
حال در این بین صدیقه مجاوری که در پی خودسوزی های سال ۸۲ در پاریس خود را به دستور تشکیلات رجوی به آتش کشید در جرگه همین گونه افراد بود که با تاخیری چند ساله به این ناباوری رسیده بود که طلاق با همسر و داشتن فرزند امری انحصاری در بین مابقی انحصارات و امتیازات خاصه آقای رهبر عقیدتی نیست ولی صد افسوس که این وابستگی ذهنی که شاید هم برای اثبات وفاداری پوشالی به این دستگاه مجالی برای تفکر نگذاشت که دست به این کار نزند و سبب سوء استفاده این گروه نشود.
در این بین ما به خوبی میدانیم که هیچگاه مریم قجر شهامت و شجاعت این اعتراف آشکار را به تشکیلاتی بودن این دستورالعمل خودسوزی ها نداشته است و ندارد و همواره با فشارهای که از جانب ارگانهای قضایی فرانسوی رو برو بوده سعی در کتمان این موضوع را دارد و این خود سوزی ها را امری با صبغه انتخاب فردی مرتکبین این کار جلوه میدهد و حتی به دروغ مدعی است که از داخل زندان میخواسته دستور توقف این کار را بدهد ولی نتوانسته است!! در رسوایی این ادعا برای کسانی که از درون مناسبات این فرقه باخبرند کاملا مشخص است که زهرا مریخی که نام مسئول دفاتر رئیس جمهور برگزیده مقاومت را نیز به یدک میکشید دراعترافی آشکار و البته تلویحی در یکی از نشست های درونی این گروه در پاریس که تعدادی از این هواداران نیم سوخته و مجروح شده در اثر این خودسوزی ها نیز حضور داشتند با وقاحت تمام رو به یکی از آنها گفت که ” انجام این کار با انتخاب خودت بوده دیگه ؛ نه؟! ” (نقل به مضمون) در این حال جا دارد کمی به آنچه بر اعضای ناراضی از عملکردهای نابه هنجار رجوی و دستگاه خلافتی اش در درون این به اصطلاح سازمان مدعی آزادیخواهی بر آنان گذشته نظری بیافکنیم تا سیه روی شود هر که در او غش باشد.
امید آزادی
صدیقه مجاوری دلیلی بر اثبات یا نفی دعاوی رجوی در انقلاب به اصطلاح ایدئولوژیکی!

وی در زمان خودسوزی دارای پسری ۹ ساله بود که نشان میداد تولد این فرزند ۹ سال قبل از زمان خودسوزی یعنی در سال ۷۳ صورت گرفته است و این زمانی است که از زمان تصمیم برای طلاق های اجباری در فرقه توسط رجوی ۴ سال گذشته است و این به خودی خود با اندکی تامل در دعاوی رجوی در زمان نهایی شدن این پروژه (طلاق های اجباری) گویای این حقیقت است که صدیقه مجاوری در زمان خودسوزی فردی کاملا تشکیلاتی و وابسته به دستگاه تشکیلات رجوی نبوده است
