فدای حداکثر رجوی هم دیدیم

رجوی فردی که در شرایط بحرانی جا می زند و در بزنگاههای مختلف خود را کنار و در حاشیه قرار می دهد. از زیر تیغ و ضرب رفتن می هراسد در عین حال که ترسو و بزدلی بیش نبوده و نیست و همواره رجز خوانی می کند.این را تاریخ مخفی شدن و دور از انزار نشان می دهد و البته سرفصل های خود سازمان که گویا این حقیقت است را اثبات  می کند. وی فردی ترسو جان دوست، خودخواه و شهوت پرست که برای زنده ماندن حاضر است هر کاری را بکند و هر ننگی را بهش تن دهد.

از اون طرف بیچاره نفرات را به کام مرگ بفرستد. این مفهوم "فدای حداکثر" است که رجوی شعارش را می دهد خطر و تهدید برای نفرات، مرگ برای زیر دستان و جاه طلبی و عیش و نوش لاف و گزاف برای خودش. این بیمار روانی که هیچ کشوری علنا حاضر به پذیرشش نیست معلوم نشده در این سالها زیر چتر و حمایت کدام کشور می باشد. ولی قدر مسلم تنها حامی وی آمریکا و صهیونیسم می باشد.آنهم با حق سکوت دادن و اینکه فقط مثل یه موجود ضعیف و بی اراده بنشیند در کنجی اخبار و اطلاعات را به گوش وی برسانند و از ترس جان خود دم بر نیاورد و سر آخر هم در حسرت بدلی وداغ نرسیدن پایش به ایران جان دهد.

آری این همان شعری بود که روزی در فرانسه گفت می روم تا آتش بر افروزم بر کوهستانها. حالا باید گفت آتش بماند، حداقل خود را نشان بده و باعث دلگرمی باش تا کی فرار را بر قرار ترجیح دادن. مگر خفت و خواری شاخ و دم دارد.کسی که باید خودش جلو دار باشد کنجی خزیده و ادامه حیات می دهد. یقینا رجوی مفلوک دیگر آن کاریزمایی نیست که روزی تصورش را می کرد. به نظر نمی آید شرایط مناسبی را برای علنی شدن داشته باشد. این پرده هم کنار خواهد رفت و رجوی مثال گذشته جوابی برای اعمال خودش نخواهد داشت.  رو که نیست سنگ پای قزوین است.

خروج از نسخه موبایل