مروری بر تحلیل های آبکی و دروغپردازی های رجوی

 رجوی بعد از اینکه با خیانت به بنیانگزاران سازمان رهبری سازمان را غصب کرد ؛ بخاطر قدرت طلبی مفرطی که دارد سعی کرد بعد از آزادی از زندان ساواک شاه توسط مردم  ؛ برای تصاحب رهبری انقلاب نو پای ضد سلطنتی از هیچ جنایت و خیانتی علیه مردمی که با قیام شان باعث ازادی اش از زندان شده بودند فروگزار نکرد.
 ولی از انجایی که رجوی هیچگونه سواد سیاسی نداشت و بقول خودش یک بچه سوسولی بیش نبود که به سازمان پیوسته بود و به همین خاطر نه تنها از هیچگونه صلاحیت رهبری برخوردار نبود بلکه حتی از مینیمم های ویژگی های انقلابی و پرنسیب های یک انقلابی برخوردار نبود. بنابر این یک فرد جنایتکار و خیانتکار علیه مردم و یک دیکتاتور تمام عیار در تشکیلات سازمان بوده است.
لذا تمام تحلیل هایی که از خودش در می آورد آبکی و صد و هشتاد درجه عکس بود و بخاطر همین تحلیل های ابکی و پوشالی  و دروغپردازی هایش هست که اکنون سازمان تحت رهبری اش در وضعیت بسیار اسف بار و وخیمی قرار گرفته است.
ولی اکنون برای روشنتر شدن موضوع مروری گذارا می کنیم بر تحلیل های آبکی و دروغپردازی های نجومی رجوی در این سالیان صدارتش بر سازمان به اصطلاح مجاهدین خلق ایران که در اصل یک گروهک تروریستی بیش نیست که با اندیشه فرقه گرایانه اداره می شود.
 در همان فردای انقلاب با راه اندازی بحث لیبرال و ارتجاع تحلیلش این بود که با شکاف انداختن در داخل حکومت آنرا ضعیف کرده و ساقطش کند.
 بعدش هم در سال شصت با اعلام مبارزه مسلحانه علیه انقلاب نو پای مردم ایران خودش فرار کرده و در پاریس با در آوردن ادای رهبری بر اساس تحلیل های آبکی اش وعده های دروغین سرنگونی حداکثر تا شش ماه را داد.
 و بعدش هم با رفتن به عراق و تشکیل ارتش به اصطلاح آزادیبخش و سوار کردن استراتژی خشونت و ترورش بر جنگ ایران و عراق تحلیل اش این بود که رژیم را به نقطه سقوط برساند
 وبعد هم می گفت صلح طناب دار هست و حکومت ایران هیچگاه پای صلح وآتش بس نمی آید ولی چنین نشد و بعد هم گفت چون حکومت در ضعیف ترین نقطه قرار دارد پای آتش بس آمده است و  در آستانه سرنگونی قرار گرفته است. لذا بر اساس همین تحلیل آبکی همه نیروها را تحت عنوان عملیات فروغ در تنور جنگ ریخت و با بجا گذاشتن  بیش از هزار و پانصد تن کشته و مفقود از نیروهای سازمان شکست نظامی سختی خورد و  نیروهای باقی مانده که به شدت روحیه باخته و مسئله دار شده بودند دست از پا درازتر به قرارگاه اشرف برگشتند .
وبعد هم که بجای اینکه مسئولیت این شکست سخت نظامی را که حاصل تحلیل های آبکی اش بود را بپذیرد ؛ گفت که شما بخاطر وابستگی به خانواده نتوانسته اید سرنگونی را محقق کنید و لذا بر اساس همین طلاقهای اجباری تحت عنوان  انقلاب کذایی مریم را در تشکیلات راه اندازی کرد و می گفت این برای ضرورت سرنگونی هست و بعد هم که دید  دروغش آشکار شده و بعضی از افراد می گویند باشد بخاطر ضرورت سرنگونی ما تا زمان سرنگونی طلاق را می پذیریم ؛ گفت نه این طلاق علی الدوام هست و حتی هیچکس بعد سرنگونی هم حق ازدواج ندارد.
 و بعد هم همواره تحلیل می کرد این آتش بس منجر به صلح نمی شود و جنگ دوباره از سر گرفته می شود. ولی چنین نشد و جنگ کویت در گرفت و بعد هم به بهانه سرنگونی عملیات کرد کشی و سرکوب شیعیان جنوب عراق را تحت عنوان سلسله عملیات مروارید راه اندازی کرد و کلی از نیروها را به کشتن داد.
 در دوران خاتمی هم گفت این جام زهر حکومت هست و  خاتمی به دور دوم نمی رسد و لذا بر اساس همین تحلیل آبکی با راه اندازی نمایش های پوشالی تحت عنوان ” آ ۷۷″ و ” سین آ ” و ” راهگشایی ” و دوران سین گفت شش ماهه بایستی با عملیات داخله حکومت را به نقطه سرنگونی برسانیم ولی دیدیم که چنین نشد و تحلیلش عکس از آب در آمد.
و بعد هم در حالی که همه دنیا از وقوع جنگ آمریکا علیه صدام خبر می دادند گفت جنگ نمی شود و اگر هم شد ما برای سرنگونی می رویم که کاملا عکس شد.
 و بعد هم که خودش در مخفیگاه بود و همسرش هم به پاریس گریحته بود گفت با حرکت موازی با آمریکا بایستی حکومت را سرنگون کرد ولی چنین نشد و ارتش به اصطلاح آزادیبخشش  خلع سلاح شد. و بعد هم گفت ما در عراق پناهنده هستیم و اگر دنیا بجنبد اشرف ازجایش تکان نمی خورد و به هیچ وجه از عراق خارج نمی شویم اما دیدیم که عکس شد و با خاری و خفت مجبور به ترک اشرف و اخراج از عراق شدند.
 حالا هم لابد خانم رجوی با سرمایه گذاری روی تنش بین ایران و عربستان و آویزان شدن به شیوخ مرتجع عربستان و همسویی با سیاست های اسرائیل سعی دارد این تشکیلات رو به موت را زنده کند که تلاشی بیهوده است و هیچگاه چنین نخواهد شد چونکه این فرقه تروریستی دیگر نه تنها هیچ قدرتی ندارد بلکه کاملا در آستانه نابودی کامل قرار دارد و  یک کارت سوخته ای بیش نیست و دارای هیچ کارایی نمی باشد.
 

خروج از نسخه موبایل