شخصیت مسعود رجوی از دیدگاه جمعی از جدا شده ها و اعضای سابق مجاهدین – قسمت اول

مقدمه
دراین مجموعه سعی شده است که نحوه ارتباطات مسعود رجوی با اعضاء و هواداران و پیروان او را مورد بررسی قراردهیم که طی سالیان درازی با ترفند های مختلف در جهت جذب و حفظ و نهایتا استثمار آنها با روش های متعدد و با استفاده از برنامه های هماهنگ شده ذهن همه آنها را مجاب ساخته و به آنها القا نموده که او دارای استعداد نبوغ  یا دانش ویژه ای است.
همچنین در این مجموعه سعی شده که توصیف شود  چگونه رهبر یک فرقه برای جذب، حفظ و اداره افرادش توانسته است تا خانواده، شغل، سابقه کاری و دوستان خود را برای پیروی از رهبر خود رها کنند و چگونگی تکریم و ستایش افراد را روی خود متمرکز نماید.
از آنجا که پیروان و هواداران این فرقه به تدریج نسبت به عملکرد و تئوری های ذهنی و عقاید رجوی و مسائل اخلاقی و بحران های عقیدتی و ایدئولوژیکی وی تضاد پیدا می کنند که این عوامل باعث بحران روحی و روانی آنها گردیده وطبیعتا به تدریج تمایل به جدا شدن از این فرقه نموده اند.
در این مجموعه جمع کثیری از جداشدگا ن فرقه رجوی هر کدام جدا گانه با توجه به شناختی که طی سالیان حضورشان در آن فرقه داشته اند مطالبی  را بیان می نمایند.

***
مسعود رجوی در سال 1327 در طبس از شهرهای استان خراسان متولد شد تحصیلات ابتدایی ومتوسطه را در مشهد گذراند سپس رشته حقوق سیاسی را در دانشگاه تهران به پایان برد و از دانشگاه حقوق فارغ التحصیل شد.
رجوی در دوران دبیرستان با محافل و اندیشه های مذهبی، سیاسی اشنایی پیدا کرد… وی در سال 1346در حالی که فقط 19 سال داشت به عضویت سازمان درامد متعاقباً در ارتباط مستقیم با محمد حنیف نژاد بنیانگذار مجاهدین قرار گرفت او در ان زمان جوانترین عضو مرکزیت مجاهدین بود که به عضویت گروه ایدئولوژی سازمان درامد.
این جوانترین عضو مرکزیت سازمان به دلیل شرایط سنی وخانوادگی و بعلاوه خصلتهای اخلاقی و تمایلات نفسانی و درک غریزی از مقوله ی پراگماتیسم مصلحت گرایی محافظه کاری و… در مقاطع مختلف به یکی از معضلات اصلی سازمان تبدیل می گردد خصلت های اخلاقی از جمله غرور، تکبر، رفاه زدگی در رجوی برجسته است آنگونه که اطرافیان همواره بران تاکید دارند در زندگینامه رجوی به ندرت در رابطه با شرایط خانوادگی و موقعیت اجتماعی و اقتصادی اشاره شده است او تربیت شده یک خانواده مرفه می باشد رجوی برخلاف بسیاری دیگر ازافراد سازمان از شرایط متفاوتی می آید شرایطی که به زعم بنیانگذاران اگر او به سازمان پیوند نمی خورد بسیار مستعد برای جذب به فساد حاکم بر جامعه بود.
حنیف نژاد در باره رجوی گفته بود: ما از تشک پر قو او را به خانه ها ی جمعی آورده ایم.محمد حنیف می خواسته ویژگی های خانه های جمعی را بگوید که اگر رجوی به خانه های جمعی نیامده بود با توجه به فساد جامعه و رفاه خانواده به فساد کشیده می شد.
حنیف نژاد در باره غرور رجوی گفته بود:
حنیف نژاد گفته بود که غرور رجوی بالاخره ضربه خواهد زد و این را اعضای شورای مرکزی شنیده بودند  تحلیل حنیف نژاد از غرور رجوی مطالعه زیاد وگرایش او به ارتقاء تشکیلاتی است در این رابطه می خوانیم:
تحلیل حنیف نژاد از غرور رجوی این بود که کتاب زیاد خوانده و در کنار ما بوده است و به لحاظ تئوریک قوی شده بعد فهمیدیم برای بالا رفتن موضعش در تشکیلات بوده است.
تمایل به ارتقاءتشکیلاتی و کسب موقعیت رهبری یکی از دلمشغولی های همیشگی رجوی است این شیفتگی تا حد بازیهای کودکانه تقلیل می یابد در این رابطه می خوانیم:
محمد بازرگانی از هم بندیهای او گفته بود رجوی مو های سرش را به طرف بالا شانه می کرد و می گفت ببین قیافه من شبیه ژنرال جیاپ نشده.
رجوی در موارد مشابهی سعی در مقایسه و هم ذات پنداری با شخصیت ها ی انقلابی فکری و سیاسی می کند و حتی در شرایطی که قرار است تحت تاثیر جمع تشکیلاتی از خود انتقاد کند ناخواسته رگه های غرور و جاه طلبی در او هویدا می شود در این رابطه گفته بود.
"نمی دانم چرا بیشتر مشهدی ها مغرورند ومن چهارمین مشهدی هستم که مغرورم.اولی دکتر شریعتی دوم جلال فارسی سومی امیر پویان" و بالاخره هم وقتی به غرور خود اعتراف کرد آنرا به شرایط جغرافیایی نسبت دادو در کنار شریعتی، فارسی و پویان.
خصوصیات متناقض از جمله غرورو خود کم بینی رجوی بر حسب موقعیت و ضرورت هر یک از این خصلت ها نمود می یافت  از زبان یک جداشده قدیمی نقل قول شده:
"یک وجه شخصیت او غرور بود ولی وجه دیگر آن خود کم بینی بود وقتی او مجبور می شد غرورش را بشکند و به دنده دیگر می افتاد گریه ی مظلومیت و خود کم بینی از حربه های اوبود."
این فرد گفته در وجه مظلوم نمایی رجوی با اشاره به انتخابات رهبری در داخل زندان و رای نیاوردن او می گوید:
"در این رای گیری موسی خیابانی و سه نفر دیگر رای آوردند رجوی اصلا رای نیاورد او خیلی ناراحت شد تا حدی که به گریه افتاد و میگفت چرا بچه ها این جور برخورد می کنند."
روحیه ماجرا جویی بعلاوه خصلت های فردی دیگر که اشاره گردید در اشکال مختلف در شخصیت رجوی نمود می یابد در این رابطه می توان به دفاعیات و بازجویی های او اشاره کرد که در لابه لای آنها غرور نخوت و خود بزرگ بینی موج می زند در این رابطه به پاره ای از این موضع گیریها که رجوی در آنها به برجسته کردن خود عنایت دارد اشاره می کنیم:
"من خودبه زودی در این موارد صاحب نظر شدم "
"من خود به علت مطالعاتم در این کار زیاد تر وارد شدم"….
"همیشه جزء ممتاز ترین شاگردها بودم و معدل کل تحصیلاتم در دانشکده حقوق (11/3) یعنی بالا تر از ب است."
در دفاعیات او همچنین می خوانیم:
"من هفده سال درس خوانده ام و به اندازه خودم مطالعه کرده ام"
"من که حرف می زنم می خواهم شنونده داشته باشم."
رجوی در لابه لای اعترافات خود به مواردی اشاره می کند که در پس آن می توان نقش عقده ها ی شخصی و سرکوفت شده را در تشدید روحیه ی قدرت طلبی او مشاهده کرد هر چند او به لحاظ اقتصادی مشکلی ندارد اما ظاهرا از همان اوان نوجوانی عنایت ویژه ای به مطرح شدن و تعامل با آدم ها ی مطرح و بزرگ دارد در این رابطه می خوانیم:
بعد از سه روز دوندگی بالاخره مرا مراجعه دادند به یکی از تیمساران آستا ن قدس که با آن عریضه (که طلب کمک می کرد) رسیدگی کند تیمسار مرا که جز نیکخواهی قصدی نداشتم چنان تحقیرکردو به تو چه تو چه برو به دنبال کارت گفت که به زور از گریستن خود داری کردم در عوض دو شب در خواب می دیدم که تیمسار را در زیر لگد گرفته ام و بدین سان عقده بی قدرتی خود را در عالم رویا حل شده می یافتم.
رجوی حس قدرت طلبی خود را در هم ذات پنداری پیوسته با شخصیت های فکری و انقلابی اشباع می کند شخصیت او در مقایسه همواره خود با آدمهای مطرح شهره شکل می گیرد.
خاطرات اطرافیان او گواه این ادعاست که او همواره چون کودکان در حال مقایسه خود با قهرمانان خیالی و واقعی است.
رجوی در تحلیل از خود می گفت من متعجب بودم که چرا ژنرال جیاپ همانطوری که در خاطراتش گفته چهارده ساعت متوالی فکر می کردومن بیش از چند ساعت نتوانستم فکرکنم ولی در ضمن اینکه ظاهرا نقطه ضعف خود را می گفت در واقع می خواست نقطه قوت خود را بگوید.
شخصیت رجوی در هر مقطع از کار تشکیلاتی و رهبری در سازمان ما حصل مجموعه ی این خصلت هاست. رفاه طلبی، غرور، قدرت طلبی، تکبر، خود بزرگ بینی در واقع خصلت هایی است که در رجوی هیچگاه مهار نشد و در هر مقطع ولو در سخت ترین شرایط (بازجویی و دفاع در دادگاه) خودرا بروز می داد این خصلت ها در درون مناسبات تشکیلاتی گاه منجربه منفعل کردن افراد و تحقیر آنها می شود او به میزانی که آوازه های فکری وسیاسی و تشکیلاتی خود را رشد می دهد به دلیل کم ظرفیتی و انگیزه های نا سالم خود را برجسته می کند.
حنیف نژاد گفته بود که غرورمسعود بالاخره ضربه خواهد زد.
رجوی علیرغم اینکه جوانترین عضو کادرمرکزی مجاهدین است اما همواره بر انجام کارهای بزرگ اصرار دارد این تمایلات در هر مقطع او را در معرض داوری قرار می دهد در جریان ارتباط سازمان با الفتح او در خواست شروع مکاتبات را می کند این در خواست با لحاظ اعضای دیگر کادرمرکزی که از نظر شرایط سنی و تجربیات در موقعیت مناسب تری قرار دارند شخصیت رجوی را عریان تر می کند.
غرور او در ابتدا در جریان رفتن به لبنان و پایگاه های فلسطین نمود پیدا کرد و مسعود گفته بود که در صلاحیت من است که به فلسطینی ها نامه بنویسم.
رجوی در مناسبات درون زندان نیز کماکان این خصلت ها را دنبال می کند با توجه به اینکه تمامی اعضای کادر مرکزی در سال 1351 اعدام می شوند رجوی این امکان رامی یابد تا نسبت به موقعیت قبلی خود در بیرون از زندان این باربعنوان لیدر تشکیلات در داخل زندان یکه تازی کند در تشکیلات داخل زندان آنگونه که از اظهارات شاهدان بر می آید او آگاهانه سلسله مراتب تشکیلاتی را به روابط اداری ونظامی تنزل داده و برای خود کبکبه ودبدبه ی شخصی راه می اندازد.
مسئله دیگری که در مورد رجوی وجود داشت به قول معروف کبکبه ودبدبه ای بود که به همراه داشت وقتی می خواست در زندان مثلا از بند خودش به بند چهار بیاید قبلا چند نفر جلو تر از او می آمدند و خبر می دادند که رجوی می خواهد بیاید تا به قول معروف بچه ها آماده شوند و خود را جمع و جور کنند این حالتی بود که می خواست برای او شخصیت سازی کنند و یا یک جلال و جبروتی برای او به وجود بیاورند.
تفوق طلبی و غرور در رجوی به گونه ای تشدیدو مسئله ساز می شود که در جمع بندی تشکیلات درون زندان به این نتیجه می رسند تا با خلع قدرت از او از عواقب تشکیلاتی آن بکاهند در این رابطه اعضا درون زندان با طرح این مهم که اداره رهبری داخل زندان ربطی به رهبری بیرون از زندان ندارد اقدام به رای گیری می کنند که در این انتخابات رهبری به دست سه تن دیگر از اعضای سازمان می افتد.
دراظهارات اطرافیان رجوی همواره به تمایل مفرط او به کاغذ بازی و مکتوب کردن اسناد و مدارک سازمانی اشاره شده این در شرایطی است که ذهنی کردن اطلاعات درون تشکیلات از اصول مهم و اولیه است که امکان دسترسی به اطلاعات را در هنگام خطر به صفر می رساند این تمایل چنانکه اشاره شد ریشه در خصلت های نفسانی و فردی رجوی دارد.
یکی از برجسته ترین خصلت های رجوی غرور و خودخواهی او بود در واقع رجوی و تشکیلات او هر کسی را که احساس می کردند ممکن است مقداری وجهه اجتماعی و سیاسی پیدا کند به انواع مختلف سعی در ضایع کردن او را داشتند زیرا این موارد وامتیازات را مخصوص خود می دانست وقتی که مریم رجوی او (مسعودرجوی) را کوه سربه فلک کشیده و آسمان لایتناهی خطاب می کردرجوی بسیار خوشحال وشادمان می شد رجوی تمام احزاب و شخصیت هایی که با او همکاری نمی کردندوحرفهای او را قبول نداشتند و درخدمت او نبودند خود فروخته، جیره خوار،ضد انقلاب نوین و همکار جمهوری اسلامی معرفی می کرد اما افرادو احزابی که با او کارمی کردند آنها را افراد و احزابی معرفی می کرد که در شرف تاریخی سیاسی و اجتماعی خود را تضمین کرده اند به عبارتی خود را سمبل تاریخی سیاسی و اجتماعی قرن حاضر می دانست و حتی افرادو احزابی که از او جدا می شدند هیچ کلمه ناشایستی نبود که نثار آنها نکند نمونه آن حزب دموکرات کردستان ایران و بنی صدر بود در یک کلام رجوی خود را مثل میخ طویله ملا نصرالدینی محور عالم می دانست و غرور بی حد و حصر او باعث می شد که هیچ انتقادی حتی از طرف نزدیک ترین دوستانش را تحمل نکند.
یادم می آید در یکی از نشست ها یکی از افراد رجوی را با لنین مقایسه کرد که این موضوع باعث اعتراض مسئول نشست و دیگر افراد شد که چرا رجوی را با لنین مقایسه کرده اید رجوی سمبل کل بشریت است در حالیکه لنین متعلق به یک منطقه خاصی از کره زمین است و توانسته در نقطه خاصی کارمثبتی انجام دهد اما ایدئولوژی برادر (منظور رجوی است)فراگیر وجهانی است.
در یکی دیگر از نشست ها فرد احمقی بلند شد و با توصل به احادیث وروایات و یک سری اباطیل دیگر و با حالت گریه خطاب به مسعود رجوی گفت برادر، اگر تو همان امام زمانی دیگر چرا پنهان می کنید و نمی گویید. رجوی در حالیکه با چوب اشاره طرف را نشانه رفته بود به فرد مورد نظر می گفت تو را میزنم و برای طرف مربوطه و دیگران روشن نمی کرد که من مال این حرفها نیستم و مریم رجوی که در کنار او نشسته بود می گفت چرا بچه ها را سرکوب می کنید بگذارید حرف دلشان را بزنند فهم ایدئولوژیکی بچه ها بالا رفته و همگی از نظر ایدئولوژیک به نقطه بلوغ رسیده اند و این صحبت ها نشانه رشد بچه هاست. هر فرد بی طرفی از حرکات و صحبت های مسعود و مریم نتیجه می گرفت که خودشان همان چیزی را می گویند که فرد احمق مورد نظر گفت.
در داخل تشکیلات رجوی طوری وانمود می کرد که صدام حسین تمام فهم و شعور و کمالات خود را از مسعود رجوی می گیرد و بدون راهنمایی او صدام بلد نیست چه بگوید.
در داخل تشکیلات رجوی هر وقت احساس میکرد فرد دیگری غیر از خودش مورد احترام دیگران است به طرق مختلف و با زد وبند های تشکیلاتی او را ضایع می کرد در واقع کسی حق نداشت با کلمه آقا کس دیگری را صدا بزند آقا فقط رجوی بود و حتی کسی حق نداشت در باره قرآن و احادیث حرف بزند سریعا او را سرکوب می کردند می گفتند صحبت کردن در باره احادیث و قران مخصوص جایگاه رهبری است و کسی در داخل سازمان بجز رهبری به چنین جایگاهی نرسیده است.
یکی دیگر از خصلت های رجوی پرخوری و کشیدن سیگار زیاد بود که در داخل نشست ها بعضی از افراد این موضوع را با یادداشت ارسال کردن به او یادآوری می کردند که مریم رجوی درجواب می گفت خیلی سعی می کنیم جلو او (مسعود) را بگیریم اما بعضی مواقع موفق نمی شویم.
در یکی از نشست ها فردی بلند شد وگفت عکس شما را با صدام در داخل یکی از دکانهای بغداد دیده ام و مردم عراق و حتی اردن علاقه زیادی به شما دارند اما متاسفانه ما خودمان قدر شما را نمی دانیم و من مطمئن هستم که یک روزی مردم مسلمان و منطقه به وجود شما پی خواهند برد و رهبر واقعی خود را پیدا خواهند کرد  که مسعود رجوی ازاین صحبت خیلی خوشش آمد و بیش از حد فرصت در اختیار فرد مذکور گذاشت تا این حرفها را تکرارکند و در جواب گفت اگر شما به حرفهای خود ایمان دارید باید اول خودتان در عمل آنرا ثابت کنید و الگو باشید برای دیگران.

خروج از نسخه موبایل