مرحله تهاجم سیاسی فرقه رجوی!!!

تقریبا 37 سال پیش فازی بنام فاز سیاسی از سوی فرقه رجوی نام گذاری شده بود ؛ هدف در آن مقطع، با جنگ سیاسی قرار بر این بود نظام نوپای جمهوری اسلامی را در کوتاهترین زمان فرقه رجوی سرنگون کنند و سپس مسعود رجوی به عنوان رهبری معرفی و مسئولیت انقلاب را بعهده بگیرد.
مسعود رجوی ادعای رهبری کرد و در سال 58 طی سخنرانی در امجدیه ادعا نمود این من هستم که رهبرم نه آقای خمینی.
رهبر فرقه همواره در اوهام رهبری بسر می برد او خواب رهبری را می دید و به خیال باطل خویش فکر می کرد می تواند با شعارهای پر طمطراق و عوام فریبانه گروهها و جریانهای سیاسی را تحت عنوان وحدت نظر و عمل حول فرقه سازماندهی نموده و سپس با رندی تمام تعادل قوای موجود را به سمت خودش سمت و سو دهد و از اوضاع گل آلود آن ایام به سود خودش بلکه ماهی بگیرد.
جاه طلبی رجوی از روز نخست بعد از پیروزی انقلاب عیان بود و در پروسه فاز سیاسی جا جا خودش را نشان داد.
خوشبختانه جریان های سیاسی آن روزگار شخص مسعود رجوی را خوب می شناختند مسعود امتحانش را در زندانهای شاه پس داده بود دستش جلوی رهبران گروه های سیاسی رو شده بود آنها هوشیارتر از او بودند تا بتواند آنها را فریب دهد، به همین دلیل رجوی در فاز سیاسی نتوانست هدفش را عملی کند، و در نهایت مجبور شد ماهیت درونی اش را بر ملا کرده و رو در روی انقلاب مردم ایران بایستد و با نظام نو پای جمهوری اسلامی در سی خرداد 60 جنگ مسلحانه را  علناً اعلام و استارت زد بازهم از رو نرفت او فکر می کرد شش ماهه می تواند نظام را سرنگون کند اما همین که احساس خطر کرد جان شیرینش را بدر برد و دست از پا درازتر فرار را بر قرار ترجیح داد و به فرانسه پناه برد.
از فاز مسلحانه تا الان 35 سال می گذرد، با کمال تعجب حالا مریم رجوی بعد از اخراج نیروهایش از عراق به آلبانی، از شدت هراس و نگرانی و فروپاشی زودرس از فرانسه به مدت نزدیک به یکماه به آلبانی رفته تا بلکه بتواند جلوی سرعت فروپاشی اعضای مستقر در آلبانی را کند کند و در نشست هایش برای افراد باقیمانده در آلبانی مرحله حاضر را مرحله تهاجم سیاسی اعلام کرد و به نیروهایش گفت گذشته را فراموش کنید و همچنین بند جدیدی را اضافه کرد بنام بند بیان، به صورتی که کسی را نرنجانند.
باید از مریم قجر پرسید شما از سال 58 تا 60 که فاز سیاسی را طی کردید چه گلی بر سر مردم ایران زدید که حالا بعد از 35 سال که از فاز نظامی گذشته(دور باطل سیاسی به نظامی و نظامی به سیاسی)، مجدداً عقب نشینی نموده و دوباره به فاز سیاسی (تهاجم سیاسی) روی آوردید، و در ضمن برای اینکه دهان آدم های خودتان را ببندید و به تناقضاتشان پاسخ ندهید در کمال پرروئی می گوید گذشته ها را فراموش کنید، مگر می شود فراموش کرد باید گذشته را نقد کرد باید از گذشته درس گرفت و باید کارکردها و عملکردهای گذشته را بازبینی نموده و در قبالش پاسخ داد باید خطاها، شکست ها سیاسی، خطی، تشکیلاتی، و جنایت های را که در حق مردم ایران و نیروهای خود روا داشتید را نقادی کنید و پاسخ دهید، راستی فرار به جلو فایده ای ندارد، حالا که نیروهایتان در فضای به اصطلاح نسبتاٌ دمکراتیک مستقر هستند تشکیلات فرقه قادر نیست زبان اعضا را ببندد در شرایط کنونی از سر استیصال تغییر روش داده و می خواهید با لحن جدیدی با بندی جدید در حالی که افراد رنجیده نشوند تناقضات خود را بیان کنند، و در عین حال مورد رنجش قرار نگیرند.
چرا آن روزگاری که در عراق بودید و صدام هم پشتیبان شما بود صاحب چنین فرهنگی نبودید که کسی از شما رنجیده نشود؟
حالا وقتی می بینید زورتان نمی چربد با این گونه ترفندها قصد دارید اعضای را همچنان در مدار بسته و بدور از ارتباطات با دنیای بیرون مانند زندانی در آپارتمانی در آلبانی آنها را نگه دارید، که البته شرایط آلبانی با عراق بسیار متفاوت است شرایط جدید به شما اجازه نمی دهد افراد را همچنان در محاق نگه دارید آن سبو بشکست آن پیمانه ریخت.
مگر شما نبودید که زندان و شکنجه و تهدید وارعاب و وحشت را بر روی نیروهایتان روا می داشتید؟
مگر شما نبودید با تشکیل نشست های دیگ و با حربه جمع صدای هر منتقدی را در گلو خفه می نمودید؟
مگر این شما نبودید با فشارهایی که روی اعضای می آوردید افراد مجبور می شدند دست به خودکشی بزنند؟ و صدها موارد دیگر…
حالا با چرخش 180 درجه نمی توانید و قادر نیستید اعضای خود را خاموش و ساکت کنید، دیگر حتی نیروهایتان به شما اعتماد نمی کنند روزگار روزگار افول شماست.
محمدرضا گلی
 

خروج از نسخه موبایل