بلاتکلیفی و سردرگمی در فرقه رجوی

این روزها که به سایت خبری فرقه مجاهدین سری میزنیم٬ چیزی که بخوبی مشاهده میشود اینست که کفگیر آنان به معنی واقعی کلمه به ته دیگ خورده و دیگر هیچ حرفی برای گفتن ندارند! سردرگمی و بلاتکلیفی در اخبار آنها خیلی واضح خود نمایی میکند. اخبار پوسیده و از دور خارج درخصوص پروژه اتمی ایران و اینکه مثلا در نظر سنجی که بین مردم امریکا شده 57 درصد آنان کماکان بر این باورند که ایران یک تهدید محسوب میشود! یا مثلا اعتراض کارگران فلان کارخانه در کرمانشاه یا اراک و…  اینجا این سوال مطرح میشود که کسانی که این اخبار را سرهم میکنند و در سایتشان میگذارند٬ واقعا با چه انگیزه ای و با چه امیدی باین کار مبادرت میکنند و چطور تناقض درونشان را سرکوب میکنند و باین کار ادامه میدهند؟! بواقع بوی کهنه بودن را بخوبی میتوان از تک تک جملاتی که در سایتشان دیده میشود حس کرد! آنها به دلیل اینکه چند دهه است که سر از پیله خودشان بیرون نکرده اند و چیزی جز مناسبات سراسر سرکوبگرانه تشکیلات خودشان را ندیده اند٬ تصور میکنند اگر کارگری اعتراض کرد یا اعتصاب کرد٬ نشان از این دارد که فردا حکومت آن کشور سرنگون میشود و همه چیز بهم میریزد. اما واقعیت اینست که در تمامی جوامع که حداقل آزادی وجود داشته باشد٬کارگران سندیکا یا اتحادیه کارگری دارند و میتوانند در چارچوب قوانین موجود در آن کشور فعالیت داشته باشند و حق و حقوق خودرا مطالبه کنند. در فرقه مجاهدین که همچین مسائلی وجود نداشت و ندارد. یعنی اساسا هیچکس جز رهبری دارای حق نبود و  او بود که همیشه حق میگفت و حق بود. نیروها اساسا فقط یک حق داشتند و آن حق فدای تمام عیار خود در راستای رهبری بود! وقتی اصل و قانون این باشد٬ بدیهیست که هرگونه اعتراض و خواسته ای خلاف شرع و قانون است و با شدید ترین شکل سرکوب میشود. هرکس اگر کوچکترین اعتراضی به وضع موجود در تشکیلات داشت٬سرنوشتی جز سرکوب و مشت آهنین در پیش روی خود نمیدید! در منطق رجوی٬همه بجز او اشتباه میکنند و اوست که چون بطور مستقیم به خدا وصل است٬ با فاصله کیفی جلوتر و بالاتر از همه قرار دارد و حتی فکر کردن باینکه رهبری اشتباه میکند٬گناهی نابخشودنی و کبیره است! بیاد دارم در سلسله نشستهای (انقلاب)٬ رجوی ساعتها در خصوص اینکه جمع اصالت دارد و هرکس بایستی فاکتهای روزانه خود را در جمع بخواند و جمع بایستی علیه او موضع گرفته و  او را بشدت مورد انتقاد قرار دهد تا آن فرد تغییر کند و در آرمانهای رهبری ذوب شود و حرف جمع مانند حرف رهبری است و… بعد که کلی سر این موضوع حرف زد٬در آخر جمله ای گفت که عمق فکر رجوی را هویدا میکرد. او گفت: هرچند که جمع شما هم هیچ چیز نمیفهمد! البته این جمله را با خنده گفت که مثلا بگوید دارم شوخی میکنم و…  اما واقعیت رجوی این بود که هرگز ارزشی برای کسی قایل نبود و همه چیز در خودش خلاصه میشد.
اکنون سوال از دار ودسته رجوی اینست که بجای پرداختن به اخبار قدیمی و نخ نما و اینکه پروژه هسته ای ایران به کجا رسید و اینکه ایران بدنبال بمب اتم هست یا نیست و… بهتر نیست که به نیرو های سردرگم خودتان در عراق و آلبانی بپردازید و باین سوال جواب دهید که چه میخواهید بکنید؟الان دقیقا بدنبال چه و که هستید؟

مراد

خروج از نسخه موبایل