خیانت های فرقه رجوی درجنگ تحمیلی وسرنوشت آن

با پیروزی انقلاب اسلامی مردم ایران دربهمن 57 خواب ازچشمان استعمارگران چپاولگر ربوده شده به همین خاطر  دست به هردسیسه ای زدند تا  شاید بتوانند شرایط ایران را به گونه ای که خود می خواهند رقم بزنند که طرح ریزی برای انجام کودتای نوژه، تحریک گروههای مختلف درکردستان،جنوب وجریان طبس ازجمله آن بودند وقتی این دسیسه ها همه ناکام ماندند.آخرین گزینه خود برای به زانو درآوردن مردم ایران را تحریک کردن صدام برای حمله نظامی به ایران دانستند.صدام هم به خیال اینکه حمایت غرب وکشورهای عرب منطقه را پشت خود دارد با پاره کردن  قرارداد 1975 الجزایر و با این  تصور که می تواند ازشرایط عدم ثبات سیاسی ونظامی ایران برای گرفتن بخشی ازخاک ایران و ضمیمه کردن آن به خاک خود بهره ببرد مغرورانه دستورحمله تجاوزکارانه به ایران را صادر و رسما جنگ بر مردم ایران را تحمیل و فجیع ترین جنایت تاریخ را درحق آنها رقم زد فارغ ازاینکه بداند ملت ایران درطول تاریخ ثابت کردند که هیچگاه به گنده ترازاوهم باج ندادند به همین دلیل با رشادت تمام وبا دستان خالی جلوی این دیوانه متجاوز ایستادگی بی مانندی ازخود نشان دادند.دراین بین اما رجوی که رهبریت مجاهدین را بدست داشت بدون درنظر گرفتن شرایط جنگ هنوز بدنبال سهم خواهی خود درایران بود اما وقتی به اهداف خود نرسید آن روی ماهیت خائنانه خود را با گشودن جبهه جنگ دیگری علیه مردم ایران وبسود دشمن متجاوز در سال 60 نشان داد که درنهایت هم سرافکنده و با ذلت و خواری ازایران فرار کرد. رجوی  که عطش رسیدن فوری به قدرت حتی ازطریق نامشروع را داشت بعد ازفرار زبونانه درسال  62 با طارق عزیزنایب نخست وزیروقت عراق درخاک فرانسه دیدار و رسما پیمان همکاری خود با دشمن متجاوزرا امضاء کرد وبعنوان شروع خوش خدمتی اش به صدام وبرای مشروع جلوه دادن حضورخود ونیروهایش درخاک عراق برای قرارگرفتن درکناردشمن متجاوز با کمال وقاحت  دررسانه های تبلیغاتی خود ایران  را آغازگرجنگ عنوان کرد! رجوی  که سرمست ازقول حمایت های همه جانبه صدام شده بود بعد ازورود به خاک عراق تمامی  نیروهایش را با فریبکاری به عراق کشاند ودرپی آن ارتش به اصطلاح آزادیبخش را تاسیس ودردفعات مختلف با حمایت ارتش بعث دست به حملات ایذایی علیه مرزهای ایران وکشتن سربازان مدافع آن زد و روز به روز درمنجلاب خیانت وجنایت علیه مردم ایران وفرزندان آنها درمرزها فرورفت  فرقه رجوی درمواقعی هم که عملیات نظامی نداشت نیروهایی ازخودرا درمرزها ودرخطوط دشمن با امکانات فراوان مستقرمی کرد تا آنها با شنود روی مکالمات نیروهای ایران اخبارتحرکات وحمله احتمالی ایران را  رصد کرده وبه فرماندهان بالا گزارش دهند تا آنها هم بلافاصله فرماندهان ارتش صدام را درجریان قرارمی دادند  وآتشباری ارتش صدام برروی مواضع نیروهای ایران را شروع می شد  که درنتیجه آن بسیاری ازسریازان ایرانی کشته می شدند.یکی دیگر ازخیانت های رجوی به مردم ایران درجنگ تحمیلی گرا دادن به موشک های عراقی برای اصابت دقیق تربه شهرهای ایران بود مسئولین فرقه نیروهای خود را با پوش کسب خبرازوضعیت سلامتی خانواده هایشان مجبور به تماس با خانواده هایشان می کردند وازآنها می خواستند که محل اصابت موشک ها به شهرهای خودرا سئوال وبه فرماندهان بالا گزارش کنند مسئولین فرقه هم گزارش محل اصابت موشک ها را دراتاق جنگ صدام برای  فرماندهان ارتش بعث با جزئیات کامل ترسیم می کردند چون درتفکر احمقانه رجوی این بود که اگرهرچه بیشتر موشک به شهرهای ایران اصابت ومردم بیشتری کشته شوند  درنهایت باعث ایجاد نارضایتی آنها ازجنگ شده  ومنجر به قیام علیه جنگ وحکومت می شود!.فرستادن تیم نفوذی به پشت خطوط نیروهای ایرانی برای گرفتن اسیر وتحویل دادن آنها به ارتش صدام برای تخلیه اطلاعات آنها یکی دیگر ازخیانت های رجوی به مردم ایران وخوش خدمتی به صدام بود.مزدوری رجوی برای صدام تنها محدود به خیانت به کشورش نشد،نیروهای رجوی  بعنوان نیروی پلیس ارتش بعث نقش فعالی دردستگیری وسرکوب مخالفان صدام نیزایفا می کردند وبنا به دستور صدام بدون هیچ محدودیتی با ادوات جنگی درشهرها، روستاها برای شناسایی  مخالفان صدام تردد می کردند وحتی حق داشتند درایست بازرسی بین شهرها مردم عراق را بازرسی ومورد سئوال جواب قراردهند.
اما موضوع  پذیرش آتش بین ایران وعراق خواب را ازچشمان رجوی که حیات خود و فرقه اش را در گرو ادامه جنگ می دید ربود و وی را به وحشت انداخت به همین منظور با فریب دادن صدام با این توجیه که توان نیروهای ایران تحلیل رفته و او می تواند کاررا برای گرفتن قدرت درایران یکسره کند ازصدام خواست تا یک هفته پذیرش آتش بس را به تعویق اندازد که صدام هم قبول ورجوی عملیات موسوم به فرغ جاویدان را رقم زد که درنهایت بعد ازچند روز دست ازپا درازتر و با تحمل تلفات زیاد به آغوش ارباب خود بازگشت وثابت کرد که فرقه اش زائده جنگ ویک فرقه شکاف زی بیش نیست.رجوی تا مدت ها بعد ازپایان گرفتن جنگ برای سرپوش گذاشتن برشکست خود و روحیه دادن به نیروهای زهوار دررفته اش تحلیل های کشکی خودرا اینطور عنوان می کرد ومی گفت آتش بس بین ایران وعراق نا پایداروهرگزصلحی بین آنها درکار نخواهد بود وصدام درنهایت مجبوراست مجددا به ایران حمله کند! خیانت رجوی را ببینید که می گفت ما ساعت ها با سیدالرئیس (صدام)برای متقاعد کردن او برای حمله مجدد به ایران بحث کردیم وبه او گفتیم که نیروی نظامی ایران دربالاترین نقطه ضعف خود قراردارد به همین دلیل بهترین زمان ممکن برای حمله مجدد  به ایران و ورود ما به کشور است!! اما چون فرقه رجوی برای صدام بیشتر ازیک نوکرومزدور بی مقدار ارزش نداشت بجای آن درسال 90 به کشور کویت حمله کرد و تمامی نقشه های رجوی را  نقش برآب کرد و کار بجایی رسید که درنتیجه حمله آمریکا بعنوان ارباب بالاتر به صدام ارتش او فشل وزهواردررفته شد وآخرین امید های رجوی را برباد داد وچیزی نمانده بود که انتفاضه سال 90 مردم عراق درشمال وجنوب کارصدام را برای همیشه یکسره کرده واورا ساقط کنند که اینبارخود رجوی با همان تسلیحات اهدایی صدام با این بهانه که نیروهای ایران برای نابودی او وگروهش به داخل عراق نفوذکردند تمام قد به کمک صدام شتافت ومردم عراق را سرکوب وازهیچ جنایتی درحق آنها کوتاهی نکرد.
آری جنگ ایران وعراق پایان پذیرفت وصدام هم توسط اربابش آمریکا ساقط شد  فرقه رجوی هم بدلیل اینکه ثابت کرده بود فقط دربحرانهاست که می تواند ادامه حیات داشته باشد چهارنعل به دامن آمریکا رفت وادامه خط مزدوری خودرا با او دنبال کرد به این امید که شاید ارباب بزرگتر بتواند برای او کاری کند اما چون تاریخ ثابت کرده که خیانتکاران نیروهای میرایی  هستند که جایی جز زباله دان تاریخ ندارند رجوی با ارباب بزرگ هم نتوانست کاری ازپیش ببرد ودرنهایت با ذلت وخواری ازعراق اخراج  وبه کشوری دورافتاده وفقیرآلبانی منتقل شد تا درمنتهای ذلت وخواری دوران زوال ومرگ تدریجی خودرا سپری کند.
حمید  
 

خروج از نسخه موبایل