مریم رجوی – ملکه تبلیغات مجاهدین خلق – خدمات خود برای دشمنان ایران را آگهی میکند

خاورمیانه در بحران است. مرگ و نابودی روال روزمره در سراسر منطقه شده است. خانواده ها در وحشت موطن خود را ترک کرده، اجبارا به آینده ای نامعلوم سوق داده میشوند. هیچ پایانی بر این همه در چشم انداز دیده نمیشود. اما در میان این سناریوی وحشتناک، آگهی یک تروریست سرشناس که به دقت مشغول عضوگیری است به نحوی خودنمائی میکند که داعش میتواند از آن درس بگیرد.
وب سایت شورای ملی مقاومت ایران یک کارزار شیک تبلیغی برای یک تجمع بزرگ را به پیش می برد. در حالیکه تصاویر جوانانی که پرچم های خود را نمایش میدهند ارائه میگردد، تمرکز اصلی این اجتماع بر “خواست ما: تغییر رژیم” استوار است.
خوب، ما همه میدانیم که معنی این کار چیست. آیا نمیدانیم؟ ظاهرا نه. زیرا این تبلیغات روند نابودی که در عراق، لیبی، سوریه، و یمن در جریان است را منعکس نمیکند. در اینجا وعده جهاد و خلافت داده نمیشود. خیلی شبیه به کارناوال است. که البته دقیقا هم همین است – یک نمایش. لذا، منظور از وعده تغییر رژیم چیست؟
ابتدا باید دانست که شورای ملی مقاومت نام دیگر مجاهدین خلق است که همچنین ارتش آزادیبخش ملی هم نامیده میشود.
در سال ۱۹۹۴، رهبر مجاهدین خلق مسعود رجوی به همسر خود مریم رجوی مأموریت داد تا عراق را ترک کرده و به آمریکا برود تا شناسائی سیاسی مجاهدین خلق به عنوان اصلی ترین اپوزیسیون ایران را مجددا بدست آورد. وقتی رجوی در جنگ اول خلیج فارس در دوران صدام حسین از تنها گذاشتن وی خودداری کرد این عنوان را از دست داد.
در حالیکه از ورود مریم به آمریکا به عنوان یک رهبر تروریستی اجتناب شد، در عوض وی در فرانسه به عنوان یک پناهنده اقامت گزید. ولی به جای دیدار با سیاستمداران جهت صحبت در خصوص اینکه چگونه سازمان مجاهدین خلق می خواهد رژیم ایران را سرنگون کند، او نهایتا به این نتیجه رسید که تنها میتواند سرابی از حمایت از طریق دادن پول هم به سخنرانان و هم به مخاطبین خلق نماید. او همچنین به این نتیجه رسید که استعدادش تنها در پوشیدن لباس های پر جلوه، دادن مهمانی های اشرافی و صحبت در خصوص ایدئولوژی فرقه ای است.
برای خلق حضور مخاطبین برای نمایش هایش، او توده هوادارانی از پناهندگان اقتصادی ایرانی را به استخدام خود در آورد که با رضایت کامل حاضر بودند هرگونه خدماتی، اگر هزینه های مربوطه پرداخت شود، انجام دهند. او همچنین به فمینیست هائی از آمریکای شمالی گرفته تا اروپا و اسکاندیناوی پول داد تا به اوورسورواز بروند و در مهمانی های شام وی شرکت کنند. او در حالیکه در حجاب نوع خود ظاهر می شد در خصوص نظراتش در باره فمینیسم برای زنان غربی سخنرانی می کرد، به دقت آنرا برایشان تشریح می نمود به گونه ای که گویا واقعا هرگز نمی فهمید فمینیسم چیست تا اینکه به درک مقام شوهرش مسعود رجوی نایل شد.
وقتی مسعود در سال ۱۹۹۷ وی را به عراق فراخواند، او یک سوم تمامی بودجه مجاهدین خلق را مصرف کرده بود و هیچگونه حمایت سیاسی برای نشان دادن در دست نداشت. او حدود نیمی از اعضای وفادار مجاهدین خلق را از دست داده بود که در دوران فعالیت در اروپا از سازمان جدا شده بودند. در حالیکه روحیه افراد در همه حال پائین بود، مریم مجبور شد با تعداد نفراتی که از پرسنلش باقی مانده بود به عراق بازگردد و پایگاه هایش در غرب را در دست “هواداران” بسیاری که تعلیم ندیده و البته برای پول آمده بودند رها سازد.
وقتی نیروهای ائتلاف در سال ۲۰۰۳ عراق را اشغال نمودند، مریم رجوی مجددا به فرانسه گریخت. این بار، این شانس برای وی وجود داشت که سیاستمداران غربی بر روی محدود کردن برنامه هسته ای ایران متمرکز بودند که البته او مصر بود که هدفش تولید سلاح هسته ایست. خدمات مجاهدین خلق به عنوان متخصصین تبلیغات همان چیزی بود که مورد نیاز غرب بود، که ظاهرا بقای مجاهدین خلق به عنوان یک گروه اپوزیسیون را تضمین میکرد.
ولی در واقعیت، مجاهدین خلق در سراشیبی سقوط افتاده بودند. نیروهای رزمنده اش که در سال ۲۰۰۳ خلع سلاح شده بودند در حال حاضر توسط کمیساریای عالی ملل متحد برای پناهندگان در حال ترانزیت از عراق به آلبانی هستند تا روند بازپروری و آماده شدن برای بازگشت به جامعه عادی را شروع نمایند. هیچ کس انتظار ندارد که بازنشستگانی که متوسط عمرشان شصت سال است روند تروریستی سی سال گذشته را آغاز نمایند. خلع سلاح همچنین به متخصصان آمریکائی اجازه داد تا در خصوص شکایات سالیان نسبت به نقض حقوق بشر و تضییقات فرقه ای در درون مجاهدین خلق به تحقیق بپردازند. تا زمانی که سازمان مجاهدین خلق برای گل آلود کردن آب در مذاکرات هسته ای مورد استفاده قرار میگرفت، چنین مقولاتی نادیده گرفته میشد. ولی از سال گذشته که توافق هسته ای به سرانجام رسید، گذشته تیره و تار مجاهدین خلق دیگر قابل سفیدسازی نبود.
دلیل اصلی البته اینست که روند جدید به چالش کشیدن ایران در جامعه بین الملل بر مبنای سوابق حقوق بشری این کشور استوار است. ولی مریم رجوی خود دارای سابقه مستند و مستدل نقض حقوق بشر است که باید پاسخگوی آن باشد. مجاهدین خلق، تحت هر نام و عنوانی که ظاهر شوند، هرگز ابزار مناسبی برای تقابل با ایران نیستند.
علاوه بر این، سازمان مجاهدین خلق یک اپوزیسیون دارای حمایت مردمی آنطور که در تبلیغاتش ادعا میکند نیست. این گروه تقریبا در تمامی جهان و در ایران در میان ایرانیان و در میان جنبش منزوی است. نه تنها به این دلیل که مجاهدین خلق در کنار ارتش صدام حسین در جنگ مخرب هشت ساله ایران و عراق جنگیدند، بلکه به دلیل نقش ضد ایرانی که مجاهدین خلق در خلال مذاکرات هسته ای بازی کردند و این در حالی است که اغلب ایرانیان عادی از حق استفاده از تکنولوژی هسته ای توسط کشورشان حمایت میکنند که قبل از اینکه یک مسئله سیاسی باشد یک مقوله ملی است.
مریم رجوی نمیتواند حمایتی در میان ایرانیان کسب کند مگر اینکه برایش پول پرداخت نماید. همچنین نمیتواند یک جبهه مشترک با دیگر گروه های اپوزیسیون ایرانی تشکیل دهد. لذا امسال مریم رجوی باز هم همان کاری که صرفا میتواند انجام دهد را انجام خواهد داد؛ هم به سخنرانان و هم به مخاطبین برای شرکت در گردهمائی اش پول بدهد تا سراب حمایت تولید کند.
لذا، در خصوص کارزار تبلیغی اخیر، هر کارزار جذب مخاطب در صورتی موفق عمل خواهد کرد که قابلیت خبری داشته باشد. مریم بهرحال همان سناریوی همیشگی را تکرار و تبلیغ میکند. ابتدا از شرایط دهشتناک در داخل ایران بر پایه اخباری که از هر خروجی خبری جدی قابل جمع آوری است شروع میکند و سپس یک طرح ده ماده ای برای ایران ارائه میدهد که البته امسال توسط پارلمانترهای ایتالیائی هم مورد تأیید قرار گرفته است. سپس وعده تغییر رژیم میدهد.
روشن است که این پیام رو به مردم ایران نیست. شعار تغییر رژیم در ایران شعاری نیست که علیرغم بسیار مشکلات اجتماعی، مدنی و سیاسی از داخل کشور نشأت نگرفته باشد. پس بنابراین روی سخن مریم رجوی با چه کسی است؟ او چشم امید به حمایت چه کسی دوخته است؟
بسیاری در خارج از ایران تمایل به نابودی این کشور دارند. قابل توجه است که وب سایت مریم رجوی مرکز ترکیب عجیبی از عناوین ضد شیعه، ضد ایران، و ضد سوریه است که منعکس کننده افکار نومحافظه کاران، اسرائیل و عربستان سعودی می باشد.
مریم رجوی قول تغییر رژیم را نمیدهد، او برای خدمات خود به عنوان یک ملکه تبلیغات آگهی میکند.

مسعود خدابنده – هافینگتون پست آمریکا

ترجمه ابراهیم خدابنده

خروج از نسخه موبایل