زیستن در دنیای هپروت هم، عالمی داشته و ما محروم از تجربه ی آن!

گاها داستان های تخیلی را میخوانیم والبته آنرا غیر واقعی دانسته و ازاینکه فرجه ی استراحتی بما داده که ازدنیای سرسخت عینی ساعاتی را دور باشیم، ازخواندنش چندان هم ناراضی بیرون نمیآییم و  معمولا نمیگوییم که وقتی از زمان کم زندگی راازدست دادیم!
اما خواندن نوشته ی بی بضاعت آقای محسن معصومی که عنوان پرطمطراق " جهان شد به داد ش پر از آفرین " نام دارد، این ذوق وحتی بی تفاوتی را درمن بر نیانگیخت!
چرا که این بیت حماسی مورد استفاده قرار گرفته ابدا الفت ومناسبتی با گزارش برنامه ی گل‌ریزان همیاری سیمای آزادی " که طی آن خواسته شده با نمایش تعدادی از زنان مفلوک فرقه ی رجوی که زمانی تعداد قابل توجهی ازآنها به همسری نامشروع وناخواسته ی مسعود رجوی درآمده بودند وحالا هم مثل سابق باتغییر عنوان در شورای مرکزی سازمان قرار گرفته اند که قبلا هم بنام " شورای رهبری " بی خاصیت، انجام این مهم؟! را بعهده داشتند، به بیننده- والبته بیشتر به اسرای لیبرتی- نشان داده شود که واقعا هم تغییری قابل توجه درساختار تشکیلاتی باند رجوی اتفاق افتاده است!
درعمل آنچه تغییر کرده، تنها نام است درکنار اضافه شدن بر تعداد این سیاهی لشکرهای اصلی رجوی که با هدف راندن مردان همطراز باخودش ازرهبریت است!
مردانی مجرب تر ازرجوی دراین تشکیلات وجود دارد که در مهره چینی های رجوی بدرد اونمیخورد وبلکه ممکن است به مخالفت هایی با کارکرد مسعود کوتوله داشته باشند که نتیجه اش تشکیلات خاص او ومنظم شده برقامت نااستوارش، شکل فعلی خود را ازدست میدهد!
من با مطالعه ی نوشته ی طولانی همشهری ام آقای عباس داوری بمناسبت روزجهانی کارگر، علیرغم اینکه میتوانستم با این یا آن قسمت نوشته ی او موافق یا مخالف باشم، دریغ ام آمد که این شخص مجبور باشد به تراوشات مغز بیمار رجوی عمل کرده وزیر مهمیز زنانی قرار گیرد که سواد وتجربه ای باندازه ی ربع اورا هم ندارند!
معصومی دراین نوشته ی شاهنامه گویی اش آورده است:
" برنامه گل‌ریزان همیاری سیمای آزادی بستری پدید آورد که در آن جلوه‌های نوینی از ارزش‌های خلق‌شده توسط مقاومت سرفراز مردم ایران در معرض عام قرار گرفت، ظهور و حضور قهرمانانی از شورای مرکزی جدید سازمان مجاهدین خلق به‌عنوان میهمانان این برنامه، آتش‌فشانی از غرور و افتخار ملی ایجاد کرد… پدیده‌ای نو و بی‌سابقه که خلق بدیعی در حیات بشری است، انسان رها از غل و زنجیر «جاه» و «مقام»،…".
یک شخص دیگر ازاین فرقه نیز درمورد این برنامه که گویا مقدرات جهان راهم بهم خواهد زد وطرحی نو درخواهد افکند، قبلا نوشته بود که هرچه به متن نامبرده دقت شد، کورسویی هم ازاین ادعا ها بدست نیآمد وناچار این مطلب را بحساب رجزخوانی های معمول و ایجاد توفان در فنجان گذاشتیم!
سخنان فوق الاشعار این هموطن دیگر نیز، همان کپیه برداری از حرف های  اولین شخص وارد شده باین داستان بحساب میآید و استنتاجات عظیمی ازیک یاوه گویی ابتدائی بدست میدهد که خواننده را غرق درحیرت میکند که چگونه یک عضو تشکیلاتی که به عبث خود را درنوک پیکان تکامل جامعه ی بشری معرفی میکند، میتواند چنین یاوه بگوید!!
جلوه های نوین چه بود واین قهرمانان کجا بودند که حالا تقدیم حضور " خلق قهرمان " میشوند؟!
تبدیل یک شورای بی خاصیت رهبری 800نفره به شورای مرکزی 1000نفره بازهم بی خاصیت چه جلوه ای میتواند داشته باشد که ما غافل ازدیدن تلالو آن بودیم؟
شماها درعالم خلسه ی فرقوی چه چیزها را میبینید که ماها قادر به رویت آن نیستیم؟
اگر صحبت های شما تنها مربوط به ساکت نگه داشتن اسرای لیبرتی، مطلب دیگری است، اما اگر برای ما انسان های زمینی وغیر فضایی مینویسید، منظره ی رویت کرده ی خودتان را بخوبی تصویر کنید وگرنه دروغ نگویید ورجز نخوانید!
باز میخوانیم:
"… رسیدن به چنین نقطة کمال و پرورش نسلی رها در این راستا، برخلاف آنچه پیشینیان و عارفان وارسته می‌پنداشتند البته امری نبود که با تهذیب نفس و کناره‌گیری از خلق در دیر و خانقاه به دست آید، این کشف فقط بر یک بستر مبارزه اجتماعی تمام‌عیار با این نظام سرکوبگر و ارتجاعی میسر بود،… مبارزه ای‌که نه‌فقط سرنگونی سیاسی ارتجاع را هدف قرار داده بلکه ریشه‌کنی این جرثومه خباثت در عمیق‌ترین صور اجتماعی آن و درمان دردهای بی‌درمان اجتماعی و فرهنگی هم هست ".
در عرفان مولوی گونه، قرابت های فلسفی ومنطقی با این عرفان انسانی  یافت میشد و باندازه ی افکار شما اینقدر فضائی ودرعین حال زمینی وغیر انسانی نبود!
مبارزات تروریستی، جاسوسی گری و وطن فروشی شما ها ابدا ربطی به مبارزات اجتماعی نداشته ودراین مورد طلب خود ازاجتماع ومردم را صفر کنید!
آنچه شماها انجام داده و یادرآرزوی انجامش هستید، تماما همسو با اهداف مغز بیمار رجوی خود شیفته است وارتباطش با واقعیات، حکم ارتباط جن وبسم اله را دارد!
دعوای رجوی با حکومت، جنگ قدرت با خاصیت ارتجاعی است وبا مبارزات اجتماعی با ارتجاع هیچگونه سنخیتی ندارد!!
ما به  نحوه ی رفع مشکلات درحصار کوچک تشکیلاتی رجوی آگاهی داریم واجازه نخواهیم داد که دردهای ما آنگونه درمان شود که مال شما شده است!
سرانجام اینکه:
" تاریخ بشریت در مسیر تعالی این‌سان ورق می خورد، سعادت ملت ایران در این نبرد تضمین بقا و جاودانگی پیدا می‌کند و بسا دردهای لاعلاج اجتماعی در مسیر سرنگونی این نظام منحط و پس‌ازآن راه‌حل ابدی می‌یابد ".
شما فعلا راهتان به ترکستان است وهیچ کمکی برای ملت ایران نمیتوانید بکنید، سنگ بزرگ برداشته اید وکاری نخواهید توانست با آن بکنید واگر با کچل بودن تمام (منظور مناسبات ننگینی است که درتشکیلات وجود دارد) که  بازهم اصرار دارید که طبیب هستید، ابتدا سر کچل خود را درمان کنید!!
سعید
 

خروج از نسخه موبایل