نامه غلامعلی علافپور به خواهرش نسرین اسیر در فرقه رجوی

نسرین جان خواهرعزیزم سلام
نسرین عزیزم من و بقیه اعضای خانواده بخصوص مادرمان وقتی خبردارشدیم تورا هم ازعراق خارج وبه مکانی امن منتقل می کنند هم بسیارخوشحال وهم اینکه ناراحت شدیم. خوشحال ازاین بابت که به مکانی امن خواهی رفت چون با اوضاع بد امنیتی که کشورعراق دارد حداقل تضمین جانی پیدا خواهی کرد اما ناراحتیم که چرا وقتی این سالها درکشور کناری ما که آمدن به آن برایم راحت بود، بد صفتان رجوی نگذاشتند حتی یکبارهم تورا ببینیم.نسرین جان این سالها من وبقیه اعضای خانواده بخصوص مادرت علاوه برتحمل سختی دوری توشب وروز نگران سلامتی توبودیم که نکند رجوی ازخدا بی خبر تورا هم درکشوری که هیچ امنیتی درآن وجود ندارد بیهوده به کشتن دهد.خواهرعزیزم من ازطرف خانواده طی سالهای گذشته چندین وچندبار به  پشت کمپ اشرف وحتی درهمین مهرماه امسال پشت کمپ لیبرتی به امید دیداربا تو به عراق آمدم اما همانطورکه حتما خودت درجریان هستی  حتی یک بارهم مسئولین سازمان نه تنها به من اجازه ملاقات ندادند بلکه هرباردرذهن شما اینطورالقاء کردند که من وبقیه خانواده هایی که برای دیدار با عزیزانشان پشت کمپ محل استقرارشما آمدند مزدوران اجیرشده دولت ایران هستیم! هرچند می دانم که تو درضمیرخودت به این دروغ سخیف وبزرگ مسئولین سازمان اعتقاد نداشته ونداری اما نسرین جان هرچند اینبار تورا هزاران کیلومترازما دورکردند ولی بازخوشحالیم که حداقل ازقتلگاهی که رجوی  درعراق برایتان درست کرده خارج شدی.نسرین عزیز همانطور که من کم وبیش ازوضعیت نفراتی که ازلیبرتی به کشور آلبانی منتقل شدند اطلاع یافتم شنیدم عده ای توانستند با بهره گیری ازشرایط  آن کشور برای همیشه خودشان را ازدست سازمان مجاهدین رجوی نجات داده و زندگی جدیدی را برای خود شروع کردند وبعد ازآن حتی توانستند با خانواده های خود ارتباط برقرارکنند حالا من بعنوان برادربزرگت ازتو می خواهم که مثل این نفرات عمل کنی به خودت القاء نکن که من زنی هستم پا به سن گذاشته وکسی را  ندارم.این را بدان که همه خانواده ات تورا اولا درهرسنی که باشی دوست دارند ثانیا تا جایی که درتوان داشته باشیم نخواهیم گذاشت که خواهرمان درکشورغریب احساس تنهایی کند حتی اگر لازم شد خودم به کشورآلبانی خواهم آمد وهرکاری که لازم باشد برایت انجام می دهم تا بتوانی زندگی آرام وبدون دغدغه ایی را شروع کنی کافی است باورکنی که می شود بدون بودن درسازمان رجوی که جزنابود کردن عمروجوانی ات چیزدیگری  برایت نداشته زندگی کرد،خواهرم آزاد نفس کشیدن وآزادانه زندگی کردن خیلی لذتبخش است که می دانم رجوی ظالم و بی شرم وحیا طی سالیان شما را ازاین دو نعمت خدادادی محروم کرده .
نسرین جان حرف های زیادی برای گفتن با تو دارم که متاسفانه نمی توان همه را دریک صفحه نوشت اما اگر بخواهم تمام حرف هایم را دریک جمله خلاصه کنم این است که می گویم ما هنوزهم تورا دوست داشته ودلتنگ دیدنت هستیم. یکباردیگرازاینکه شنیدم به مکانی امن منتقل شدی بسیارخوشحال شدیم نسرین عزیز سعی کن هرطور شده دراولین فرصت با ما تماس بگیر تا بعد ازسالیان حداقل صدایت را بشنویم باورکن که مادرمان آرزو دارد که حتی صدای تورا بشنود.دوستت داریم تا به آخر.
برادرت علی علاف پور
 

خروج از نسخه موبایل