با این وضع، کماکان در جهالت و وطن فروشی باقی میمانید!

این راه و روش فرقه ی رجوی است که درروزهای سخت و تنهائی وشکست، به سراغ منوچهر هزارخانی بروند تا تاییدیه ای ازاو برای توجیه وجود نحس خود بگیرند!
هزار خانی که درگذشته با برخی ازبزرگان شعر و ادب وفعالین سیاسی ایران و دردوران ستم شاهی آشنائی داشته و نسبت فامیلی با یکی از جان باختگان حرکت چریکی دوران شاه، این مسئله را سرمایه ی خود قرارداده وبعنوان کالایی که سخت ارزان می فروشدش، به مسعود رجوی عرضه میکند!
برابر اعلام رسانه های فرقه ی رجوی، او درمراسم گرامیداشت جان باختگان شهریور 92  کمپ اشرف، به پای تریبون آمده وسخنرانی ای تحت عنوان "  تا آخر ایستاده‌ایم "، انجام داده وطی آن گفته است:
" بالاخره معجزه رخ داد و یک گروه از مأموران ملل‌متحد توانستند سه روز بعد از قتل‌عام پناهندگان اشرف به دست مزدوران مالکی، 52 جسد تیر خورده و بی‌جان با دستان دست‌بند زده شده را مشاهده و شمارش کنند. این را خبرگزاری رویترز اطلاع داده و در ضمن تکذیب کرده است که نیروهای عراقی در حال آماده شدن برای یورش به ساکنان باقی مانده هستند! رئیس پلیس دیالی هم هر گونه محاصره کمپ را ـ که همه از آن خبر دارند ـ تکذیب کرده است. به گفته همین کلاغ خوش خبر، سازمان ملل، ایالات متحده آمریکا و انگلستان «هم خونریزی را محکوم کرده و هم خواهان تحقیقات در این زمینه شده‌اند». ولی از مشخص کردن طرف مقصر در این کشتار «خودداری نموده‌اند» (لابد برای حفظ بی‌طرفی!) وزارت‌خارجه آمریکا در روز یکشنبه «خواهان اقدام فوری مقامات عراقی برای تأمین فوری امدادهای پزشکی به مجروحان و تضمین حفاظت این کمپ در مقابل هر گونه خشونت یا آسیب بعدی به ساکنان شد ".
ما هرچقدر به این باند تبهکار رجوی توصیه کردیم که خود را به چوپان دروغگو تبدیل نکنند، ناموفق ماندیم. میخ آهنین بر فولاد مغزمتحجرشان نرفت وبهمین دلیل واقعا هم درمیان ادعاهای طرفین قضیه، نفهمیدیم که اصل قضیه چیست!!
اگر رجوی ها موصوف به راستگویی بودند، ما بهتر میتوانستیم کنه قضیه را دریافته و این کشتار را بطریق منطقی تر وبااطمینان خاطر بیشتری محکوم میکردیم!
اینکه چه احتیاجی بود که به جانباختگان دست بند زده شود، ابدا معلوم نیست وموضوع را بغرنجتر میکند!
چه کسانی توضیحات لازم درمورد مشخصات این مقتولین را دادند؟!
این آمادگی گزارش دهی به فرستادگان سازمان ملل متحد چگونه وطبق کدام نقشه های قبلی وازطرف چه کسانی فراهم شده بود؟!
هزارخانی ماهیت خود دربرخورد با مسائل سوریه را که مورد حمله ی جبهه ی متحد سلطه وارتجاع جهانی قرار گرفته روشن ساخته و سخنان یکی ازمسئولین ایرانی را چنین بازگو کرده وبه سخره میگیرد:
"…چرا که سوریه خط مقدم مقاومت بوده و این واقعیت انکارناپذیر است. ما وظیفه داریم از مسلمانان حمایت کنیم زیرا آنها زیر فشار و ظلم هستند ".
دراینکه سوریه وایضا لبنان وسپس عراق خط مقدم مقاومت دربرابر اشغالگری های دولت  تجاوزگر ونامشروع اسرائیل است واشغال مستقیم وغیر مستقیم آنها توسط این غده ی سرطانی اروپایی (اسرائیل) برعلیه منافع ملی ماست، شکی وجود ندارد ودکتر هزارخوانی بااین موضعگیری خود جبهه ی خود دربرابر نظامات سلطه وتابعیت (بنفع سلطه گران) را روشن کرده است!
هزارخانی درچاپلوسی به درگاه حقیر رجوی، خود را اینگونه تحقی میکند:
 " گمان می‌کنم پیش از این در انتقاد از مجاهدین در جای دیگری گفته یا نوشته‌ام که آنها دو نقطه ضعف بزرگ دارند. اول این‌که تا بن استخوان آرمان گرایند. دو دیگر آن که سازمانی بی‌نظیر در عزم و اراده رزمندگی دارند؛ اولی به آنها امکان می‌دهد زندگیشان را هدفمند کنند، و دومی، راه تحقق هدف را برآنها می‌گشاید ".
عزیز! آرمان اینها چیست؟ تابعیت بی چون وچرا درمقابل افکار وایده های مالیخولیایی رجوی که دربزنگاه های لازم به ارضای شهوات روحی وجنسی شخص او میپردازد؟!
اگر این مسائل آرمان تلقی میشوند پس بی آرمانی چیست؟!
داشتن عزم به چه منظوری؟!
آیا آن قاچاقچی طماع که برای کسب سود با مامورین دولتی به درگیری مسلحانه میپردازد و چه بسا جان خود ودیگران را دراین راه خبیث میدهد، دارای عزم وارده ای این چنین نیست!
عزم واراده ی درخدمت برده ساختن اعضای سازمان، چه فرق کیفی با عزم واراده ی این قاچاقچیان دارد؟!
او به تعریف وتمجیدهایش از بردگان رجوی چنین ادامه میدهد:
"… اما لازم است اضافه کنم که جمعیت دنیا فقط از این انگلهای بشریت تشکیل نشده است. ستمدیدگان سراسر جهان دوستان ما هستند هر چند همه‌شان لباس سیاستمداری یا زمامداری به تن نداشته باشند ".
دقیقا! اما مقام وموقعیت فرقه ی رجوی در دسته ی اول است وستمدیدگان دوستان صاحبان برده وکلاس های مغزشوئی نمیتوانند باشند، متاسفانه دراین مورد اتهام بزرگی برآنها وارد کرده اید وعکس ادعای ما زمانی به ثبوت می رسد که شما نتانیاهو های اشغالگر را هم جزو ستمدیدگان بدانید!
همچنین:
"… جبهه جهانی ضدبنیادگرایی ناقوس مرگ همه نیروهای ارتجاعی و انسانیت ستیزی است که جهان امروز را به کثافتی کشانده‌اند که شاهدش هستیم ".
اعضای این جبهه کیستند؟! آنها علی الاصول نمیتوانند دولت فخیمه، آمریکا، اسرائیل، عربستان و… که با شدت وضعف معین ازبانیان وحامیان اصلی بنیادگرایی بوده وهستند،  باشند وبنابراین اگر جبهه ی جهانی ضد بنیاد گرایی واقعا هم وجود دارد، خارج از این صف بوده و رابطه ی دوستانه ای با شما که در جبهه ی اول حضور دارید، نمیتوانند داشته باشند!
صابر
 

خروج از نسخه موبایل