آلبانی و خواب های پنبه دانه ای رجوی

براساس خبرهای موثق رسیده از درون فرقه رجوی از آلبانی و کمپ لیبرتی رهبری فرقه و سران تشکیلات مخوف از شدت نارضایتی و جدا شدن افراد از فرقه بشدت دچار وحشت شده و با تشکیل نشست های مختلف توسط مریم قجر و فرستادن بالاترین نفراتش مانند مهدی ابریشم چی و زهره مریخی به آلبانی در صدد راهکار و چاره جویی برای مهار جریان جدا شدن افراد شده اند. والنهایه به این نتیجه رسیدن که با الگوی نشست های سرکوب و خفقان آور در قرارگاه باقرزاده در بغداد تحت عنوان ” برو گمشو” کلیه پرسنل موجود در آلبانی را در سلسله نشست هایی بنام طلاق طلب کاری؛ نفرات را سرکوب و به اصطلاح خودشان دوباره ترس و وحشت از تشکیلات را بر افراد حاکم کنند. و همه را بدهکار رهبر فرقه کنند. همه باید بدهکار سرکرده فرقه باشند. احتمالا مسئولیت پنهان شدن او هم با با اسیران فرقه است. کما اینکه در کمال وقاحت و پرویی مریم قجر تمام مشکلات فرقه را به گردن افراد بدبخت و بی گناه می انداخت و می گفت علت اینکه رژیم سرنگون نشده و مسعود بر تخت سلطنت جلوس نکرده است اعضاء نگونبخت هستند.!!!
البته با توجه به خیل جدا شده ها و نافرمانی های افراد در لیبرتی و آلبانی چنین نشست هایی دور از انتظارهم نبود. کسانیکه که با شگردهای رجوی و روش های سرکوبگرانه آن آشنایی دارند خوب بیاد دارند که در مقاطع مختلف چگونه به دستور رجوی و با سردمداری مستقیم خودش و مریم صدای معترضین را در گلو خفه کردند و با بی ابرو کردن افرادقدیمی و نسبتا قدیمی در فرقه از سایرین نیز زهر چشم گرفتند.
در قرارگاه باقرزاده مجمموعه نشست هایی برای کل افراد طراحی و اجرا شده است که تا قبل از آن در فرقه سابقه نداشته است.
در یک سالن معروف به سالن میله ای در باقرزاده افرادیکه تقاضای خروج از سازمان را کرده بودند یا محافل آنها لو رفته بود.طوری با این افراد برخورد شد که تعدادی از فرط فشار اقدام به خود کشی کردند. مسئول این نشست مهوش سپهری معروف به نسرین قصاب تشکیلات بود.
او متهمین را روی یک صندلی می نشاند و بالاترین مسئولین دور تا دور نفرات حلقه زده بودند و نسرین هم چوب بدست به سر متهم می کوبید و میگفت فلان فلان شده و با رکیک ترین فحاشی ها به نفر میگفت یالا اعتراف کن تا نفر شروع به مِن ومِن میکرد افراد دیگر ی مانند شریف یا همان مهدی ابریشم چی محمد علی توحیدی عباسعلی جابرزاده معروف به قاسم محسن رضایی وعباس داوری و ….. به آن فرد تهاجم می کردند و با داد کشیدن و فحاشی های عجیب و غریب و بعضا با اردنگی نفر را مجبور به اعتراف دروغ می کردند.
واقعا شرایط و فشار بحدی بود که خیلی از نفرات از فرط فشار بیهوش می شدند و یا دیوانه میشدند و به سیم آخر می زدند که البته یک سری از افراد سر از زندان بدنام ابوغریب هم در آوردند و تعدادی را هم در مرز در پشت میدان های مین رها کردند و گفتند بروید نزد رژیم و امان نامه بگیرید.
در کنار این نشست در هرقرارگاه هم در فواصل نشست های رجوی جلاد نشست هایی برگزار می کردند که توام با کتکاری و فحاشی نسبت به افراد ناراضی بود. اینها همه به اصطلاح نشست های جانبی و فرعی در زمانهایی بود که رجوی جلاد مشغول عیش و نوشش بود و به اصطلاح نشست اش به تعویق می افتاد.
نشست هایی هم که خود جلاد برگزار می کرد همه ملزم به شرکت در آن نشست ها بودند و خیلی از افراد را با برانکادر به نشست های رجوی جنایتکار در باقر زاده می آوردند و رجوی مدعی بود که این افراد بیمار نیستند و تمارض می کنند. در همین نشست ها بود که فرمانده فتح الله مرحوم مهدی افتخاری را رجوی و مریم پای میکروفون آوردند و یک بزمچه بنام محسن که از خارجه آمده بود بدترین فحاشی ها را به مهدی افتخاری کرد که بعد ها ما مطلع مشخص شد که این سناریو یی بوده که از قبل طراحی شده بود و پشت قضیه این سناریو هم مریم قجر و مهوش سپهری بوده اند. انچنان بلایی در این نشست سر مهدی افتخاری آوردند که گفت من پفیوز بوده ام دست از سرم بردارید. رجوی وقتی متوجه شد که حسابی مهدی را خرد کرده است قاه قاه می خندید و می گفت الان آثار انقلاب مریم را میشود در چهره مهدی دید. سیگاری روشن می کرد و چرخی دور صندلی مریم می زد حرکاتش طبیعی نبود یا زیادی مست بود و یا ناٌشعه بود.
البته خیلی از افراد قدیمی را به همین شکل رجوی بی ابرو و از دور خارج کرد. منجمله:ابراهیم سیدی معروف به ابراهیم عکاس آقای حسین نژاد وعلی اکبر خطیبی.احسان موسوی و …… را در نشست سرکوب و مغز شویی باقرزاده سرکوب کردند.
سرکوب منطق رجوی است و هر زمان که فشار های سیاسی و مشکلات سازمان اوج می گرفت رجوی شدت سرکوب را در سازمان بالا می برد. تمام دوستان جدا شده حتما این حرفهای رجوی جنایتکار را بخاطر دارند که بارها گفت و تکرار کرد که:
وی گفت هر وقت مشکلات سیاسی و فشار ها زیاد شود عملیات جاری را روزی دوبار می کنیم.(عملیات جاری همان نشست سرکوب و شستشوی مغزی روزانه تشکیلات رجوی است)
وقتی بحث خروج از عراق و زمزمه های کشورهای ثالث و یا خانواده ها به میان آمد. گفت نشست غسل را روزانه کنید.
(نشست غسل اعترافات فرد است که طی روز چه خاطراتی در رابطه با جنس مخالف به ذهنش زده ویا دیدن عکس و یا فیلم خانمی و یا آهنگی که فرد رایاد زندگی می اندازد و دچار تضاد جنسی میشود را باید در حضور جمع بخواند و اعتراف کند)
یادم هست بعد از اینکه نیروهای آمریکایی مسئولیت امنیت قرارگاه اشرف سابق را به نیروهای عراق تحویل دادند. افسران آمریکایی تعدادی از مسئولین عراقی را با خود آورده بودند که در یک معارفه با مسئولین مجاهدین آشنا کنند. این محل در یک سالن در کنار درب ورودی اشرف در یک سالن بنام مصلحی بود. برای برخورد با عراقیان تعدادی در حدود صد نفر از مسئولین مجاهدین اعم از زن مرد به این سالن وارد بردند.قبل از آمدن هئیت ها مژگان پارسایی همه را جمع کرد و گفت بچه خط برادروخواهره (منظورش رجوی و مریم قجر بود) با منطق دیگ باید با عراقی ها برخورد کرد.
دیگ سلسله نشست های سرکوبگرانه ای است که فرد را به نقطه ای می رسانند که بهترین کار برایش خودکشی است و دق مرگ شدن و یا دیوانه شدن
چشمتان روز بد نبیند وقتی عراقی های آمدند یک قشقرقی و یک کولی بازی راه افتاد که سگ صاحب خودش را نمی شناخت. ده نفر صحبت می کردند بیست نفره با هم صحبت می کردند.. مهم نبود چه می گویند ومهم ایجاد همهمه بود و بر هم زدن فضای نشست و خراب کردن این معرفه سر امریکایی بود
تشکیلات می گفت با روش سرخ پوستی این بساط امریکایی و عراقی ها را بهم بزنیم. هدف این بود که با ایجاد تنش و بحران ؛امریکایی ها دوباره خودشان امنیت اشرف را برعهده برگیرند.
منظور از این یادآوری اشاره به روش های جنایتکارانه رجوی برای ایجاد تنش و سرکوب است.
دوباره رجوی می خواهد شانس خودش را بیازماید و ریل سرکوب را در آلبانی شروع کند.البته آلبانی عراق صدام حسین نیست و افراد حاضر در آلبانی هم آن اسیران چشم و گوش بسته در قلعه اشرف نیستند. اما چاره چیست.رجوی دوسال است که از دست آلبانی خون به جگر شده.تلاش مریم قجر و گماشتگانش هم به نتیجه ای نرسیده است. لذا فرقه میخواهد وارد این ریسک شود.
البته سازمان هم بدون شک از شگردهای جدیدی در سرکوب افراد در آلبانی استفاده خواهد کرد و شاید مثل عراق سرکوب ها عریان نباشد.یکی از کثافت کاری های فرقه در آلبانی بستن دهان افراد با استفاده از پول است. بعضی ها را با پول تطمیع می کند و یا پول بعضی ها را قطع می کند که افراد یا باید از گرسنگی بیمرند یا تسلیم فرقه شوند.
اینکه چقدر فرقه در این خیمه شب بازی موفق به سرکوب شود و موج جدا شدن ها از فرقه را مها رکند. دقیقا مشخص نیست اما انچه مشخص است زمین آلبانی زمین عراق نیست و پایگاههای مختلف سازمان در آلبانی قلعه اشرف نیستند. لذا بدون شک فرقه در سرکوبی نفرات موفق نخواهد شد.و شکست می خورد. البته رجوی چاره ای ندارد چون تا کنون با قلدری و با انواع و اقسام روش های ضد بشری افراد را در تشکیلات سرکوب و از دور خارج کرده است. میخواهد بازهم همانند عراق که تحت چتر نظامی و حمایت های اربابش صدام حسین بود در البانی هم موج نارضایتی را سرکوب و به اصطلاح خودش همه را سر جای خودشان بنشاند. البته کور خوانده است و اینبار فرقه می کند و حتما این موج سرکوب سر خودش خراب خواهد شد.
البته در اینجا همت و مقاومت اسیران تعیین کننده است که به هیچ وجه تسلیم خواسته های رجوی نشوند و با اقدامات قانونی و شکایت از فرقه مانع اقدامات کثیف فرقه شوند.مهمترین کار جداشده ها افشا جنایات رجوی است و اینکه مرعوب او و گماشتگانش نشوند.
به امید روزی که هیچ اسیری در فرقه نباشد
عیسی آزاده
 

خروج از نسخه موبایل