انتقال به آلبانی، پیروزی برای چه کسی؟

انتقال آخرین اعضای باقیمانده در کمپ موقت لیبرتی به آلبانی، واکنش ها و بازخوردهای متفاوتی از هر سو در پی داشت. پروپاگاندای خود مجاهدین خلق نیز فعالانه به انتشار بی معنی ترین و عجیب ترین واکنش ها به این انتقال پرداخت بطوریکه انتقال به آلبانی را با عنوان " انتقال پیروزمندانه" جشن گرفت!
با ملاحظه ی سوابق حضور مجاهدین خلق در خاک عراق، ادعای اینکه این استقرار در آلبانی پیروزی است مضحک و عجیب به نظر می رسد. در اوایل دهه ی هشتاد میلادی مسعود رجوی به دعوت دیکتاتور سابق عراق صدام حسین، لبیک گفت و درجهت نزاع با ایرانی ها نزد او پناه گرفت. مجاهدین خلق برای کشتار ایرانی ها به ارتش صدام پیوستند و مردم ایران هرگز این رفتار خائنانه ی مجاهدین را فراموش نکردند. مجاهدین خلق صدام را دشمن دشمن خود می پنداشتند که لاجرم دوست آن ها شده بود. این غیر انسانی ترین استدلال برای توجیه کشتار هموطنان خود است.
صدام حسین به فرقه رجوی زمین، پول و سلاح اهدا کرد. کمپ اشرف در 60 کیلومتری شمال بغداد و 120 کیلومتری مرز ایران، پایگاه فرماندهی این گروه شد که از آنجا عملیات های نظامی علیه هموطنانش را انجام می داد. سازمان مجاهدین خلق در آن واحد هم ستون پنجم و هم نیروی وکالتی صدام حسین علیه ایران بود.
پس از سقوط دیکتاتوری عراق، مجاهدین خلق پذیرفتند که همان خدمات را این بار به امریکا و اسرائیل ارائه دهند. برای این دو کشور مجاهدین خلق گزینه ی خوبی برای جاسوسی درباره ی برنامه ی هسته ای ایران و جنگ وکالتی در داخل مرز های یران بود. مجاهدین حتی برای قتل دانشمندان هسته ای ایران با اسرائیل همکاری کردند. بدیهی ست که برای این خدمات به غرب، پول و پناهگاه امن دریافت کنند.
بنابراین،  حضور مجاهدین خلق در خاک عراق در همسایگی ایران همواره برای سران مجاهدین خلق و حامیانشان سودمند بوده است. اما برای اعضای رده پایین گروه، این شرایط فاجعه آمیز بود، چرا که آن ها در کمپ اشرف گرفتار شده  بودند که گهگاه مورد حمله ی گروه های شیعی از جمله جوانان انتفاضه عراق قرار می گرفت – این گروه ها به دنبال انتقام از مجاهدین خلق بودند که روزی برای سرکوب قیام شیعیان و اکراد عراق با صدام حسین همدست شدند و از هیچ جنایتی علیه انقلابیون فروگذار نکردند.
با وجود آن که اعضای فرقه ی رجوی – که به مانند گروگان در تشکیلات نگه داشته می شوند – در منطقه ای خطرناک و در معرض حملات و بحران ها قرار داشتند، سران سازمان حاضر به ترک اشرف نبودند و با شعار "چو اشرف نباشد تن من مباد " اعضا را به ماندن و سرنهادن بر سر حفظ اشرف تشویق می کردند. همچنین، حکومت نوپای عراق مصمم بود که مجاهدین خلق را از کشورش اخراج کند اما سران فرقه اصرار داشتند که ظرف ایدئولوژیک خود را حفظ کنند. نهایتاً، پس از چندین حمله و درگیری در اشرف، اعضای مجاهدین به کمپ موقت ترانزیت در نزدیکی فرودگاه بغداد منتقل شدند –هر چند در آنجا نیز اعضا از تهدید حملات موشکی مخالفان در امان نبودند چراکه سران فرقه با داعش هم آوا شده بودند.
به هر روی در کمپ موقت، مقرر بود که اعضا به مرور در کشورهای سوم پذیرفته شوند و به یاری کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد و ایالات متحده امریکا این انتقال ها تسهیل شود. با این حال، در ژوئن سال 2013 نماینده ی سازمان ملل در امور کمپ لیبرتی به اسوشیتد پرس  گفت  که بخشی از تلاش ها برای جابجایی اعضای این گروه مخالف ایرانی به دلیل عدم همکاری خود ساکنان کمپ با مشکل مواجه شده است. مارتین کوبلر، همچنین تصریح کرد که مشکل بزرگ در انتقال این افراد کمبود کشورهایی ست که مایل به پذیرش آنها باشند. او مکرراً از اعضای سازمان ملل از جمله امریکا درخواست کرد که بیشتر همکاری کنند. او گفت:" ما به اندازه کافی کشور پذیرنده نداریم.. همچنین از سوی ساکنان لیبرتی برای همکاری با کمیساریا عدم تمایل وجود دارد."
در نهایت، این ایالات متحده امریکا بود که مقامات آلبانی را متقاعد کرد که در ازای دلارهای امریکا، مجاهدین خلق را بپذیرند و این خدمت حکومت آلبانی در پذیرفتن سازمانی که قبلاً تروریست تلقی می شد، چنان برجسته بود که پس از اتمام انتقال، وزیر امور خارجه امریکا جان کری از این نقش " انسانی " تمجید کرد.
بدین ترتیب، بر اساس کدام محاسبات، کدام منطق و کدام استدلال می توان انتقال مجاهدین خلق به آلبانی را " پیروزمندانه" نامید؟
در حالیکه مریم رجوی خروج فرقه اش از سرزمین همسایه ایران را " پتکی که بر سر ملاها فرودمی آید" می خواند، مصطفی سعدون روزنامه نگار المانیتور معتقد است که جمهوری اسلامی ایران پیروز این میدان بوده است واز دولت عراق انتقاد می کند که از این ماجرا بهره های لازم را نبرده است. او می نویسد:" البته، خروج مجاهدین خلق از عراق، پس از سی سال حضور، تهدیدی که علیه نظام ایران وجود داشت را حذف کرد، چرا که نزدیکی مجاهدین خلق به مواضع ایران در عراق نمی توانست برای تهران آسان باشد."
البته درباره ی استدلال سعدون باید اشاره کرد که فرقه رجوی همواره تهدید جدی برای ایران نبوده زیرا از پایگاه مردمی در میان ایرانیان برخوردار نبوده است. روزنامه نگار امریکایی، باربارا اسلاوین دراین باره می نویسد:"مجاهدین خلق از آن سازمان دمکراتیکی که وانمود می کنند هستند خیلی دور هستند". او ماهیت فرقه ای مجاهدین خلق را چنین توصیف می کند:"این گروه فرقه ای ست که اعضا را مجبور به تجرد، رها کردن ثروت شخصی و تابعیت مطلق نسبت به خانم رجوی، می کند."
با توجه به عدم محبوبیت مردمی مجاهدین خلق، اسلاوین تصور اینکه مجاهدین خلق جایگزین حکومت ایران باشند را غریب می داند. او در ادامه می نویسد:" ساکنان سابق کمپ اشرف امیدوارانه قادر خواهند بود که زندگی های تازه ای در خارج از عراق بسازند و خاطرات جنبششان به مرور محو خواهد شد."
انتقال مجاهدین خلق ممکن است تنها برای اعضای مغزشویی شده ی آن که تحت اسارت سران فرقه هستند، پیروزی محسوب شود چرا که آن ها دیگر در معرض تهدیدات راکت و بمب در شرایط بحران زده عراق نیستند. به علاوه، زندگی در اروپا ممکن است فرصت های بیشتری برای فرار از حصارهای فرقه ی رجوی را برای آن ها فراهم کند.
مزدا پارسی
 

خروج از نسخه موبایل