الهه شکنجه نفس”مریم” و شکنجه”روح” مسعود رجوی

فرقه و مدعیان به نام که در راس فرقه مسئولیت دارند و عمده آنها از اعضای قدیمی فرقه هم به حساب می آیند از جمله به لحاظ شخصیتی افرادی هستند که تابع بی چون و چرای مسعود و مریم قجرند مقلد محض، چشم و گوش بسته و مطیع ارباب خویشند.
این دسته از آدمها توسط مسعود در تشکیلات گیرند یا با فرمان ارباب خود دست به جنایاتی زدند که دیگر راه برگشت ندارند و عناصری هم واقعاً هیچ اراده ای نداشته و قادر نیستند مسائل را از زاویه دید خود مورد کاوش و تحقیق قرار دهند در یک کلام از موضع بی سوادی وابسته اند به رجوی، به همین جهت بله قربان گوی محض هستند در تشکیلات رجوی این دسته معمولاً مسئولیت جماعت به اصطلاح برادران را به عهده دارند که در صورت لزوم اگر کسی به رهبر بلامنازع انتقاد کرد صدای مخالف را در نطفه خفه کنند بالاترین تضاد را در تشکیلات برادران وارفته همین افراد حل می کنند مسعود هم به همین اشخاص می نازد و افتخار می کند باید گفت به ارزانی خودش.
یک مرز سرخی هم در تشکیلات فرقه وجود دارد که کسی حق ندارد به رهبری یعنی مسعود و مریم انتقاد کند اگر انتقادی صورت گیرد توسط همین اشخاصی که در فوق بدان اشاره کردم برخورد می شود در فرهنگ رجوی اگر کسی اعتراض می کرد به شدت با معترض برخورد می کردند چیزی به اسم گفتگوی دو طرفه، و بحث آزاد و قانع کردن، با روش استدلالی و منطقی وجود نداشت روش فقط با روش استالینی با معترضین برخورد می کردند چه در داخل مناسبات و چه در بیرون مناسبات فقط شکل ها متفاوت بود.
در داخل مناسبات افراد را توسط جمع کثیری با توهین و اهانت و تهدید برخورد می کردند و اشخاص را مجبور می کردند به قوانین خود ساخته مسعود رجوی تن دهند با نام قوانین جمع که در واقع دیکته شده خط کاری مسعود بود بر روی اعضاء اعمال می شد، اگر کسی جرات داشت به آن قوانین ضد بشری تن ندهد به صورت مرموزی آن فرد نگون بخت را سربه نیست و نابود می کردند یا اگر خیلی خوش شانس بود یا به قول تشکیلات اطلاعات زیادی نداشت ابتدا بعد از نشست های طولانی همراه با تهدید دو سال در داخل اشرف زندانی کرده و سپس او را تحویل عراقی ها می دادند و عراقی ها طبق قوانین خودشان به جرم ورود غیر قانونی به داخل عراق آن فرد جدا شده را به هشت سال زندان در ابوغریب محکوم و زندانی می کردند.
اگر هم به لحاظ تشکیلاتی سابقه زیادی داشت مثل مهدی افتخاری با توسل به شکنجه در جمع بزرگی با حضور مسعود و مریم ابتدا شخصیت اش را خرد کرده و سپس سلب مسئولیت شده و در حاشیه یک کار سیاهی هم به او می سپردند تا از اذهان اعضای بیفتد و نهایتاً با چیز خور کردن و مرگ تدریجی فرد مربوطه را از بین می بردند بعد از مرگ مشکوک، مریم قجر هم طی یک پیامی در کمال پرروئی به اسم به اصطلاح شهید و قهرمان لقب می دادند!!! مثل زالو خون اعضاء را به کیسه خود می ریختند بدترین نوع استثمار همین است.
ببینید وقاحت در منطق مسعود و مریم قجراصلاً سقفی ندارد تا وقتی زنده بودند آنها را قبول نداشتند و بدترین برخورد را با معترضین می کردند اما هم این که می میرند به نام خودشان ثبت می کنند این است دوگانگی و روباه صفتی.
فرقه رجوی تحمل کوچکترین انتقاد را ندارد در خارج تشکیلات با فرهنگ لمپنی علیه جدا شده لغز خوانی می کند و افراد را تهدید می کنند و حتی علیه رسانه های بین المللی مثل بی بی سی هم با همین فرهنگ، توهین می کنند رهبران مفلوک فرقه با روش فرقه گرائی فکر می کنند می توانند با ترس و تهدید و کشتن افراد را خاموش کنند.
اما دنیای شما ها با همان افکار جاهلیت و بربریت توام با روش های دوران فئودالی عجین است باید بدانید خیلی عقب هستید.
چرا در عنوان اشاره کردم مریم قجر الهه " شکنجه نفس و مسعود هم روح " به دلیل این که مسعود در بحث های انقلاب ایدئولوژیک گفته بود مریم " صاحب نفس اعضاء و مسعود هم صاحب روح اعضاء " یعنی این که کار و تلاش روزمره افراد مال مریم، به بردگی کشیدن اعضاء را مریم نمایندگی می کند مسئول دین و آخرت اعضاء با مسعود در حالی که به درستی باید گفت " مسئول شکنجه جسمی با مریم و مسئول شکنجه روحی اعضای با مسعود ".
محمدرضا گلی

خروج از نسخه موبایل