از یادادشت های سیروس غضنفری عضو سابق ارتش رهائی بخش – قسمت 35

اعمال ننگین مسعود رجوی هرگز از خاطرم نمیرود!

تناقضات نفرات درباره دستگیری مریم:
چرا مریم در فرانسه است که دستگیر شود؟ چه کسی او را به فرانسه فرستاد؟ مگر قرار نبود که در عراق همه بمانیم و به سمت سرنگونی رژیم حرکت کنیم؟ کی و در چه موقعی مریم رفت؟ و چرا به همگان رفتنش را اعلام نکردند؟ چرا ما در عراق این همه زجر بکشیم و مریم در فرانسه در خوشی باشد؟
خبرگزاری ها نوشتند مریم بیش از ده میلیون دلار هنگام دستگیری با خود داشت این همه پول را چه کسی به مریم داده بود تا به فرانسه ببرد؟ افراد و نیروهای حاضر در اشرف به خود می گفتند ثمره رنج و تلاش ما را مریم در فرانسه با ناز و نعمت خرج خواهد کرد معلوم نیست سر و کله ی مسعود هم آنجا پیدا شود و او را هم دستگیر کنند. ذهن نفرات پر از سوال شده بود چرا مهدی ابریشم چی و مهوش سپهری در کنار مریم در پاریس هستند؟ آنها در فرانسه چه کاری دارند؟ مگر قرار نبود نیروهای کلیدی سازمان همراه رزمندگان مجاهد در پراکندگی باشند؟ آنها باید در عراق می ماندند. چرا رهبران رده بالا کنار نیروها نیستند؟ به محض احساس خطر چرا فرار کردند ورفتندو ما را قربانی خودشان کردند؟
به نوعی دستگیری مریم و فرار افراد رده بالای سازمان مثـل مهـوش سپهری و ابریشم چی خیانت به نفرات در ذهن افراد تلقی می شد و این تناقض سر منشاء بسیاری از مشکلاتی شد که بعد از آن اتفاق افتاد                                                                                            .
بعد از خبر دستگیری مریم، کلیه ی کارهای روزانه دراشرف به صورت معلق ماند کسی کار نمی کرد. افرادی که به کار می رفتند اظهار بی میلی می کردند و کار خاصی به صورت روزمره انجام نمی شد. حتی در نشست عملیات جاری نفرات حال نداشتند و پاسیو شده بودند. در واقع عملیات جاری به نشست جمعی، گروهی و یگانی تبدیل شده بود                                          .
دو یا سه روز بعد از خبر دستگیـری مریم در پاریس آنگـونه که از سیمـای آزادی می دیدم تعداد تظاهرکنندگان برای مخالفت با دستگیری مریم در شهرهای اروپا به کمتر از 20 نفر می رسید ولی بعد از مدتی سازمان نفرات و خانواده های هوادار سازمان در خارج از کشور را، سازماندهی کرده و راهی سفارتها کرد از جمله سفارت فرانسه، مقر پلیــس و شهــردار اورسوراواز، اعتراض ها به صورت شبانه روز از تلویزیون سیمای آزادی پخش می شد. نشست های داخل قرارگاه حاکی از نوعی کنترل محسوس و نامحسوس نیروها بود افراد را تحت کنترل شدید داشتند تا اقدام خودسرانه ای انجام ندهند. بعد از خودسوزی ها در اروپا، هر شب موضوع خودسوزی اعضاء در جلوی دفاتر فرماندهان در نشستی تحت بررسی قرار می گرفت در یکی از نشست ها که عمومی بود، در رابطه با خودسوزی « صدیقه مجاوری »، زهرا نوری و فهیمه اروانی دو تن از مسئولین رده بالا و عضو شورای رهبری سازمان، چنین گفتند: ” وی قبل از اقدام به خودسوزی، کلیه امـورات و مسئولیـت های خود را به مسئول دیگـرش محـول می کند و حتی موبایل خود را هم به مسئول دیگری تحویل می دهد و سپس اقدام به خودسوزی می کند. ” به محض شنیدن این موضوع از زبان مسئولین نشست دریافتم فرماندهان سازمان به افرادی که خودسوزی کردند دستور تشکیلاتی داده بودند که اقدام به چنین عملی بکنند و خودسوزی افراد حرکت خودسرانه نبود. چطور ممکن است کسی که خودسوزی و عمل خودسرانه انجام می دهد کلیه امورات و مسئولیتش را ابتدا به دیگری واگذار کند؟
افرادی که خودسوزی می کنند در واقع واکنش احساس برانگیزانه انجام می دهند و این امر امکان پذیر نیست مگر آن که تحت تاثیر القائات شدید و نامحسوس قرار گیرند. تکنیک شستشوی مغزی و تحریک افراد برای واکنش های هیجانی شدید و بیمارگونه شگرد رهبران مجاهدین است.
در مورد ندا حسنی باید بگویم ندا یک فرد عادی بود. مسئولین سازمان قبل از خودسوزی ندا با وی ملاقات های بسیاری انجام دادند از خصوصیات برتر مریم و خواسته های مریم برای ندا در فضایی احساسی سخن گفتند و از او تعریف و تمجید کردند به طوری که ندا را تحت تاثیر شدید فضاسازی دستگیری مریم قرار دادند خانواده ی ندا هیچگونه اطلاعی از آخرین خواسته های مسئولین سازمان از ندا نداشتند. آنان پس از خودسوزی وی فهمیدند که رهبران بیرحم و فرصت طلب سازمان تمامی نشست ها و ملاقات هایشان را با ندا به منظور قربانی کردن ندا برای آزادی مریم طی بازداشت چند روزه ترتیب داده بودند                                          .
بعد از خودسوزی ندا خانواده ی وی به شدت از مسئولین سازمان بیزار شدند به دادگاه شکایت کردند آنـان حتی درب منزلشـان را به روی رهبـران سازمان بـاز نمــی کردند که با آنها صحبت کنند. خانواده ندا بعدها فهمیدنـد فرزند دلبنـد و سـاده دلشان ندا متاسفانه قربانی اهداف سازمان شده است.
ادامه دارد…

خروج از نسخه موبایل