رابطه رهبری فرقه رجوی و نیروهایش

رجوی رهبر فرقه مجاهدین از ابتدای سرقت ریاست گروه در دهه های گذشته تا کنون یک اصول اولیه و بنیادی مبنی بر فدایی جان و نفس و خون مریدان بطور یک طرفه برای رهبری تولید کرده و دور آن را با هزاران لایه موانع تشکیلاتی محصور کرده تا مبادا دست کسی به آن برسد و مبادا تقابل و دخل و تصرفی در آن صورت بگیرد. به گونه ای که همه بایستی بدون چون و چرا برایش بمیرند و از جان و مال و نفس و خون و آبرو و ناموس خود برایش مایه گذاشته و اگر کسی در این زمینه تقابل و کوتاهی بکند محکوم به سربه نیست شدن وحذف بوده و هست.
در طول دوران های مختلف همیشه نیروها فدایی رجوی شده اند وبراحتی خونشان ریخته شده و پایمال و فراموش شده و خیلی از آنها هم آگاهانه و حساب شده با تاکتیک های فرقه ای برای پیشبرد خط رهبری سوخت این ایدئولوژی شده اند.
رجوی بر این باوراست که یک نیرو وقتی نیروی رجوی است و می شود به آن نیروی مجاهد تمام قد گفت که بدون هیچ حساب و کتابی جان خود را بدهد و حتی اگر در مواجهه با دشمن  اگر دشمن حتی او را نکشت و آزادش کرد وظیفه آن نیرو برای اثبات و حفظ آبروی رهبری بایستی دشمن را به جایی برساند که دشمن مجبور به کشتن و اعدام آن نیرو شود تا اینگونه آن عضو مجاهد سربلند و هم جنس رهبری شده باشد.
بعضأ پیش می آمد زندانی آزاد شده ای می آمد می گفت رژیم به جرم و کارهای او پی برده و نهایتأ او را بعد از محکومیت مشخص آزاد کرده. در این موارد رهبری فرقه می گوید: ولی شما خودتان که می دانستید چه کرده اید بایستی در مقابل دشمن کاری می کردید که معنی سازش نداشته باشد و دشمن را مجبور به جنگ با خود و اعدام خود می نمودید تا با رهبری صفر صفر و با دشمن هم صفرصفر می شدید.
رجوی در هر رابطه ای نیاز به خون –زمینه دشمنی و دشمنی با صلح و سازش و هرگونه آرامش فردی برای پیرامونش دارد تا بتواند در بل بشو و جوسازی ایدئولوژیک یک حفظ حیات کرده وبه ادامه هژمونی منسجم و دیکتاتوری اش بقاء ببخشد.
در همین روزهای اخیر این رهبری سوار بر ارابه تبلیغاتی علیه سعید ماسوری عضو سابق رجوی در زندان رجایی شهر شده است. او از آنجایی که به خوبی می داند سعید ماسوری بعد از اشراف و آگاهی در زندان و خیلی چیزها و روشن شدن خیلی موارد تکانی خورده و آن آمپول تزریقی رجوی را از مغز خود بیرون کشیده و از اعدام خود جلوگیری کرد.
لذا در درون سیستم رهبری مجاهدین ایجاد مشکل و درد سر کرده است. به همین خاطر با نعل وارونه کردن و یک تیرو چند نشان و موضع گیری های متناقض و چند جنبه ای در صدد انتقام گیری از او هستند و از طرف او نامه هایی در جهت ضدیت صادر می کنند و طوری جو سازی می نمایند تا بلکه رژیم مثلا از حکم صادره تجدید نظر و سعید ماسوری را اعدام نماید. برای بی بی سی و سایر جاها و در سرفصل ها و نقطه عطف ها که رژیم روی آن حساس است ویا مناسبت های فرقه ای است مثل فروغ و… از طرف او (سعیدماسوری) نامه می زنند تا شاید رهبری به هدفش که ریختن این گونه آدمهااست برسد.
اصلا از رجوی بپرسید چرا سعید ماسوری در فرهنگ شما زندانی سیاسی شد و نه مجاهد اسیر مقاوم در بند رژیم؟
اصلا چرا با اینکه می دانید حکم او چیست چرا هرازگاهی فراخوان می دهید آهای حکم اعدام او درحال اجراست؟
چرا زیر نامه های منتصب به وی نمی نویسید مرگ مرگ/زنده باد زنده باد و مریم مریم. و حقوق انسانیت را چاشنی آن می کنید؟
مگر نه اینکه از آبروریزی آن می ترسید و تمامی جست و خیزتان تا آنجاست که به حذف و نابودی او برسید و سپس دیگر هیچ و تبریک به خودتان می گویید؟
 

خروج از نسخه موبایل