باند رجوی به جعل واقعیات 16آذر پرداخته است!

بیش از سه دهه و اززمانی که سازمان مجاهدین خلق ایران تبدیل به " فرقه رجوی" شد، ارتباط علت ومعلولی این جریان ضدمردمی وایضا ضددانشجوی با 16آذر از بین رفته است!
اما ازآنجا که فرقه های مخرب ودرراس همه ی آنها فرقه رجوی درپررویی و وقاحت، شهره آفاق است، بمناسبت فرا رسیدن سالروز16آذر1332، دست بقلم هایی برای تحریف این واقعه ی تاریخی وبا اهمییت، وارد معرکه کرده تا به تحریفات دست زنند.
علیرضا ملایجردی یکی ازنمونه های آنهاست ودر مقاله گونه ی با نام " از قندچی، شریعت رضوی و بزرگ نیا تا نسترن عظیمی"   خود اورده است:
" 28 مرداد تابستان 1332، در جریان کودتای ننگین و استعماری، دولت ملی دکتر محمد مصدق سقوط می‌کند. حزب خائن توده تماشاگر صحنه می‌شود تا بقول خودش نیروهایش را حفظ کند و پیشوای ملی ما را تنها می‌گذارد. بعدازآن کودتای سیاه، آخوندهای مرتجعی همچون کاشانی به پابوسی و دست‌بوسی شاه می‌شتابند، چماق دارانی همچون شعبان بی‌مخ، در خیابان‌های تهران عربده می‌کشند و سیاسیون به کنج عافیت می‌خزند. آرزوهای مردم بر باد می‌رود و گرد مرگ بر آسمان سیاسی ایران‌زمین پاشیده می‌شود. همه‌جا سکوت است و خفقان ".
دکتر مصدق وطن دوست نام آوری است اما بخاطر اینکه فاقد یک تشکیلات منسجم بوده وجبهه ی ملی را با وحدت دادن اضداد وبا ملاطی کم دوام بوجود آورده و امنیت کشور را بدست زاهدی ها وسپس سرتیپ متین دفتری های شرکت کننده درکودتا سپرد!
این عمل او درکنار عامل مهمتر (نقش تعیین کننده ی سرویس های اطلاعاتی آمریکا، انگلیس، کنسرسیوم های نفتی ودربار پهلوی)، به پیروزی کودتا منجر شد!
حضور شبانه ی لویی هندرسون (سفیر وقت آمریکا) در خانه مصدق وتهدید او دایر براینکه کشورش میتواند اورا بعنوان نخست وزیری که ازطرف شاه خلع شده برسمیت نشناسد ونیز اعتراض او که تهران برای اتباع آمریکائی ناامن شده وباید حکومت نظامی برقرار گردد وسایر قضایا، موجب آن شد که دکتر مصدق بعنوان مرد بزرگی که اشتباهش هم قاعدتا میتوانست بزرگ باشد، دچار انفعال شده ومیدان را بدست عوامل کودتا بسپارد وپرواضح بود که درموقع اعلام حکومت نظامی توسط نخست وزیر محبوب وقانونی یک کشور، ریختن به خیابان ها بمنزله ی شورش برعلیه نخست وزیر تلقی میشد و طبعا گروه ها اگر هم میخواستند، دیگر نمیتوانستند وارد خیابان شده وکودتایی را که ابتدا بطور ضعیف آغاز شده ورفته رفته باعدم حضور مردم درخیابانها که با یک پیام رادیویی دکتر مصدق میتوانستند کودتا را خنثی کنند، عوامل بیطرف وفرصت جو راهم بنفع کودتاگران وارد میدان کرد، وکودتا جانی تازه گرفت وبه پیروزی رسید!
راست آنست که ما هنوز دلیل این کار دکتر مصدق را  که  به پیروزی کودتا کمک شایانی کردهنوز نمیدانیم  ونمیتوانیم دریابیم که تحلیل او ازاوضاع چگونه بوده تا اورا به این موضع انفعال بکشاند.
همه ی مردم اشتباه میکنند واشتباه بزرگانی مانند دکتر مصدق میتواند فاجعه بار باشد که شد!
درادامه ی نوشته ی آقای علیرضا ملایجردی که فتنه گرانه نوشته ویا ازروی کم سوادی، دسته گل به آب داده میخوانیم:   
" در روزهای پایانی پائیز در نیمه آذرماه، ناگهان در آسمان غمزدة وطن رعدی می‌غرد و برقی می‌درخشد. 16 آذر، دانشگاه تهران می‌خروشد. دانشجویان شجاع همچون آتشی از زیر خاکستر ققنوس آزادی شعله می‌کشند. خونخواهان شهید راه آزادی وطن، دکتر حسین فاطمی به خیابان‌ها می‌ریزند. آن‌ها محاکمه رهبر ملی‌شان را بعدازآن کودتای ننگین تحمل نمی‌کنند. شاه خائن برای خوش‌رقصی در پیشگاه ارباب خود، تظاهرات دانشجویان را به رگبار میبنندد ".
 اگر با حسن نیت زیاد به قضیه نگاه کنیم، بی اطلاعی این هموطن از موقعیت و شخصیت دکتر فاطمی را به عیان میبینیم!
او برخلاف دکتر مصدق منفعل شده ویاران خائن او، تا لحظه آخر وتا زمانی که مخفی شد، مخالف تسلیم دربرابر لویی هندرسون آمریکائی بود و درنهایت سفره اش را ازجبهه ی ملی درهم ریخته، جدا کرد وتنها شهید دولتی بود که جبهه ی ملی خود را وارث آن دولت میداند.
این هموطن نتوانسته درک کند که چرا بجای اعضای جبهه ی ملی، دیگران با تیرباران شدن و… تاوان این شکست بزرگ نهضت ملی ایران را پرداختند!!
اما تظاهرات مورد اشاره هم بیشتر برای اعتراض به سفر نیکسون (معاون آیزنهاور- رئیس جمهور وقت آمریکا) بود تا مسائل دیگر وحالا باید پیدا کرد منظور نویسنده ازاین سانسور کردن را!
ونیز:
" بعدها که من از کشور خارج‌شده و وارد دانشگاه انقلاب، قرارگاه اشرف شدم، به‌تدریج نسل دیگری از دانشجویان که با افکار… خمینی کاملاً بیگانه بود در دانشگاه‌ها سر برآورد. یاد شهدای 16 آذر گرامی داشته شد و یک‌باره قیامی عظیم از دانشگاه شعله کشید ".
دانشگاهی بنام اشرف، که بهتر بود به محل تشریح  وشستشوی مغزهای انسان های زنده ملقب شود  واقعا هم باید چنین فارغ التحصیلانی بیرون میداد که نگاهی آنگونه به تاریخی که زیاد دور نیست داشته باشد ونداند که بعد از رفع حالت جنگی ازکشور، این مراسم هرساله با شدت وضعف و منطبق با موقعیت زمانی ومکانی، همواره برگزار شده و حتی مقامات دولتی هم دراین مراسم حضور پیدا کرده وبه پای صحبت ها ی انتقادی دانشجویان نشسته اند واین مسئله ربطی به ورود وخروج ملایجردی به اشرف و… ندارد!
همچنین:
" نسترن عظیمی آن دانشجوی شورشی در ادامه رشد انقلابی خود به سازمان پیشتازش در اشرف پیوست و در 19 فروردین سال 90، در جریان حمله وحشیانه وحوش عراقی… در مقابل گلوله‌های مزدوران سینه سپر کرد و در خاک مقدس اشرف، در جوار مولا حسین، در خون غلطتید. همان‌طور که در صحن دانشگاه خروشیده بود اثبات کرد که او زن جنگ است "
من از شنیدن سرنوشت دردناک  این نوباوه ی وطن بسیار متاسفم ولی اعلام تاسف باین خاطر نیست که نگویم که او بدست رجوی بوالهوسی گرفتار شد که حتی این بوالهوس دوگرم غشای بین نیمکره های مغزی اورا هم برای خود میخواست!
هم رهبر عقیدتی تان وهم خودتان بارها اعلام کرده اید که خود خویشتن نیستید وهرچه دارید مال مسعود است وبنابراین طبق معتقدات فرقه ای خودتان،این دختر بیچاره  جان خود را که ازآن رجوی بود، بخاطر اجرای فرامین او به صاحب جان (مسعود رجوی) داد وتنها هنرش دراین کار امانتداری خوب برای رجوی ضدبشر بود متاسفانه!!
آقای ملایجردی درادامه ی تهمت زنی ها به دوستان وهمبندان خود آورده است:
بله او از نسل همان شهدای 16 آذر بود… از دانشگاه شروع کرد، خود را به اشرف رساند و بعد پیام زنان اشرفی را به دانشگاه برد و همکلاسی‌هایش را با انقلابی‌ترین شعار روز، آموزش جنگیدن داد: ما زن و مرد جنگیم، بجنگ تا بجنگیم. نسترن عظیمی، دانشجوی جوان از نسل سوم انقلاب 57، وقتی جلادان خامنه‌ای می‌خواستند او را دربند کشند دوباره خود را به کانون استراتژیکی نبرد، اشرف، رساند ".
کار وطرز تفکر این دختر زندگی باخته ی وطن، هیچ ارتباطی با ماهیت 16 آذری که شمه ای ازآن رفت، ندارد وبلکه برعلیه آنست!
در16آذر 1332، شهدا، زندانیان ومصدومین این واقعه، شعار استقلال وآزادی و احترام به آزادگی و رعایت حقوق انسانی را سر دادند وحال آنکه جان باختگانی مانند نسرین بداقبال ومظلوم، با قرارگرفتن دردام مریم ومسعود وذوب شدن در وجود آنها، نتوانستند حرمت آزادگی را پاس دارند وبجای آن به رسم پوسیده ای مانند دیکتاتور پروری رجویستی- بدون اینکه خود بخواهند- خدمات شایانی کردند!
بشردوستان و وجدان های آگاه، ضمن بزرگداشت سالروز 16آذر (روزدانشجو)، سالها به این نوع مرگ بی افتخار ودررکاب رجوی مجنون، خون دل خواهند خورد!!
 صابر
 

خروج از نسخه موبایل