علمیات دروغ جاویدان یا حرکت قطار مرگ رجوی

هر موقع که از جاده کرمانشاه به اسلام آباد می گذرم به یاد خاطرات خیانت رجوی می افتم که فکر می کرد در عرض چند روز خواهد توانست به تهران برسد و به اصطلاح جشن پیروزی برگزار کند.
بعد از اعلام آتش بس بین ایران و عراق رجوی خیانت کار که مرگ خود را در آن می دید دست به حماقت بزرگی زد و با کشتن دادن تعداد زیادی از اعضای فرقه ماندگاری خود را در عراق حفظ نماید و در ادامه نیز شکست را به گردن نیروهایش انداخت تا از این طریق خودش را مبرا از هر خیانتی کند.
وقتی در محلی که مجروح شده بودم نگاه می کردم به یاد بچه هایی افتادم که با فریب رجوی جان خود را از دست دادند.
به یاد بچه هایی افتادم که چند سال در کنار هم بودیم و دیگر نمی توانستم آنها را دو باره ببینم.
به یاد بچه هایی افتادم که فکر می کردیم با شروع عملیات دیگر همه چیز تمام خواهد شد و به ایران باز خواهیم گذشت.

 به یاد خاطراتی افتادم که فکر می کردیم به چیزی که در ذهنمان به آن اعتقاد داشتیم رسیدیم. ولی…
ولی افسوس همه این خاطرات فقط ساخته ذهن خودمان بوده که رجوی این گونه آنرا پرورش داده بود و همه چیز در واقعیت بیرون نمود دیگری داشت. خبری از پیروزی نبود و هر چه که بود خیانت و عوامفریبی رجوی ها بوده و بس.
اکنون فقط به گذشته نگاه می کنم در می یابم که رجوی فریبکار برای اینکه مطرح نکند که در عراق شکست خورده و باید هر چه زودتر عراق را ترک کند و عملا نشان دهد که زائده جنگ عراق علیه ایران بوده دست به این خودکشی زده تا بتواند با به کشتن دادن نفرات خود باز هم بتواند در عراق ماندگار شده و به خیانت خود ادامه دهد.
خیانت و فریبکاری بزرگ رجوی در این عملیات آنجا نمود پیدا کرد که بعد از شکست در نشست جمع بندی عملیات مطرح نمود که مقصر اصلی نیروهای شرکت کننده در عملیات بودند و در این کار انرژی لازم را نگذاشتند و به فکر زن و زندگی و… بودند. تف بر تو که این گونه سعی نمودی همه چیز را لوس کنی.
ادعای مسخره ای که فقط از ذهن پوک رجوی ها می توانست بیرون بیاید چرا که به نظر می رسید که این نیروها در صحنه کم نگذاشتند و این بهانه خوبی بود تا وی خود را مبرا از هر گناهی نشان دهد و مقصر اصلی افراد بازگشته بودند که چرا او و زن سومش را به تهران نبردند.
از موضع نظامی وقتی این عملیات را مورد بررسی قرار دهیم در خواهیم یافت که این عملیات از ابتدا شکست خورده بود. چگونه ممکن است یک تحلیلگر نظامی متوجه نشود که آیا این امکان پذیر می باشد که روی جاده با سرعت به سمت تهران رفت و حکومتی را سرنگون کرد؟
این تحلیل آبکی فقط از ذهن بیمار رجوی ها بیرون می آمد تا بتواند با کشته شدن بیشتر افرادش وی باز هم در عراق ماندگار شود.
تحلیل رجوی فریبکار این بود که به محض رسیدن به اسلام آباد و کرمانشاه مردم به ارتش به اصطلاح آزادی بخش او خواهند پیوست ولی وقتی به اسلام آباد رسیدم این شعار تحقق نیافت و فقط تعداد کمی کمک کار بودند که همین تعداد هم بعدا وقتی به قرارگاه سابق اشرف آمدند و از وضعیت سازمان مطلع شدند از فرقه جدا شده و به دنبال زندگی خود رفتند.
به مناسبت سالگرد عملیات دروغ جاویدان باید گفت که این نقطه شروع فروپاشی تشکیلات رجوی بوده است اگر وی توانست با ایدئولوژیک کردن بحث مدتی در عراق بماند ولی شاهد بودیم که هر روز این ریزش ادامه داشته و اکنون به جایی رسیده است که دیگر در اشرف جایی نداشته و باید بطور کامل خاک عراق را تخلیه کند.
در آن دوران همکاری همه جانبه رجوی با دیکتاتور عراق برای کسی زیاد ملموس نبود ولی هر روز که می گذشت این سرسپردگی بیشتر نمود پیدا کرد و تا جایی که از فیلم های بدست آمده نشان داد که وی را می توان یکی از لشگرهای صدام نام برد و این مسئله خودش را در انتفاضه عراق در سال 1370 خودش را به خوبی نشان داد و چگونه افراد بی گناه عراقی را می کشتند و به آن افتخار می کردند.
اکنون هر چقدر سران فرقه می خواهند از عملیات دروغ جاویدان تعریف کنند و آنرا پل پیروزی برای خود مورد خطاب قرار دهند ولی همه می دانند که این نقطه فروپاشی تشکیلات رجوی بوده است.
دستگاه تبلیغاتی فرقه هر چقدر می تواند در مورد عملیات دروغ جاویدان شانتاژ کند و ساز پیروزی بزند ولی همگان دریافتند کار وی خودکشی محض بوده و باید پاسخ دهد که وقتی می دانست این کار به شکست  می انجامد چرا به این کار دست زد.
حداقل ما که از تنگه چارزبر رد شدیم و به تهران رسیدیم ولی رجوی ها این آرزو را به گور خواهند برد و دیگر رنگ ایران را نخواهند دید.
هادی شبانی  
 

خروج از نسخه موبایل