از یادداشت های سیروس غضنفری عضو سابق ارتش رهائی بخش – قسمت 33

اعمال ننگین مسعود رجوی هرگز ازخاطرم نمیرود!
دستگیری مریم:
داشتن یک رادیوتک موج درداخل فرقه رجوی خود یک داستان دارد، اما از آن می گذرم و فقط به نکته اصلی که اعلام دستگیری مریم می باشد می پردازم.
من در 17 ژوئن درساعت 30/23 دراخبار ساعت 24 ایران یک مرتبه از اخبار متوجه شدم مریم را دستگیر کرده اند که سازمان ابدا چیزی دراین باره نگفت!
این مسئله مایع تعجب زیاد من شد که ناچار برروی رادیو فردا رفتم
سیاوش قمیشی سر تیتر خبر را اعلام وخبر دستگیری مریم را تایید کرد.
من دیگر خوابم نبرد به بهانه سیگار از آسایشگاه بیرون آمدم وچون درهر آسایشگاه نگهبان وجود داشت من خودم را به مریضی دل پیچه زدم چون می خواستم به دوتا از دوستان این خبر را بگویم اما ترس داشتم که اگر سران بدانند و رادیو را از من بگیرند.
اما  ازآنجا که درهمه جا این خبر گفته شده بود، سازمان مجبور شد پس از 36 ساعت خبر رادر کلیه ی سطوح اعلام کند. پنهانکاری خبر دستگیری مریم به مدت 36ساعت هم جای بحث داشت.
قرارگاه اشرف – سال 1382

در روز 17 ژوئن اخبار مجاهدین از سیمای آزادی پخش می گردد: ” خانم مریم رجوی، رئیس جمهور برگزیده ی خلق قهرمان ایران در یک اقدام بی شرمانه و فاشیستی توسط پلیس ضد شورش و مامورین امنیتی فرانسه دستگیر و بازداشت شدند و نیز چند تن از همراهان وی نیز بازداشت گردیدند    ”

اعلام خبر دستگیری و واکنش های اعضاء در اشرف:
من به همراه سایر همرزمانم در کمپ اشرف در قرارگاه 6، مستقر بودم. شب در نشست عملیات جاری طبق معمول شرکت داشتم مثل شب های قبل بود با این تفاوت که (جوادکاشانی (فرمانده برادرو مسئول نشست غسل بود  به محض وارد شدن به نشست حال خوبی نداشت و با بی میلی تمام نشست را تمام کرد. بدون اینکه به نفری تذکر جدی بدهد و یا مورد جدی به افراد بگوید!
در عرض 10 دقیقه نشست را به پایان برد و گفت: بچه ها کاری ندارید به من گفت برادرسیروس چه خبر ومن گفتم چند روزی است که من از اخبار خبر ندارم ولی احساس می کنم که در آینده یک خبری خواهد شد چون نشست های این روزها خیلی کوتاه وبدون جنجال است ودیدم که دنبال این است که من از دستگیری مریم خبر دارم یا نه ومن هم خودم را به بی خبری زدم.
من ازاوسوال کردم گفت چیزی نمی داند معلوم بود که مسئولین اشرف از دستگیری مریم خبر دارند و اما اجازه اعلام خبر دستگیری مریم به اعضاء و نفرات سطوح پایین را ندارند. اما فردای آن روز ساعت 11 صبح که همه مشغول کار روزمره بودیم مسئولی از دفتر فرماندهی قرارگاه آمد و گفت همگی در سالن غذاخوری حاضر شوید. ما به دستور او کار را ول کرده و در سالن غذاخوری حاضر شدیم. پس از مدتی خانم مهناز آمد. مهناز فرماندهی قرارگاه 12 را به عهده داشت. خانم مهناز اعلام کرد خواهرمریم به همراه چند تن دیگر در فرانسه دستگیر و روانه زندان شدند. که ازفرهنگی خواست خبر دستگیری را بگذارید وخبر در بین اعضاء سا لن مثل بمبی بود که منفجر شد. از اعضاء قدیمی MO و M و K و K1، همگی شروع به چاپلوسی و واکنش علیه پلیس فرانسه کردند. پس از مدت کوتاهی واکنش ها را خانم مهناز خواباند. در سالن بعضی ها اظهار آمادگی جهت عملیات انتحاری برای آزاد کردن وی کردند. تعدادی موضوع عملیات تروریستی و منهدم کردن زندان را مطرح کردند. برخی نیز پیشنهاد تظاهرات علیه فرانسه در عراق و فرانسه کردند و حتی منفجر کردن سفارت فرانسه در عراق را اصرار داشتند. افرادی هم شروع به چاپلوسی کردند و موضوع خودزنی، خودسوزی و خودکشی در جلوی سفارت و پلیس فرانسه را به پیش کشیدند آنها درخواست یک دبه ی 4 لیتری بنزین کردند تا مسئولین سازمان به آنها بدهند و آنها خودسوزی کنند. خانم مهناز گفت: اولا هیچ کس هیچ کاری نمی کند مگر اینکه سازمان به او دستور داده باشد و کسی حق ندارد خودسرانه دست به عملی بزند. دوماً هر کس هر کاری می خواهد انجام بدهد روی کاغذ نوشته و درخواست خود را کتبی به سازمان اعلام نماید. ما تصمیم می گیریم که چه کاری انجام بشود یا نشود. به محض اتمام سخنان مهناز، نفرات دنبال کاغذ گشتند که چیزی نوشته و اعلام کنند. کسانی که چاپلوسی بیشتری نسبت به تشکیلات داشتند در همان جا نوشته ی خود را تحویل و مشغول صحبت با مهناز شدند. من که ساکت گوشه ای نشسته و نظاره گر اوضاع بودم بعد از مدتی از سا لن خارج و به بیرون سالن غذاخوری آمدم. چیزی دریافتم که سوا از داخل نشست بود. از چهره های نفرات معلوم بود که یک خوشحالی درونی داخلشان موج می زند. معلوم بود که این موج علتش از کجاست. اینکه تا به حال از مریم خبر نداشتند و یک دفعه سر از فرانسه درآورده و دستگیر  هم شده است و آنها با شادی به فروپاشی سازمان و رهایی خودشان فکر می کردند که از این همه فشار تشکیلاتی و روحی و روانی نجات خواهند یافت. از طرفی مریم نشانه و مظهر تشکیلات بود و این چنین در دام افتاده بود و این نشانه ی خوبی بود                                                                     .

شب همانروز در قرارگاه تناقضات بیشتری از دستگیری مریم بیرون زد. بعد از شام، فیلم دستگیری هیئت همراه مریم و خود مریم در اخبار سیمای آزادی پخش شد. با دیدن نفرات و کادرهای رده بالای همراه مریم که در حین پراکندگی و جنگ فرار را بر قرار ترجیح داده بودند، تناقضات بیشتری بیرون زده شد. از فردای آن روز در نشست ها به تدریج تناقض ها ذکر می شد و بعضاً به کتک کاری در سطوح MO و M و K کشیده شد                                                          .
ادامه دارد…

خروج از نسخه موبایل