رجوی ها در هراس از پایان جنگ در سوریه، دست به دامان تروریست ها شدند

اخیرا مریم قجر با یکی از رهبران تروریست های سوریه ملاقات داشت. سوال این است که رجوی ها به چه دلیل خود را درگیر موضوع سوریه کرده و بخش زیادی از کار تبلیغاتی و سیاسی خود را به این موضوع اختصاص داده اند؟
برای رسیدن به جواب ابتدا باید وضعیت بحرانی فرقه رجوی را شناخت. بعد از سقوط صدام رجوی‌ها ضربات استراتژیک کلانی خوردند که به صورت اختصار می توان به موارد زیر اشاره نمود:
– از دست رفتن امنیت و محلی امن برای شخص رجوی و مریم قجر
– از دست رفتن چتر حمایتی یک دولت (دولت عراق) از فرقه رجوی
– از دست رفتن آزدای عمل فرقه در کشور عراق و انجام اقدامات تروریستی، تبلیغاتی و سیاسی بر علیه ایران از و در داخل خاک این کشور
– از دست رفتن به اصطلاح ارتش آزادیبخش همراه با خلع سلاح و خلع لباس نفرات فرقه
– تضعیف تشکیلات و فرار و جدا شدن نزدیک به یک سوم نیروهای فرقه
– از دست رفتن تمرکز تشکیلاتی فرقه با انتقال اعضای فرقه از عراق به کشور ثالث
به این لیست می توان محورهای بیشتری را افزود ولی همین لیست نیز برای توضیح مهم بودن حضور صدام برای رجوی ها کفایت می کند.
اما اخراج کامل از عراق، ضربات بسیار ویرانگر بیشتری برای رجوی ها دارد چرا که:
اولاً باید رسما شکست استراتژی ارتش به اصطلاح آزادیبخش را اعلام کند. رجوی هنوز که هنوز است و با آنکه نیروهایش خلع سلاح و خلع لباس شده و در شُرفِ اخراج کامل از عراق هستند، برای فرار از طبعات این بحران، در تبلیغات خود از کلمه «ارتش آزادیبخش» استفاده می کند که نشان از نیاز رجوی ها به این موضوع دارد.
دوماً از نظر تشکیلاتی فرو می پاشد. چرا که سال هاست که رجوی بامبولی به نام انقلاب ایدئولوژیک یا همان انقلاب طلاق را برپا کرده و اعضا را در شرایطی که در عراق نمی توانند با کسی رابطه داشته باشند از ازدواج محروم نموده است. همچنین با انتقال نیروها به کشور ثالث، فرماندهان رجوی دیگر نمی توانند همانند عراق بر اعضای فرقه کنترل اعمال نمایند چرا که اهرم های سرکوب تشکیلاتی و نشست های «عملیات جاری»، «دیگ» و یا «غسل هفتگی» که برای ایجاد رعب و وحشت در اعضا و مغزشویی آنها در عراق بکار گرفته می شدند، در خارج از عراق به راحتی قابل اجرا نیستند.
بنابراین رجوی ها برای جلوگیری از نابودی خود و افکار فرقه ای و فرقه تروریستی شان، همانند غریقی که به هر چیزی چنگ می زند، به هر کاری برای ماندن در عراق دست می زنند. اصرار رجوی برای ماندن در اشرف و به کشتن دادن یا مجروح کردن صدها نفر از اعضای فرقه در مسیری که رجوی خود بهتر از هر کسی می دانست پوشال است، در این چارچوب می گنجد. همچنین دلیل ممانعت و سنگ تراشی در مسیر انتقال اعضای باقیمانده به کشور ثالث و ممانعت از دیدار خانواده ها با اعضای فرقه نیز به همین دلیل می باشد.
از آن زمان تاکنون رجوی برای ماندگاری در عراق روی سه موضوع تمرکز و سرمایه گذاری کرده که عبارتند از:
1- جاسوسی برای آمریکایی ها و ایجاد تفرقه در بین عراقیان:
از فردای سقوط صدام، رجوی ها بدنبال راهی برای باقیماندن در عراق بودند. ابتدا دست به دامان آمریکایی ها شده و با انجام جاسوسی برای آنها، تا حدودی نیز به موفقیت رسیدند. آمریکایی‌ها ضمن استفاده از جاسوسی آنها، با کمک ارتباطاتی که فرقه طی سال ها حضور در عراق بخصوص در استان دیالی با اعضای حزب بعث و برخی از اهالی داشت، به فرقه این ماموریت را دادند که در اذهان مردم عراق این را جا بیندازند که دشمن آنها «اشغالگری آمریکا» نیست بلکه «بنیادگرایی» است، که عامل آن هم ایران است. در واقع ماموریت اصلی فرقه در دوران حضور آمریکایی در عراق این بود که در ازای باقیماندن در عراق می بایست در افکار عمومی عراقی ها اینطور جا بیندازد که ایران دشمن آنهاست و نه آمریکا و انبوهی جلسه و دعوت از اهالی و کشاندن آنها با ترفندها و وعده های گوناگون به قرارگاه اشرف در این راستا بود.
هر چند رجوی در این کار تا حدی موفق بود اما با خروج نیروهای آمریکایی از عراق، تمام بافته های رجوی بار دیگر پنبه شد. از آن پس رجوی ها دست به دامان بعثیان و تروریست‌هایی همچون طارق الهاشمی شدند تا در عراق تفرقه ایجاد کرده و مردم عراق را به جان هم بیاندازند و برای خود فرجه بخرند اما با هوشیاری مردم و دولت عراق، تروریست ها شکست خوردند.
2- حمایت از تروریست های داعش:
با ظهور داعش و انجام جنایات فجیع توسط آنها، رجوی ها بار دیگر جان تازه ای گرفتند. آنچنان که بعد از تصرف موصل توسط داعش، از هول حلیم در دیگ افتاده و در سایت های خود نوشتند «انقلابیون عراق بخش های وسیعی از موصل را تصرف کردند و فرماندهان امنیتی مالکی را فراری دادند»!! سپس در جای دیگر نوشتند که: «این است داستان امروز عراق درمناطق سنی نشین و سقوط سریع یکی بعد ازدیگری شهرها بدست عشایر انقلابی عراق… چه کسی فکر میکرد که 50 درصد خاک عراق، ظرف 3 تا 4 روز ازلوث وجود ارتش مالکی، آزاد شود؟»
رجوی ها برای روحیه دادن به اعضا و حامیان خود، شروع به جعل خبر در سایت های شان نموده و خبر از «آزاد شدن قرارگاه اشرف» یا «محاصر بغداد» و… دادند. عنوان یکی از خبرهای منتشر شده در سایت های فرقه چنین بود: «به گزارش شبکه اسکای نیوز عربی, عشایر مسلح امروز (4 تیرماه 93) قرارگاه اشرف را از نیروهای مالکی پاکسازی کردند»
آنها در اوهام شیطانی خود تصور می کردند با پیشروی داعش فرجی برای آنها حاصل خواهد شد و نوشتند که «با آزادی شهر موصل و پاکسازی آن؛ تحولات عراق و منطقه وارد مرحلۀ جدیدی شده است»!! رجوی ها با دریدگی خاص خودشان تمامی اخبار منتشر شده در این مورد را مردود اعلام کرده! و نوشتند «هم اکنون رسانه های دروغپرداز جمهوری اسلامی به همراه ماشین عظیم تبلیغاتی امپریالیست های غربی موجی از دغل و دروغ براه انداخته اند تا چهرۀ شورش خلق عراق را آلوده و زشت جلوه دهند.» وقاحت رجوی ها را بنگرید که همه عالم را دروغگو می خوانند.
اما باز هم این مردم و دولت عراق و بخصوص شیعیان بودند که جلوی تروریست های داعشی مقاومت کرده و آنها را وادار به عقب نشینی نمودند و به این ترتیب بار دیگر آرزوی رجوی ها هم به گور رفت.
3- مزدوری برای عربستان و اسرائیل با هدف دامن زدن به جنگ در سوریه:
با ناآرام شدن سوریه، رجوی ها به این امید داشتند که شاید مزدوری کردن برای اسرائیل و عربستان در این میدان، آبی برای آنها گرم کند. آنها در این اوهام آنقدر غرق شدند که شخص رجوی در نشستی برای اعضای فرقه در آبان 1391 که فایل صوتی آن توسط فرقه منتشر شد مدعی گردید که دولت بشار اسد تا شب عید سرنگون خواهد شد. سپس تحلیل رجوی در مورد سوریه به صورت یک مقاله در تاریخ 15 آبان 1391 در سایت های فرقه درج شد که در زیر بخشی از آن را ملاحظه می‌کنید:
«حال که ارتش آزادی سوریه به یک کیلومتری فرودگاه اصلی دمشق رسیده (که نقش استراتژیک در تعادل قوای این جنگ دارد)، طوری که همه هواپیماها و هلی کوپترهای بشار مورد هدف قرار میدهد  حال که گردان اصلی بشار یعنی گردان 35 او به تصرف رزمندگان سوری در آمده، دیگر پایتخت این کشور یعنی دمشق کمربند ایمنی اش را از دست داده است.  حالا دیگر از نظر نظامی شهر دمشق سقوط کرده است. اکنون در داخل دمشق نیز رزمندگان در 500 متری کاخ نخست وزیری رسیده اند و این کاخ با توجه به موشک هایی که رزمندگان از ترکیه دریافت کرده اند درتیر‌رس آنها قرار گرفته است.
تا دو هفته دیگر دولت انتقالی سوریه معرفی میشود که مرکز آن هم، نه در خارج از سوریه بلکه در مناطق آزاد شده ی سوریه تشکیل خواهد شد.  پس تا این نقطه متوجه شدیم که سقوط بشار اسد حتمی است و ماکزیمم تا شب عید ساقط خواهد شد.»
اما خواب های پنبه دانه ای رجوی ها نه تنها تعبیر نشدند که روند قضایا به سمت نابودی تروریست ها و استحکام دولت مرکزی سوریه حرکت کرد و سرانجام مخالفان دولت مجبور شدند با حذف پیش شرط «برکناری آقای اسد» وارد مذاکرات صلح با دولت سوریه بشوند.
حال رجوی ها که از ملاقات پیشین مریم قجر با احمد جربا یکی دیگر از رهبران تروریست ها نه تنها به نوایی نرسیدند بلکه بخاطر نحوست بی همتای خود موجب ساقط شدن او از ریاست ائتلاف تروریست ها نیز شدند، دست به دامن جرج شده تا شاید او کور سو امید باقیمانده برای آنها را روشن نگه دارد غافل از این که «کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی»، ضمن آنکه بدلیل نحوست رجوی ها، جرج صبرا باید منتظر از دست دادن موقعیت خود در بین تروریست ها باشد.
ایرج صالحی
 

خروج از نسخه موبایل