دیدار دو نماینده ی خشونت و وابستگی برای صلح و آزادی؟!

مهرداد هرسینی که عجله ی زیادی برای ارتقاء هرچه بیشتر خود درتشکیلات رجوی دارد و انصافا هم موفقیتی درحد جدا شدن از وبلاگ های گمنام و پیوستن به قلم زنان " سایت همبستگی" داشته، موضوعی را برای نوشتن انتخاب کرده که سایرین قبلا دراین عرصه، هیاهوی کافی براه انداخته بودند واحتیاجی بدان نبود!
او در مقاله ای با تیتر " دیداری برای صلح و آزادی " نوشته است:
" روز گذشته جرج صبرا رهبر حزب خلق دمکراتیک سوریه و از اعضاء ائتلاف ملی این کشور علیه دیکتاتوری خونریز بشار اسد به دیدار خانم مریم رجوی، رئیس جمهور برگزیده مقاومت ایران در پاریس آمد. دیداری که بنا بر ارزیابی کارشناسان مسائل منطقه به یقین در راستای هرچه مستحکم تر نمودن پایه های «همبستگی و اتحاد» میان خلق های ایران و سوریه برای دستیابی به «آزادی و صلح» و نیز برای دستیابی به حاکمیت مردمی، حقوق بشر و خلاصی از شر دیکتاتورهای خونریز خامنه ای و اسد می باشد ".
در توضیح این پاراگراف ابتدا باید گفت که ما دربرخوردهای قبلی به این ملاقات، حرف های حسابی خود را مطرح کرده وجرج صبرا را باندازه ی کافی به خوانندگان خود معرفی کرده ایم و لزومی برای تکرار اوصاف این شخصیت مزدور بیگانه ودشمن مردم سوریه وایضا ایران، نمی بینیم!!
اینکه دیدار دو فردی که یکی معشوقه ی اسبق و همسر سابق مسعود رجوی – که این یکی درکج کردن  راه اصولی مبارزات مردم ایران که با انقلاب 57 آغاز شده بود، نقش بغایت مخربی راایفا نموده ودروسع خود ضربات مهلکی به انقلاب 57 وارد کرد- با همنوع سوریه ای مسعود – که او هم کار مشابهی با خیزش دموکراتیک مردم سوریه در 5 سال پیش کرد وبه تبدیل شدن اعتراضات مصلحانه به جنگ تمام عیار نظامی وکشاندن پای دیگران باین جنگ کرد- چرا باید بنفع صلح باشد، ازمعماها وعجایب است!!
مهرداد تشنه ی اشتهار، به سخنان خود چنین ادامه میدهد:
" همگان شاهد اند که خلق های تحت ستم و مظلوم ایران و سوریه در بدترین شرائط ممکن تاریخی خود قرار دارند. در یک سوی محور تهران – دمشق، دیکتاتوری هار مذهبی و افسار گسیخته آخوندی قرار دارد که اکنون بنا برداده های داخلی و بین المللی در رتبه نخست «اعدام، شکنجه و ترور» قرار دارد و در سوی دیگر پادوئی دون مایه و زبون بنام بشار اسد که جنگی نابرابر را به کمک دیکتاتوری ولی فقیه بر مردم سوریه تحمیل کرده است. ابعاد ماشین کشتار شهروندان در هردو کشور به یقین سخن از یک مخرج مشترک و یک سیاست ضد انسانی و ضد ارزش های نوین جهان امروزی دارند… ".
یعنی میفرمایید که این دوحکومت یاد شده بودند که ازتکفیری ها و مرتجعین منطقه وسلطه گران غرب دعوت کردند که به سوریه آمده ومردم رااینگونه به خاک سیاه بنشانند؟؟
اگر اینطور است، باید توضیح دهید که این دو رژیم، چه منافعی درسرریز شدن انواع گروه های خونریز، گاها غیر سوری وخارجی وتکفیری به داخل سوریه داشتند؟!
اگر عاملین اصلی ایجاد این فاجعه ی انسانی خود اعتراف دارند که دهه ها بود که نقشه ی تجزیه ی سوریه و راحتتر کردن  کار پادگان نظامی خود (دولت اسرائیل) را کشیده بودند، آنگاه شما بعنوان یک فردی که قادر به دیدن نقاط دورتر از نوک دماغ خود نیستید، نمیتوانید چنین حرف هایی بزنید!!
 راست آنست که ابتدا صحبت ازحمله ی نظامی مستقیم به سوریه بوده که با دوراندیشی خاصی که اوباما دارد، این مسئله تبدیل به جنگ های نیابتی شد ونتیجه درمقابل چشمان همه قراردارد!
درموقعی که ایران وسوریه مصمم به انتقال خط لوله ی گازایران به اروپا بودند و با این کار مانع میشدند که قطر بسادگی بتواند گاز مشترک را بفروش رسانده وصرف خاصه خرجی ها ودخالت درامور دیگران بکند، هردو رژیم ایران وسوریه بخاطر این استقلال خواهی که نشان میدادند، قابل تنبیه شناخته شدند واین تنبیه با شکل وقواره ای که میبینیم، اعمال میشود!
اگر ایران وسوریه قصد بهره برداری ازامکانات خود برای توسعه ی اقتصادی کشور خود را دراین پروژه ی انتقال مشترک گاز نداشتند و رسما به قطر و… اعلام میکردند که ازاین حقوق خود گذشته اند، مسلما این فاجعه یا اتفاق نمیافتاد ویا بعدها و احتمالا درابعاد کوچکترش رخ میداد!
درست است که کارهای اولیه ی اسد درعدم شناخت کافی حرکت مسالمت آمیز مردم، توانست بعنوان کاتالیزور اولیه دربوجود آمدن این وضع هولناک نقش داشته باشد، اما او و رژیم ایران نبودند که آگاهانه بخواهند مردم سوریه را بخاک وخون بکشند!!
صحبت ازاعدام وشکنجه به میان آمده که دراین مورد باید گفت که میزان آن درایران بمراتب کمتر ازآمار غرق شدگانی است که 5سال پیش درآسایش نسبی در سوریه زندگی میکردند وحالا به یمن حضور تکفیری ها وفتنه گری های بی پایان مرتجعین منطقه و سلطه گران غرب، راهی اطراف واکناف جهان شده بودند!
اگر به این آمار اضافه شود، آمار مورد تجاوز قرار گرفتن زنان وکودکان  آواره شده ی سوریه که سر به صدها هزار نفر میزند، عمق فاجعه واینکه تکفیری های دوست رجوی چه کرده اند روشن شده واعدام قاچاقچیان وقاتلین درایران، دربرابر بزرگی دردهای مردم سوریه رنگ میبازد!!!!
آیا زمانی که این گروه های تکفیری و رئسایشان به سوریه نیآمدند وبشار اسد برکشور حکومت میکرد، شما سراغی ازاین آمار وحشتناک داشتید؟؟!!
خوشبختانه خود آقای هرسینی، آمار لازم را درقسمت های آخر نوشته اش میدهد وبدبختانه بازدن نعل وارونه، میخواهد نگذارد که مردم بدانند که دوستان ودشمنان این دوملت کیانند!!!
همچنین:
" در این راستا است که باید نه تنها دست خود را به سوی احزاب، جریانات و تشکل های ضد ارتجاعی و ضد دیکتاتوری و بنیادگرایی در منطقه دراز نمائیم، بلکه دست دراز شده آنان را برای کمک و همبستگی بفشاریم. این سنت دیرینه مقاومت ایران، مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت است. سخن از فراخوان اصولی و پایه ای مریم رجوی به کشورهای دوست و همجوار و تمامی خلق های محروم و تحت ستم برای برپایی «جبهه بین المللی و منطقه ای ضد بنیادگرایی» است که اکنون بذرهای آن به جوانه و به یقین در آینده ای نزدیک به درخت های تنومندی تبدیل خواهند شد و سایه شوم خلیفه ارتجاع و ابوداعش حاکم بر ایران و تمامی جریانات بنیادگرا را از شر منطقه ای و مردم آن دور خواهند کرد ".
 شما خود شخصا افراط گرا ومرتجع اید و با بنیادگرایان وهابی ها عهد مودت بسته اید وظرفیت اتحاد عمل با جریانات ضدارتجاعی وضد دیکتاتوری را ندارید!
وقتی رجوی درداخل یک تشکیلاتی که بنیانگذاران مرحومش آنرا برای آزادی و استقلال بنا نهاده بودند دیکتاتوری بی نظیری را برپا داشت، چگونه خواهدتوانست با تشکل های ضد دیکتاتوری نامعلوم به وحدت عمل برسد!
شاید بد نباشد که بگویم رژیم رجوی اگر شکل بگیرد، چیزی شبیه رژیم پل پوت از آب درمیآید!با این تفاوت که پل پوت، اقلا دارای این شرافت بود که به ناموس وخانواده ی مردم تعرض نکند وحال آنکه رجوی این کار رادرسطح دوستان نزدیک وحتی هم رتبه هایش انجام داده است!
صابر
 

خروج از نسخه موبایل