رجوی و ماه رمضان سالیانمان در قرارگاههای فرقه اش

 هر ساله با شروع ماه رمضان به دستور مریم قجر تشریفات خاصی در تمام مقرات و پایگاههای فرقه در عراق و اروپا برگزار می شود. در زمانیکه عراق در سایه صدام برای رهبران فرقه امن بود افطار اول ماه رمضان برای تمام افراد مستقر در قرارگاه محل استقرار رجوی به اصطلاح همه میهمان رهبری بودند و مریم قجر دیس های مرغ و پلو را دست به دست می چرخاند وبه پیش خدمتانش می داد تا جلوی افراد قرار دهند. بر همین سیاق در سایر قرارگاهها هم فرماندهان هر بخش و ستاد هم همین کار را می کردند.
  در شرایطی این میهمانی ها؛ چند شب طول می کشید. البته یک میهمانیهایی هم بود که معروف به میهمانی لایه ای بود. این ضیافت توسط بالاترین فرماندهان برگزارمیشد که خیلی هم بی محتوا و تصنعی بود. معمولا این ضیافت از پایین ترین لایه یعنی نفرات جدید الورود شروع میشد. در بعضی اوقات که وضعیت به لحاظ امنیتی خوب بود رجوی در قرارگاه سابق اشرف و بعدا در لیبرتی همه ساله نشست های شستشوی مغزی اش را بعد از افطار تا نزدیک سحر با تفسیرهای من در آوردی به شدت خرافی از آیاتی انتخابی و جیره بندی شده از قرآن به صورت هر شب چند آیه ادامه می داد و در مواردی هم افطار بصورت جمعی بود و هر مقری افطاری نفراتش را می آورد و بصورت جمعی سرو میشد که اسمش را گذاشته بودند میهمانی برادر!!!
 رجوی هم متناسب با وضعیت تشکیلاتی شبهای طولانی حرف میزد و شبی یک بار رژیم را سرنگون می کرد!! البته بیش از نود درصد افراد بعد از افطاری خواب بودند و خر و پف آنها هوا بود.  ما می دانستیم که برای به اصطلاح تعمیق بحث برادر باید چند بار دیگر هم در بازپخش ها گوش کنیم و این نشست ها فرصت خوبی بود که کمبود خوابمان را جبران کنیم و خستگی مفرط بیگاری هارا از بدنمان بزداییم.
 چرت زدن نه تنها در نشست رهبری تنبیه داشت که با یک سیخ زدن نفر کناری شروع می شد آنهم با اشاره ناظرین نشست که همه افراد را تحت نظر داشتند و چند متر چند در نقاط مختلف سالن تحت عنوان حفاظت و انتظامات نفرات را می پاییدند تا حمله و ناسزا در نشست تفتیش عقاید موسوم به «عملیات جاری» در مقرات هم اگر چرت می زدی در همان موقع پخش نوار یقه ات را می گرفتند و شب هم در نشست عملیات جاری باید حساب پس می دادی.
 این میهمانی دادنها در راه خدا و مفت و مجانی نبود. هدف فرقه حل وفصل مسائل و معضلات تشکیلاتی با سوء استفاده از ماه رمضان و فریضه مذهبی بود که هم با چهره مهربان از نفراتی که دچار مشکل و بحران شده اند دلجویی کند و هم مشکلات و تناقضات ذهنی کلیه اعضا را پیرامون مسائل خطی واستراتژی و سیاسی حل وفصل نماید. این ماه علیرغم اینکه به قول معروف قرار است برای مسلمانان دارای خیرات و برکات باشد اما برای ما که در فرقه رجوی بودیم مایه زجر وبدبختی بود (درست مثل جمعه ها و ایام عید نووز که بیشترین کار و بیگاریها به ما می دادند!)  و همه شب وروز دعا می کردیم که ماه رمضان زودتر تمام شود تا از شر حرفهای تکراری و افسانه سرایی های به غایت خرافی و ارتجاعی رجوی از بعد از افطار تا سحری (از خواب نما شدنهای خود و نوچه هایش و پیش بینی های فلان فال گیر در داغستان!! مبنی بر حتمیت رئیس جمهور شدن یک زن در ایران!! گرفته تا تفسیرهای آنچنانی قرأن و قرأن به سر گرفتن و مرثیه سرایی های ریائی شبهای احیا و بعضی شبها شرح معجزات انبیا و اولیا و کشف شدن کشتی نوح با اسامی پنج تن شیعه!! که هزاران سال بعد از نوح بودند روی کشتی! و تا کشف چگونگی خشک شدن رود نیل در پای قوم موسی و غرق شدن فرعون و… از جمله تفسیر سورۀ احزاب و تشبیه اشرف به مدینه و گذاشتن خودش هم به جای پیغمبر اسلام!!) و بیگاری های آشپزخانه و سرو و پذیرایی در میهمانی های بی محتوا خلاص شویم.
 بعد از سرنگونی صدام حسین یک مصیبت دیگر هم اضافه شده بود یعنی میهمانی دادن به هواداران حزب بعث منحله و به اصطلاح شیوخ عشایر عراق وو…. که در هنگام خوردن قوزی(کباب برۀ بریانی با پلو) همراه با نوشابه های دست ساز اشرف وعده می دادند که یک ماهه دولت عراق را سرنگون می کنند و دوباره وضعیت بر می گردد به روال سابق و دیگر غم وغصه سلاح را نداشته باشید!!. حتی بعضی ها می گفتند اگر تعرضی به شما شود ما با تمام عشایر و قبیله مان جلوی درب اشرف چادر زده و بلکه زیر تانکها می خوابیم وبه احدی اجازه تعدی به اشرف را نخواهیم داد!!..
 البته همه اینها لاف و گزاف سر سینی ها گوشت و پلو بود!! زیرا در چندین حمله که با آنهمه کشتار به اشرف صورت گرفت و آخرش هم نه از تاک نشان ماند و نه از تاک نشان و اشرف کاملا تخلیه شد خبری از دوستان عرب شکمو که شب تا صبح برایشان غذا طبخ می کردیم و بعد هم باید ریخت پاش آنها را جمع و جورمی کردیم نشد و همه شان غلاف کردند و کلا دوستی های ادعایی را هم فراموش!. بعد از آن هم که دولت عراق حفاظت اشرف را بر عهده گرفت و رفت و آمد به اشرف و از آن ممنوع شد و دیگر از آن مهمانی ها خبری نبود دوباره فرقه از فرط بیکاری افراد یکانی را بنام یکان اجتماعی اینترنتی ایجاد کرد که بصورت مجازی با دوستان سابق ارتباط برقرار می کردند.
 در رمضان یکی از سالهای بعد نیز که نیروهای عراقی با صف آرایی شان بیرون درب اشرف برای حمله به قرارگاه آماده می شدند و رجوی نیز گروهی را برای به کشتن دادنشان جلوی آنها دم در اشرف قرار داده بود به عنوان امام و مرجع تقلید! فتوا داد به علت اینکه در حال جنگ و جهاد هستیم و روزها هم طولانی است و روزه گرفتن در این تابستان عراق با گرمای 50 درجه مانع مبارزه و جنگیدن می باشد هیچکس امسال نباید روزه بگیرد چه آنها که در جلوی در (جبهۀ مقدم) هستند و چه آنها که در ستادها جلوی کولر کار سیاسی و نوشتن می کنند و در فتوایش تأکید کرد که همگی قضای آن را در ماه محرم که در زمستان و با روزهای کوتاه می باشد به جا می آوریم! این سومین فتوای وجوب روزه خواری از سوی رجوی و وجوب گرفتن روزه در ماهی دیگر به جای ماه رمضان  طی سالیان حضور ما در اشرف بود که پیش از آن یکی در زمان جنگ دوم خلیج یعنی جنگ کویت و دیگری در زمان جنگ آمریکا در عراق و سرنگونی رژیم صدام حسین بود.
 در این دورۀ بعد از سقوط صدام یعنی در دوران تماس های اینترنتی، دوستان سابق در عشایر عراق با پر کردن لیستها و زونکنهای امضاهای جعلی میلیونی! تا توانستند از پول های باد صدام آورده! اخاذی کردند و تا خرخره سر فرقه کلاه گذاشتند. البته سران اجتماعی فرقه در ظاهر جلوی افراد چیزی نمی گفتند که امضاها جعلی است اما در نشست های مسئولین مستمرا دعوا بر سر جعل بودن امضاها بود (یک دوست عراقی از این طریق داشتم که وکیل بود و کار وکالتش رونقی نداشت. این فرد از طریقی دوستی دیگر به من معرفی شد و من اورا به ستاد اجتماعی وصل کردم. این فرد بیش از دویست هزار امضای جعلی درست کردو چندین میلیون دینار پول گرفت. از او پرسیدم امضاها راچطوری تهیه کردی گفت به شما دروغ نمی گویم رفتم 5 قبرستان و اسامی تمام مرده ها را نوشتم و آمدم سه بار اینها را باز نویسی کردم!!) در عراق اسم فامیل وجود ندارد و اسامی به اصطلاح ثلاثی (سه اسمی) است یعنی اسم فرد و اسم پدر فرد و اسم پدر بزرگ فرد را می نویسند مثلا حسن سلمان راشد وو…
 بر همین سیاق هم در اورسوراواز فرانسه هر ساله در چند نوبت مریم قجر افطاری می دهد. یک بار مسلمانان استان والدواوواز و یک بار مسلمانان عرب که اساسا بسیاری شان حامیان خطرناک ترین تروریست های عرب از جمله داعشی ها هستند میهمان بانو می شوند و این عربها هم به تبعیت از برادران عرب عراقی خود قول یک ماهه می دهند که  رژیم سوریه را سرنگون!! و یمن را از وجود شیعه ها پاکسازی کنند!! و بهترین محل را در این دوکشور برای استقرار ارتش موهوم آزادیبخش! رجوی فراهم کنند!!.
من به خوبی بیاد دارم که در اوج جنگ سوریه در نشستی رجوی مطرح کرد که ظرف شش ماه حکومت سوریه سرنگون خواهد شد و ما در بهترین نقطه سوریه در ساحل مدیترانه اشرف جدیدی برپا خواهیم کرد  (البته منظورش دیرالزور بود) که آن موقع ما نمی دانستیم.
الآن بیش از سه سال از آن زمان می گذرد و هنوز دوستان عرب وعده ای را که در پای سینیهای مملو از انواع اطعمه وحلویات (شیرینیجات) رنگارنگ داده بودند خبری نشد و رجوی به جای استقرار در سوریه یا یمن به اصطلاح خودش یواشکی نفرات را به آلبانی ترانسپورت می کند!!..  البته یواشکی که می گویم برای اعضای نگونبخت در لیبرتی می باشد و الا در خارج محیط بستۀ فرقه اسامی منتقل شدگان در سایت های مختلف منتشر می شود.
 بله، رجوی اینبار برای رو نشدن دستش در دروغ های قبلی می خواهد اشرف جدیدی را در آلبانی بسازد. البته بحث اسم اشرف برای رجوی مترادف با استراتژی است و برای اینکه اعتراف به خطاها و شکست استراتژیهای گذشته اش نکند اسم تمام پایگاهایش در اروپا را به نام اشرف شماره گذاری کرده است!! تا این پیام را به اعضای نگوبخت بدهد که باید کماکان در همان موهومات ارتش ازادیبخش و با همان یال و کوبال سابق باشید. البته دیگر نه یالی مانده است و نه کوپالی!!…
 بر اساس تجربۀ عینی سالیانم و واقعیت های ملموسی که شاهد آنها بودم حتی در یک مورد هم تحلیل های رجوی درست از آب در نیامده و همه اش موهوم بود بگذریم که در تشکیلات فرقه مبتنی بر سرسپاری مطلق به «رهبری عقیدتی»، تحلیل های رجوی را همردیف وحی می دانند و معتقدند که رجوی هیچگاه اشتباه نکرده و نمی کند بلکه همیشه در همۀ شکستها این اعضا ومسئولین بودند که حرف اورا نفهمیده و درست اجرا نکرده اند!!
 ولی کسی نمی پرسد مگر مریم قجر سرسپار مطلق به «رهبری» اش نبود پس چرا او کاری از پیش نبرد؟!. ومسئولین بالای فرقه و مشخصا مسئولین اول فرقه در سالیان گذشته که مطلقا مطیع امر بودند چرا خود مسئله دار شدند و تعدادی از آنها هم در حد آبدارچی تنزل رده پیدا کردند؟؟!!.
 عیسی آزاده
 

خروج از نسخه موبایل