دراین مورد کسی یارای رقابت با رجوی را ندارد!

مطلب منتشر شده ی آقای بهرامی رجویست " عصای گیر کرده در سیمان و رجزهای توخالی " نام یافته وبعلت طولانی بودن آن، لازم دانسته شد که به نقل قول نکات اصلی تر آن پرداخته ونقدی جانانه از آن بشود.
آقای حمیدرضا بهرامی مینویسد:
"… دیگر عملا دشمنی در کار نیست که با آن مبارزه کند و رژیم اکنون با شیطان بزرگ و استکبار مشغول قدم زدن است،از این رو خامنه ای دست به دشمن سازی و…".
اگر دشمنی درکار نباشد، رجزخوانی های شبانه روزی شما درآلترناتیو بودن هم کشک است!!
اما برخلاف نظر شما، ما دشمنانی بحد وفور داریم که دولت وحاکمیت ایران به ده ها سال وقت احتیاج دارند که نقش مخرب آنها را خنثی کنند ولازم به وجود دشمن دیگر و… نیست:
جبران عقب ماندگی مزمن 400 ساله وخود کفا کردن صنعتی وکشاورزی کشور که مشکلات اساسی ماست که خود تفرعاتی مانند بیکاری، افزایش طلاق واعتیاد وافسردگی را بهمراه دارد، ودولت ایران وقتی برای دشمن تراشی خارجی ندارد!!
همچنین:
" رژیم برای سر پانگه داشتن خود به دوعامل دیگر نیازدارد که یکی از آنها سلاح هسته ای است. چندی پیش رفسنجانی گفته بود که ما زمانی بر روی ساخت سلاح هسته ای کار میکردیم اما بعدا از ادامه ی آن منصرف شدیم. برای همگان روشن است که رژیم برای بقای خود به یک عامل بازدارنده ی نظامی نیاز دارد و سران توتالیتر ایران این عامل بازدارنده را یک بمب اتمی دیده و می بینند و رژیم از همان ابتدای کار بر روی ساخت سلاح هسته ای کار کرده بود…".
از سلاح هسته ای برای سرکوب داخلی استفاده نمیکنند وچه بسا که به کشورهایی مانند ایران باوجود داشتن چنین سلاحی، میدانی برای استفاده ی خارجی هم نمیدهند!
پس سلاح اتمی ناموجود ایران، هیچ مشکلی را ازدولت ایران حل نخواهد کرد!
دیگر اینکه منصرف شدن ازانجام کاری، جرم محسوب نمیشود که اگر شود، باید کشورهایی مانند اسرائیل، پاکستان و… را ازبین برد که  منصرف هم نشده وبه بمب سازی خود ادامه دادند وچنین حادثه ای هم رخ نداده است و بنابراین این برده ی قلمی رجوی، هذیان میگوید!!
آقای بهرامی طی سخن آب نکشیده ای مدعی شده است که:
"…تنها گزینه برای رژیم شکست خورده ی ولایت همانا صدور تروریسم و بنیادگرایی در منطقه و جهان است،این گزینه سال هاست که از سوی رژیم دنبال میشود و متاسفانه کشورهای غربی و عربی آنچنان برخورد جدی با این پدیده ی شوم نکرده اند ابته استثناهایی در این زمینه هست مثلا دفاع دولت سعودی از دولت قانونی یمن در مقابل تروریست های صادراتی رژیم به آن کشور صحنه و تعادل قوا را چرخانده وکشورهای منطقه و اسلامی به نقش بی ثبات کننده ی رژیم پی برده و درصدد مقابله با آن هستند،اما دولت های غربی و خصوصا دولت باراک اوباما هنوز هم سیاست کثیف مماشات را پیگیری میکند… ".
آیا ایران صاحب این قدرت است که بتواند چنین کاری انجام دهد؟!
شما که عاشق تروریزم وارتجاع هستید، تصور میکنید که دیگران هم  ناچارند برای حفظ موقعیت خود، به تروریزم مشغول شوند که البته این گناه دیگران نیست و اشتباه شماست (کافر همه را به کیش خود پندارد)!
برای دولتی که عزم جزمی برای جبران خسارت های چندین ساله ی استعماری دارد، دست زدن به تروریزم و… هیچ فایده ای ندارد و بلکه نقض غرض است و تنها مغزهای بیماری مانند مغز رجویست ها، چاره ی هردردی را درانجام ترور وخرابکاری میداند!
 خواننده ی محترم!
به ابراز ارادت این نوچه ی رجوی به رژیم قرون وسطایی عربستان توجه می فرمایید؟
دولت قانونی یمن، دولت  عبداله صالح بود که عربستان ان را برانداخت ودولت دیگری را سرکار آورد که با اعتراضات مردم مواجه شده واستعفا داد و تنها این عربستان بود که استعفای این دولت را نپذیرفت ودستورداد که رئیس جمهوری برگماشته اش دریمن، استعفای خود را بازپس گیرد تا درسایه ی این دولت قلابی ومستعفی، مردم یمن را که ازگذشته ها چشم طمع به خاک آنها دارد، قتل عام کرده وزیر ساخت هایش را نابود سازد!!
بلی رجوی دموکرات ونشسته برنوک پیکان تکامل بشری؟؟!! ازاین کارها خوشش میآید و اوباما را که با صلاحدید کارشناسان اطلاعاتی- نظامی اش به ایران حمله نکرد، این چنین به باد استهزا ودشنام میگیرد!!
آرزوی ضدبشری و دیرینه ی رجوی، اینگونه از قلم نوچه اش تراوش میکند:
"…اکنون که رژیم ناگزیر از همه ی بحران ها برای بقای بیشتر خود صدور بنیادگرایی را سرعت بخشیده آیا کشورهای غربی به نقش بی ثبات کننده ی رژیم پایان خواهند داد "؟
دعوت به تجاوز نظامی به ایران آشکار تر ازاین هم میشود؟!
چنین وقاحتی را تاریخ کمتر میتواند سراغ داشته باشد که رجوی بنمایش گذاشته است!
نوید
 

خروج از نسخه موبایل