سی و پنج سال بعد از سی خرداد سال شصت فرقه رجوی در چه نقطه ای هست؟

رجوی بعد از اینکه از زندان آزاد شد و همچنین بعد از اینکه به سبب خیانت به بنیانگذاران سازمان ؛ رهبری سازمان را مصادره کرد و به شدت متوهم گشت و خودش را رهبر انقلاب می پنداشت و بخاطر قدرت طلبی مفرطی که داشت می خواست به قدرت برسد. لذا به همین دلیل ساز مخالفت با انقلاب نو پای ضد سلطنتی مردم را نواخت و ابتدا با سوء استفاده از فضای باز سیاسی بوجود آمده بعد از انقلاب ؛ شروع کرد به تبلیغات زیاد ؛ که بر اثر این تبلیغات دروغین توانست یک سری از جوانان را بفریبد و به اصطلاح یک رشد بادکنکی کرد. لذا رجوی که به شدت متوهم بود و قدرت طلبی بیش از حدش هم باعث شده بود واقعیتها را خوب نبیند ؛ فکر کرد با راه اندازی یک تظاهرات مسلحانه و بعدش اعلام مبارزه مسلحانه به قول خودش ظرف چند ماه حکومت را سرنگون می کند.
بله با این تفکر ابلهانه رجوی در سی خرداد سال شصت استارت مبارزه مسلحانه را زد و حاصل این به اصطلاح مبارزه که در حقیقت اقدامات تروریستی علیه مردم ایران بوده است ؛ نه تنها سرنگونی نبوده است بلکه هزاران کشته و مجروح نیروهای سازمان و کشته شدن تعداد زیادی از هموطنان بیگناه بوده است. و اکنون بعد از سی و پنج سال نه تنها این فرقه تروریستی هیچ پیشرفتی نداشته است بلکه هم اینک به دلیل وضعیت اسف باری که دارد در آستانه فروپاشی کامل قرار گرفته است.
اکنون برای روشنتر شدن نقطه کنونی سازمان به دلایل رسیدن سازمان به این نقطه فروپاشی اشاره ای مختصر می کنیم:
یکم) رهبری ناشایست و نا صالح
رجوی با خیانت به بنیانگذاران رهبری سازمان را تصاحب کرد ولی نه تنها هیچ اطلاعی از سیاست نداشت و همچنین به دلیل اینکه قدرت طلبی چشمش را کور کرده بود ؛ نه تنها هیچ بویی از انسانیت نبرده بود بلکه هیچگاه حاضر نشد که انتقادی را بپذیرد و اشتباهات خودش را قبول کند و جای خودش را به کس دیگری بدهد و با کمال وقاحت خودش را رهبر عقیدتی مادام العمر نامید که اعضاء بایستی بدون چون و چرا او را قبول داشته باشند. ولی این رهبر نالایق همواره بر سر بزنگاهها وقتی که احساس خطر جانی کرده است فرار را بر قرار ترجیح داده است و اکنون هم که بیش از یک دهه هست که در مخفیگاه بسر می برند.
دوم) اعلام مبارزه مسلحانه
رجوی با اعلام مبارزه مسلحانه در سی خرداد سال شصت باعث بسته شدن فضای باز سیاسی و کشته شدن هزاران تن از نیروهای سازمان گردید. با طرحهای تروریستی اش تعداد زیادی از مردم کوچه و بازار را در ایران کشت. و اکنون هم با کمال تاسف همچنان بر این استراتژی ترور و خشونت اصرار می ورزد و همه ساله هم در شهر پاریس کشور فرانسه ؛ سالروز ترور و خشونت را در سالن کرایه ای با سخنرانان اجاره ای و جمع آوری سیاهی لشکر گرامی می دارد.
سوم) رفتن به عراق
هنگامیکه صدام حسین علیه مردم ایران جنگ را شروع کرده بود رجوی دست دوستی به سوی صدام حسین دراز کرده و با رفتن به عراق و دادن اطلاعات نظامی به ارتش صدام حسین نوکری و مزدوری تمام عیارش را به صدام ثابت کرد و برای خود شیرینی و اثبات هر چه بیشتر نوکری اش برای صدام حسین ؛ در جنگ ایران عراق شرکت کرد و با تشکیل ارتش به اصطلاح آزادیبخش که در حقیقت ارتش کوچکی در خدمت صدام بود ؛ تحت عنوان عملیات سرنگونی به سرباز کشی در مناطق مرزی مشغول گردید و رجوی مزدور حتی برای وفاداری اش به صدام در کرد کشی و سرکوب شیعیان جنوب عراق هم شرکت کرد.
چهارم) تبدیل شدن به فرقه تروریستی
رجوی با اندیشه فرقه گرایانه اش سازمان مجاهدین خلق را از صفت یک سازمان سیاسی و انقلابی خارج کرد و تبدیل به سازمان مسعود و مریم شد که بصورت فرقه ای اداره می گردد و حاصلش هم انقلاب کذایی مریم تحت عنوان انقلاب ایدئولوژیکی بود که بوسیله آن طلاقهای اجباری و سرکوب و خفقان شدید در تشکیلات راه اندازی کرد.
پنجم) عدم انتقاد پذیری رجوی
رجوی با این همه اشتباهات نه تنها حاضر به پذیرش انها نیست بلکه منتقدان خود را تهدید به قتل می کند و در داخل مناسبات هم با معترضان با راه اندازی زندان و شکنجه و اعدام برخورد شدید کرده است و با راه اندازی یک تشکیلات قرون وسطایی و تار عنکبوتی و استالینی ؛ سرکوب و خفقان شدید را حمکفرما کرده است.
ششم) وابستگی به قدرت های بیگانه
رجوی بخاطر خیانت ها و جنایاتی که علیه مردم ایران مرتکب شده است نه تنها از هیچ جایگاه و پایگاه مردمی برخوردار نیست بلکه به شدت مورد تنفر و انزجار مردم ایران قرار دارد. لذا به همین دلیل ایشان با آویزان شدن به قدرت های خارجی نظیر عربستان سعودی و اسراییل و آمریکا و سرویسهای اطلاعاتی کشور های غربی ؛ درست صد و هشتاد درجه بر خلاف جهت منافع ملی مردم ایران حرکت می کند و این عامل بزرگترین اشتباه تاریخی رجوی هست که بدون تکیه بر مردم ایران می خواهد به اهدافش برسد که این نه تنها یک امر غیر ممکن هست بلکه سیل بنیان کن خشم مردم ایران این سازمان فرقه گرا و تروریستی را به سوی اعماق اقیانوسها می برد و نابود می کند و اکنون وضعیت اسف بار سازمان گویای این واقعیت انکار ناپذیر می باشد.
در پایان خطاب به مریم عضدانلو بایستی عرض کنم که با گرامیداشت سالروز ترور و خشونت هیچ دردی از دردهای بی درمان تان دوا نمی شود و همانطور که تا کنون حاصل ادامه این استراتژی چیزی جز کشته شدن نیروهای سازمان نبوده است از این به بعد هم چیزی عاید تان نمی گردد. بنابراین بهتر است که به خود آمده و از این استراتژی خشونت و ترور دست بردارید.
 

خروج از نسخه موبایل