نامه محبت آمیز و درد آلود آقای مرتضی پورحسن به برادر اسیرش در زندان رجوی

سلام داداشی خوبم     
اسماعیل جان خبر انتقال تو از لیبرتی به آلبانی همه خانواده را خوشحال کرد، ازین جهت که از مرگ حتمی در عراق رهایی پیدا کردی، بعد از آخرین دیدار بیش از ۵ مرتبه با هدف دیدنت به عراق و پشت درب اشرف و لیبرتی آمدم ولی موفق به دیدارت نشدم، میدانم فاصله بین من و تو بسیار زیاد است اما مطمئنم این فاصله به زودی پر خواهد شد؛ سالهاست این فاصله با اشک های من و خانواده در غیاب تو پر نشد، به واسطه ی دوری تو در قلب ما همیشه غم و غصه ای به عمق تمام دنیا وجود دارد که بدون حضور تو از بین نخواهد رفت.
اسماعیل جان مطمئنم تا حالا هزار بار از خودت پرسیدی که به کدام گناه در بند کشیده شدی… اما مطمئن باش همه اوضاع و احوال نسبت به ۲۸ سال پیش عوض شده کسانی که از سازمان جدا شدند مگر چه خواستند جز امنیت و بودن کنار خانواده هایشان؟ آنها اکنون در ایران با آرامش زندگی می کنند، خانواده تشکیل داده اند، بچه دار شدند و مردم از آنها سالیان است گذشت کرده اند، دلیل این امر آن است که دیگر رجوی و دار و دسته اش در ایران جایگاهی ندارد و مسائل مهم تری همچون داعش  که با رجوی هم آخورشده اند ؛ انان را تحت الشعاع قرارداده اند.
سالیان سال است آنچه که از پدر مرحومان برای تو به یادگار مانده است را جهت سر و سامان دادن به زندگیت نگهداری کرده ام و هر روز به این امید از خواب بیدار می شوم که خبر بازگشت تو به ایران را بشنوم.
برادر عزیزتر از جانم، خوب و مهربانم، برای دیدن برادری که ۲۸ سال انتظار دیدنت را می کشد قالب های ذهنی  و اسارتبارخود را بشکن و به سمت خانه و خانواده ات برگرد.
هیچ گاه در زندگی به تو دروغ نگفتم و نمی گویم.  به برادریمان قسم می خورم امنیت و آرامش زندگی تو در ایران تامین می باشد و به کوری چشم رجوی و بدور از کنترل خفتبار آنان میتوانی در فضایی آکنده از مهرومحبت وانسانیت ودرعین حال توام با آرامش زندگی نوینی درکنار خانواده داشته باشی.
والسلام
دوستدارت: مرتضی پورحسن کویخی
 

خروج از نسخه موبایل