باند رجوی از راسیست های معروف به دشمنی با مردم آذربایجان است!

دلیل اینهمه دلسوزانی باند رجوی – این چهره ی عریان راسیزم – برای مردم آذربایجان چیست؟ آیا اینها همان جریانی نیستند که بعنوان یگانه تشکیلات ایرانی، صحبت کردن به زبان آذربایجانی را با شدت تمام منع کرده است؟!
اگر این ادعای من صحت ندارد، این باند با نشان دادن کتب ومقالات منتشر شده وهر سندی که بیانگر تحقیقات علمی شان درباره این زبان باشد، میتواند مرا به چالش بگیرد.
فعلا تااین مستندات ناموجود منتشر ویا معرفی نشده اند، من درنظر فعلی ام که باند رجوی یکی ازدشمنان زبان وفرهنگ مردم آذربایجان است، باقی میمانم.
الغرض!
آقای ابراهیم مازندرانی عضو شورای ملی؟! مقاومت ایران در نوشته ای باتیتر "قیام مردم غیورآذربایجان در پاسخ به سی و پنج سال سلب حاکمیت مردم وسرکوب آزادیها است" نوشته ورسانه های فرقه رجوی آنرا منتشر کرده میگوید:
" خیزش مردم آذربایجان در اعتراض به توهین و تحقیر مردم آذری نشان ازهشیاری و بیداری این مردم دارد آنها به خوبی دریافته اند که ستم ملی و سرکوبی که طی سی وپنج سال گذشته برآنان اعمال شده ناشی از حاکمیت ننگین ولایت فقیه و رژیم ارتجاعی و ضد بشری آخوندی است… ".
آیا بانی این ستم ملی جمهوری اسلامی بود یا رضاخان میرپنج که دستورات اردشیر ریپورتر بعنوان سرجاسوس انگلستان وغرب درمنطقه را طابق النعل بالنعل اجرا میکرد؟!
 با وجود اینکه ما آذربایجانی ها هنوز وجود نقیصه های زیادی درمورد خودمان را درک میکنیم، با اینحال از شما که غم فرهنگ وزبان آذربایجانی را ندارید، سئوال میکنیم که آیا آماری از نشریات وکتب منتشره دردوران پهلوی ها وجمهوری اسلامی  به زبان ترکی آذربایجانی را دارید و این دوآمار را باهم مقایسه کرده اید که ببینید دراین مورد خاص، وزنه ی مثبت جمهوری اسلامی ده ها بار سنگین تراست؟!
 به ظن قوی، شما بیگانگان با مشکلات مردم آذربایجان،احتمالا نه این آمار ها را دارید ونه درحیطه ی کارتان بوده که بخواهید داشته باشید.
حمایتهای جمهوری اسلامی اززبان وفرهنگ آذربایجانی راضی کننده ی ما آذربایجانی نیست ولی این رژیم کاری در حد شما نمیکند که بتوان بدان " نسل کشی" لقب داد.
بلی درست شنیدید، شما با منع آذربایجانی های اسیر ازکاربرد زبان مادری، آنها را دچار بی هویتی کرده اید که این عمل نوعی نسل کشی محسوب میشود وآن وقت خجالت نکشیده وخود را غمخوار آنها نشان میدهید؟!
این عضو شورای مقاومت؟! مینویسد:
"… این ستم را تا آنجا رسانده که حتی اجازه نداده است در مدارس آذربایجان زبان آذری تدریس شود و کتابهای آموزشی آنها به زبان آذری نوشته شود ".
آیا شما درمدارس خود دراردوگاه هایتان که درزمان صدام داشتید، به بچه های آذربایجانی کلاس آذری گذاشته بودید واصلا حتی یک نفر ازاین بچه های معصوم توانسته بودند که زبان مادری خود را درحد شفاهی یاد بگیرند؟!
شما دراین مورد رطب خورده ی معروفی هستید ونمیتوانید توصیه ای داشته باشید!
شما بجای چاپ دهها میلیونی پوستر های  گرانقیمت مریم ومسعود، میتوانستید، هزاران جلد کتاب به زبان آذربایجانی چاپ ومنتشر کنید و اگر درد آذربایجانی ها شما را ویران میکند، چرا این کار را نکردید؟!
آقای مازندرانی این بار درشکل تبری با دسته چوبی وارد شده تا درختان وچوب ها را بهتر ببرد:
" من به عنوان کسی که ازخاک پاک آذربایجان برخواسته ام به خیزش مردم غیور آذربایجان در اعتراض به این ستم ملی و در اعتراض به استبداد ارتجاع آخوندی درود میفرستم و به عنوان کسی که ازتجربیات خیزشهای مردم آذربایجان، ازجنبش مشروطیت تا انقلاب سال پنجاه و هفت آموخته ام به خوبی میدانم که مردم آذربایجان در مبارزه علیه استبداد و برای کسب حاکمیت ملی همیشه پیشرو و پرچمدار بوده اند…".
گیرم که حرفت درمورد تبار آذربایجانی داشتن ات صحیح باشد. اما این مسئله شرط لازم وکافی برای آذربایجان دوستی نیست. محمد رضا پهلوی هم، مادر وهمسر ترک داشت ولی این مسئله سبب نشد که بیشترین کشتار را درآذربایجان براه نیاندازد و ساواک اش دربدر بدنبال کسانی نباشد که  فرهنگ وزبان آذربایجانی خود را دوست میداشتند!
دیگر اینکه ما آذربایجانی ها ازطلا شدن خسته شده ایم و هندوانه زیر بغل مان نداده واجازه دهید که " مس " باشیم وراحت تر زندگی کنیم!
ما هرگز پرچمی را برافراشته نخواهیم کرد که راسیست هایی مانند شما فرصت موج سواری بدست آورید!
نوشته های بندی ها یا گماشتگان رجوی، بدون چاپلوسی در برابر بت اعظم و نماینده اش نمیتواند اختتام یابد:
"… خانم مریم رجوی در پیامشان خطاب به فرهنگیان و همه دانش آموزان و دانشجویان در مهر امسال گفتند: «هموطنان ما که از ملیت ها و فرهنگ ها و زبان های گوناگون برخور دارند باید بتوانند بطور برابر درتصمیم های ملی مشارکت کنند. باید بتوانند هویت فرهنگی و دینی و زبانی خود را حفظ کنند و باید بتوانند به زمان مادری خود سخن بگویند هم چنین کار و تحصیل کنند و آن را اشاعه دهند".
این خانم که یک روده راست درشکم خود ندارد، فراموش کرده که احکام کلی شامل جزئیات هم میشود وخواننده بلافاصله می پرسد، این مسئله درداخل تشکیلات دوهزارنفری شما چگونه پیشرفته  واگر نتایج مثبتی داشت، اعلام کنید تا حمهوری اسلامی هم ازاین تجارب شما استفاده کند.
برای شما رعایت مسائل فوق دریک مکان محدود، بسیار راحت تر از آنست که  رژیم بخواهد آنرا در کشور پهناور ایران با این پراکندگی زیاد آذربایجانی ها مرعی دارد!!
او با بی مزگی زیاد مینویسد:
"… ای آذربایجان اهلی، اُزوم، جانم سیزه قربان. نه تک ایران اٌهلینه، بلکه دنیایه یوردوزی و اُزوزی یاخشی تانیتدوز که ستّارخان و حنیف نژاد اولادی سوز، آخوندلارا قاندور دوزکی اُلومندن و قان لان قورخ ماسوز…".
آقای مازندرانی آذربایجانی الاصل؟!، فکر کرده که مردم آذربایجان اینقدر ساده اند که بتواند با آوردن چند جمله ی دست و پا شکست ترکی که مملو ازاغلاط گرامری است،، آنها را به جوش آورد تا مثلا به خیابان آمده ورژیم را – وآنهم بنفع رجوی ضد ترک- تضعیف بنمایند.
بنظر می رسد که این  پرروئی باند رجوی باعث خشم آذربایجانی ها شده و زمانی دیگر که به مناسبت های خاصی میتینگ و راهپیمایی درکار باشد، علیه این دشمن ترک ها هم شعار دهند و این کار را بخاطر اعلام برائت انجام خواهند داد!
نوید
 

خروج از نسخه موبایل