بیاد شب های یلدای اسارت فرقه رجوی

شب یلدا چله، آخرین روز آذرماه شب اول زمستان و دراز ترین شب از راه رسید. ایرانیان باستان با باوراینکه فردای شب یلدا با دمیدن خورشید روزها بلندترشده و تابش نور ایزدی افزونی می یابد آخرپاییز و اول زمستان را شب زایش مهر ویا زایش خورشید می خواندند. وبرای آن جشن بزرگی برپا میکردند. این جشن درماه پارسی دی یا نام آفریننده بوده است.
ایرانیان کهن شادی ونشاط را از موهبت های خدایی وغم واندوه وتیره دلی را از پدیده های اهریمنی می پنداشتند. اهتمام آنها به برگزاری مراسم نوروز، جشن مهرگان، جشن سده،  چهارشنبه سوری وشب یلدا درواقع بیانگراین واقعیت است که ایرانیان پس از رهایی از بند و ستم  به شکرانه بازیافتن آزادی جشن برپا میکردند وپیروزی بر بدی و روشنایی برتاریکی را گرامی می داشتند. آداب و رسوم های مختلفی متناسب با فرهنگ هرشهر واستان درشب یلدا برگزارمیشود که رایج ترین آنها فال حافظ و شاهنامه خوانی وداستانهای محلی واستفاده از هندوانه، انار، آجیل، نخودچی، حلوا شکری، رنگینگ خرما دراین طولانی ترین شب سال است.
فرقه تروریستی موسوم به مجاهدین خلق که استفاده ابزاری از مناسبت های ملی ومذهبی وبکارگیری آنها درخدمت استمرار مانیوپلاسیوم ذهنی وکنترل برروح  و روان اعضاء اصلی ترین راهکار وشگرد این سالیان بوده از چند روز مانده به برگزاری شب یلدا با سناریوهای مختلف ذهن وقوای جسمی اعضاء را بکار میگرفت تا از آنها در راستای تبلیغ و مانور سیاسی و ترویج کیش شخصیتی رجوی استفاده نماید در دوران بیش از 20سال اسارت دراین فرقه که درحقیقت طولانی ترین یلدای گذر عمرم بود. به وضوح این سوء استفاده و بدنبال آن استثمار مضاعف اعضاء در چنین مناسبت هایی را شاهد بودم. برگزاری جشن های صوری و اجرای نمایشنامه و بازی مسخره و مصنوعی  که تماما در خدمت ترویج و تحکیم پایه های قدرت رجوی و مناسبات فرقه ای بود را دیدم.
اعضاء با آگاهی از همین موضوع برغم اینکه دراعماق قلبشان پاس داشت این شب را دوست داشتند ولی بدلیل سوء استفاده رجوی و بیگاری گرفتن آنها درجهت اجرای برنامه هایش دراین مناسبتها از خود مقاومت نشان داده و به نوعی مبارزه منفی برای بی رونق کردن این مراسم دست می زدند.
از روزهای قبل برخی از اعضاء که بنوعی از فضای حاکم برمناسبات ناراضی بودند ودرمناسبات داخل تشکیلاتی این را با بی تفاوت نشان دادن خود درقبال برنامه های تحمیلی نشان میدادند را نشان کرده و از آنها میخواستند که دربرنامه هنری خاص این شب که سناریو آن حول تعریف و تمجید از مریم و مسعود و تکرار و نشخوار شعارهای پوچ ومسخره سرنگونی وبدست گرفتن حاکمیت  و حکومت بر ایران بود شرکت نمایند. شرکت اجباری دراین گونه مراسم ها اینقدر برای اعضاء زجرآور و غیرقابل تحمل بود که آنها ترجیح می دادند ساعت ها در آشپزخانه و یا پروژه های ساختمانی بیگاری داده وچندین شب بیدار بمانند ونگهبانی بدهند ولی دراین برنامه ها شرکت نداشته باشند. سناریو برنامه ها از قبل مشخص شده بود وتمامی شعرها و ریتم آهنگ ها درخدمت کیش شخصیت وقراردادن رجوی درجایگاه خدایی بود. از دو روز مانده به شروع مراسم عده ای تحت امر آشپزخانه برای پخت غذا  و شیرینی بودند. عده ای را به کار طراحی و ساخت دکوراسیون مراسم مشغول میکردند وعده ای دیگر ساعت ها درگیر تمرین برنامه های هنری و…ولی زجرآورترین کارطی این سالیان شرکت دربرنامه های شام جمعی  بود که می بایست برخلاف میل واراده خود در آن حاضر میشدی. فشارهای جسمی  و روحی روانی ناشی از شرکت در چنین مراسم ها بحدی بود که نفرات به هنگام و درطول برنامه از شدت خستگی بیهوش می شدند و رغبتی برای ادامه مراسم نداشتند. برنامه های هنری تدارک دیده شده بقدری سرد ومصنوعی وفرمایشی بود که احساس هیچ کسی را برنمی انگیخت  واین چنین سرکردگان فرقه رجوی مراسم شب یلدا را از محتوا خارج میکردند. در چنین شرایطی بودند نفراتی که بخاطر برخوردهای تشکیلاتی و فشارهای روحی و روانی نشست های سرکوب گرایانه موسوم به عملیات جاری دل و دماغ شرکت درمراسم شب یلدا را نداشتند ولی بالاجبار آنها را به این مراسم می آوردند، بودند نفراتی که تحت برخورد تشکیلات بودند و درکانکس ها ویا سلول های انفرادی زندانی و یا تحت نظر بودند، بودند کسانی که درآن شب فکر و رویای فرار از جهنم اشرف در سر می پرورانند و همچنین بودند بسیار نفراتی که به هنگام شروع مراسم شب یلدا به یاد خاطرات گذشته با خانواده می افتادند و دل و جگرشان در فراغ دوری از عزیزان آتش می گرفت. یاد خاطرات قاچ کردن هندوانه بدست پدر و یاد دانه کردن انار بوسیله مادر. فال های حافظ  سرازیرشدن اشک شوق پدر ومادراز خوب آمدن فال فرزند.
سالیان بطولانی شب های یلدا گذشت درپشت حصارهای سیم های خاردار و برج های بلند که آنها را با دنیای واقعی بیرون قطع میکرد. ولی باز امید و آرزو و شوق بازگشت به زندگی هرگز در آنها خاموش نشد و چنین بود که بسیاری از آنها شب های طولانی یلدای واقعی و دوست داشتنی را بار دیگردر کنارخانواده تجربه کردند و برخی دیگر در حال حاضر در آلبانی برای عبوراز دیوار سیاه شب طولانی رجوی  تلاش میکنند. بی شک صبح پاک و دلگشای آنها بزودی خواهد دمید وپرده های ظلمت رجوی را خواهد درید. عمر و زندگی آنها به طولانی شب یلدا…
یلدای 95
علی اکرامی
 

خروج از نسخه موبایل