کنترل و باقی داشتن اسرا در مناسبات فرقه ای، از شیوه های جنسی و عاطفی و تقابل با خانواده ها، سود برده و خانواده ها نیز در راستای عشق و عاطفه و مسئولیتهای انسانی، تمام تلاش خود را به عمل می آورند و قیمت تبلیغات کذب و دروغ سران سازمان را به جان می خرند.
واقعیت این است که در شرایط طبیعی و به زعم تبلیغات مجاهدین، کسی راضی نیست در این گرمای تابستان به کشور ناامن عراق سفر کرده و خود را پشت دربهای بسته لیبرتی رسانده و منتظر ملاقات باقی بماند. مگر این که شخص و خانواده، عشقی و دردی در وجودش باقی مانده باشد که هرگونه آرامش و قرار را از او سلب کرده باشد.
کشور عراق، یکی از ناامن ترین نقاط کره زمین است و همچنین اردوگاه لیبرتی بارها مورد سوء قصد و خمپاره باران نیروهای مختلف قرار گرفته و از طرف دیگر سران سازمان به طرفهای مختلف اعم از ایران و عراق و سوریه، اعلام جنگ داده و خلف وعده هایی نزد اربابان قدیم و جدید، که جملگی به ویژه با نزدیک شدن توافقات هسته ای مابین ایران و غرب و بی مصرف شدن مجاهدین نزد اربابان منطقه ای و غربی، مزید بر علت و ازدیاد تهدیدات نسبت به قبل شده است. خانواده ها، اینها و شرایط اسفناک زندگی و یا بردگی در اردوگاه لیبرتی را می دانند. آنان شرایط خطرناک و ناامنی اعضای خانواده شان را از اخبار و رسانه ها و به ویژه از اسرای مجاهدی که فرار کرده و خود را به ایران رسانده و اطلاعات شان را نزد اعضای خانواده های اسرای باقیمانده در لیبرتی، بازگو کرده اند، باخبر شده و چنین است که سخت نگران جان و باقیمانده عمر و زندگی اعضای خانواده و عزیزان شان هستند.
از یاد نباید برد، اکثر اعضای اسیر و باقیمانده در اردوگاه لیبرتی، یا نان آور خانواده شان بودند و یا می توانستند نان آور خانواده باشند و در قوام و دوام و پیشرفت خانواده سهم داشته باشند. ولی در اثر غفلت و جهل و اسارت و پشامدهای دیگر، فریب وعده های پوچ فرقه را خورده و در خدمت منافع استعمارگران و جنگ طلبانی قرار گرفتند که انواع و اقسام مشکل و محدودیت برای خود ایجاد کرده اند. حال که اکثراً عمری از آنان گذشته و پیر و فرتوت شده اند، با توجه به شرایط خطرناک عراق و منطقه و توافقات هسته ای پیش رو مابین ایران و غرب، فرصتی دست داده تا خانواده ها ضمن نگرانیهای مضاعف، قبول مسئولیت کرده و تتمه عمر و زندگی باقیمانده خانواده شان را در کنف حمایتهای خود قرار دهند. این کار آسانی نیست، اما غیر ممکن هم نیست.
در مقابل حق مسلم خانواده ها در راستای دیدار و ملاقات و حتی آزادسازی عزیزان شان، سران سازمان توجیه می آورند که ما در حین جنگ صد برابر هستیم و می خواهیم در شرایط اسارت اعضاء، مردم ایران را آزاد کنیم! خانواده ها با صدا و بی صدا و حتی با ابزارهای دیگر و منطق بلندگو، می خواهند به دنیا اعلام بکنند که آنان نیز جدا از منافع فرقه ای و استعمارگران و جنگ طلبان، حق و حقوقی دارند. آخر این چه جنگی است که پایان ندارد و سران جنگ قبل از همه از صحنه گریخته اند و چرا می بایست بار محنت و همه فشارهای جنگ فرسایشی بر دوش نیروهای پایین و خانواده های آنان باقی بماند. آیا این برده داری و گروگانگیری در راستای نیازهای مالی و حفاظت از رهبران فرقه و نیازهای سیاسی و جنگی اربابان فرقه، نیست؟
این چنین است که خانواده ها به دور از هرگونه تبلیغات و تهمتهای کذب فرقه ای و سیاسی و جنگی، خود را به آب و آتش زده اند تا مگر با دست روی دست گذاشتن و از دست دادن فرصت، عمری را با دوری از عزیزان شان و یا عذاب وجدان سر نکنند.
 

خروج از نسخه موبایل