پاسخ دنیل بنجامین به حامیان مجاهدین خلق

بله، می دانیم که مجاهدین خلق گذشته ای تروریستی دارند
رابرت تاریسلی در پاسخ به مقاله ی من درباره ی روابط میان شماری از نامزدهای احتمالی کابینه ی ترامپ و سازمانی ایرانی به نام مجاهدین خلق، همان کاری را می کند که حامیان این گروه همواره انجام می دهند: بازنویسی تاریخ، و سپس انگ زدن به منتقدان این گروه.
همراه با این حامی مجاهدین خلق که تاکنون به عنوان یکی از وزرای کابینه معرفی شده است، چندین تن دیگر چون جان بولتون و فرن تاون سند، که هنوز برای پست های ارشد دولت ترامپ مورد بحث هستند، نیوت گینگریچ که خود نقش " طراح ارشد" را به عهده گرفته است، شخصیت مجاهدین خلق و به عبارت واضح تر حامیان رشوه گرفته اش، موضوع درخور اهمیتی ست.
بیایید با این بازنویسی تاریخ شروع کنیم: تاریسلی، نماینده و سناتور سابق کنگره و وکیل چندین ساله ی مجاهدین خلق. او اظهارات من درباره ی سابقه ی خشونت آمیز گروه را رد می کند و غیر منصفانه می خواند و ادعا می کند که " او هیچ گواهی برای تأیید گفته های بنجامین مبنی بر این که این گروه در عملیات های تروریستی علیه ایرانی ها و امریکایی ها شرکت داشته است، ندیده است."
اما در اطراف ما گواه های بی شماری وجود دارند. برای چندین دهه و بنابر اطلاعات جاسوسی ایالات متحده امریکا، حکومت ایالات متحده مجاهدین خلق را برای کشتن سه کلنل ارتش و 3 مقاطعه کار امریکایی، بمب گذاری در چندین کمپانی و کشتن ایرانی های بی گناه، مقصر دانسته است. دولت های زیادی تلاش های مجاهدین خلق و جانشینانشان را برای اعاده حیثیت رد کرده اند. مجاهدین و مدافعانش ادعا می کنند که هر رفتار بدی نتیجه ی آن چه تاریسلی " گروهی مارکسیست" می نامد بوده است. به ادعای آن ها، وقتی که رهبران دیگر گروه در زندان بودند و بعدها این انشعاب را رد کردند، این انشعاب مارکسیستی مدت کوتاهی اداره ی مجاهدین خلق را به دست داشته است.
در زمانی که خود تاریسلی نماینده ی مجلس بود و عضو زیر کمیته ی امور اروپا و خاورمیانه از کمیته ی روابط خارجی بود، این موضوع حقیقتی روشن بود. در پاسخ به پرسشی از سوی این زیر کمیته در سال 1992 درباره ی مجاهدین خلق، معاون وزیر امور خارجه ی امریکا رابرت پلترو نوشت:
ما با مجاهدین خلق ارتباطی نداریم. این خط مشی ما ناشی از نگرانی هایی ست که درباره ی سوابق تروریستی این سازمان، استفاده ی مداوم آن از خشونت و تناقض اساسی میان سیاست این گروه و سیاست های ما، داریم.
در وهله ی اول، مجاهدین خلق چندین مقام امریکایی را در دهه ی 70 میلادی در ایران به قتل رساندند. این برای ما فقط تاریخ نیست و همچنین هرگز نمی پذیریم که مجاهدین این حرکات را با این استدلال که برخی از رهبرانشان در آن زمان حملات در حبس بوده اند، توجیه کنند. سازمان مسئولیت این حملات را پذیرفته است و باید عواقب آن را متحمل شود. آن ها همچنین از اشغال سفارت ما در تهران، که طی آن دیپلمات های امریکایی برای یکسال گروگان گرفته شدند، حمایت کردند.
این مورد تنها منبع ما نیست. این موضوع مکرراً بررسی شده است و پاسخ همیشه همین بوده است. یک پژوهش کنگره ای در سال 1992 با دقت به جزئیات سوابق گسترده ی مجاهدین در قتل امریکایی ها و ایرانی ها می پردازد. هر چند که توریسلی همکاری مجاهدین خلق با صدام حسین در سرکوب کردها پس از عملیات " طوفان صحرا" را تکذیب می کند، این گزارش با اشاره به منابع حکومتی ایالات متحده، عنوان می کند که " کردهای عراق نیز ادعا می کنند که مجاهدین خلق برای سرکوب کردها با ارتش عراق همکاری کرده بودند، ادعایی که با شهادت پناهجویانی که به سوی مرزهای ایران فرار کردند تأیید شد." این گزارش سپس از رهبر کردها – اولین رئیس جمهور عراق پس از صدام – جلال طالبانی نقل قول می کند که به خبرنگاران در آن برهه زمانی می گوید: "5000 عضو مجاهدین ایرانی در نبرد کرکوک به نیروهای صدام پیوستند" و به گزارش وال استریت ژورنال نیز اشاره می کند که از نقش مجاهدین خلق در این لشکرکشی خونین خبر می دهد.
همچنین درباره ی سوءرفتارهای مجاهدین خلق تحقیقات و مقالات دانشگاهی بسیار غنی وجود دارد. در سال 2011، مورخ برجسته ایرانی – امریکایی ایرواند ابراهامیان (مولف کتاب مجاهدین ایران) و حدود سی نفر دیگر از دانشگاهیان از جمله شائول نجاش، گری سیک و جوان کول، همه نامه ای را امضا کرده و در فایننشال تایمز منتشر کردند و مخالفت خود را با حذف مجاهدین خلق از فهرست سازمان های تروریستی خارجی وزارت امور خارجه به دلیل سوابق تروریستی، رفتار فرقه ای و نداشتن پایگاه مردم در میان ایرانی ها ابراز کردند.
افزون بر این ها، وکیل مدافع مجاهدین خلق ادعا می کند که در زمانی که مجاهدین در لیست تروریستی قرار گرفت، " وزارت امور خارجه دلایلش را سوابق خشونت آمیز طولانی مجاهدین خلق دانست، اما من به عنوان عضوی از کمیته ی روابط خارجی کنگره، می توانم به شما بگویم که پرونده ی وزارت امور خارجه درباره ی مجاهدین خلق را مرور کردم و هیچ شاهد، گواه و دلیلی برای تروریست خواندن مجاهدین پیدا نکردم مگر تسکین دادن تهران. اما در اینجا هم بیانات سناتور سابق تاریسلی غلط است. وزارت امور خارجه هرگز گزارش های دولتی که بر اساس آن یک سازمان تروریست خارجی تعریف می شود را به جایی غیر از وزارت دادگستری، اف بی آی، وزارت خزانه داری و کاخ سفید، درز نمی دهد. او نمی توانسته هیچ " پرونده ای " یا شاهدی که ادعا می کند را دیده باشد.
تاریسلی استدلال من را، با برچسب زدن به من و کسانی که در پی در فهرست تروریستی قرار گرفتن مجاهدین خلق در سال 1997 بودند، با عنوان " مدارا کنندگان با تهران " بی اعتبار می داند. مجاهدین خلق و مدافعانشان عموماً از همین حمله علیه کسانی که به گروه انتقاد میکنند استفاده می کنند اما مزخرف است. کسانی که برای در فهرست قرار دادن مجاهدین کار کردند این ادعای یاری رساندن به ایران را رد می کنند و من مطلقا برای تهران سنگی به سینه نمی زنم.
در واقع، در سال های اشتغالم در امنیت ملی به عنوان هماهنگ کننده ضد تروریسم در وزارت امور خارجه، همه ی وقتم را برای مبارزه با تروریسم ایرانی صرف کردم، شرکای اروپایی مان را وادار کردم که حزب ا..  را در فهرست  گروه های تروریستی قرار دهند که آن ها در سال 2013 این کار را کردند. حامیان مجاهدین خلق ساده لوحانه بر این باورند که هر کس درخواست های آن ها برای تغییر رژیم در ایران را تکرار نکند حتما طرف جمهوری اسلامی است. آن ها همچنین ادعا می کنند که مجاهدین خلق به عنوان " اپوزسیون حقیقی علیه ملاها"، آینده ای دارند – که اگر و هنگامی که تغییر رژیم اتفاق بیفتد، مجاهدین خلق با سابقه ی تاریکشان هیچ حمایتی درایران و هیچ چشم انداز سیاسی جدی پیش رو ندارد.
اخیراً تاریسلی به طور ضمنی می گوید که به دلیل آن که چندین تن از مقامات رده بالا مثل هیلاری کلینتون و جان کری از حامیان امریکایی مجاهدین برای کمکی که برای تسریع انتقال اعضای باقیمانده ی گروه در اشرف و سپس لیبرتی کرده قدردانی کرده اند،  به نوعی مجاهدین را تأیید کرده اند.
من پس از ترک وزارت امور خارجه نمی توانم از هیچ ارتباط خصوصی صحبت کنم اما برایم نیز شگفت آور خواهد بود اگر بدانم که برداشت ها و احساس ها درباره ی مجاهدین در درون ساختمان وزارت امور خارجه با آن چه در زمانی که من آن جا بودم وجود داشت، تفاوتی کرده باشد – آن قدردانی برای چهره های مختلف سیاسی امریکا بود که مصرانه بر خروج اعضای مجاهدین از عراق پافشاری کردند علی رغم آن که رهبری گروه آن ها را گروگان گرفته بود. ما می خواستیم از کشته شدن آن ها جلوگیری کنیم – 86 نفر از آن ها در حملات سال 2011 و 2013 سلاخی شدند. به همین خاطر است که من توصیه کردم و کلینتون امضا کرد و مجاهدین خلق از لیست خارج شدند – و این کار مشخصاً به دلیل بصیرت وی بود و نه به خاطر"تغییر شرایط"، که اگر وزارت امور خارجه احساس می کرد که مطمئن است که مجاهدین خلق واقعاً درست کار و قابل اعتماد و غیرخشونت طلب و دمکراتیک شده اند ، می توانست به عنوان دلیل در گزارش ذکر شود.
احتمالاً زیاده خواهی است اگر از رابرت توریسلی و هر سیاستمدار سرشناس دیگری که حامی مجاهدین خلق است بخواهیم که در دیدگاه هایش تجدید نظر کند. اما دیگر اعضای کنگره و مردم باید به فراوانی شواهد درباره ی سوابق مجاهدین خلق توجه کنند، از جمله ی این سوابق، سوءاستفاده از اعضای خود سازمان است که در گزارش های ناظرانی چون دیدبان حقوق بشر آمده است و گزارش هایی درباره ی تلاش های این گروه برای خریدن نفوذ در کنگره در خاطرات نماینده سابق کنگره (که زمانی عامل سیا در ایران بوده) رابرت نی، وجود دارد. احتمالاً گفتگوهای آگاهانه ی بهتری درباره ی مجاهدین خلق در این مطلب دیده خواهد شد.
دنیل بنجامین سفیر سیار و مدیر مرکز جان اسلاون دیکی برای تفاهم بین المللی در کالج دارتموت و هماهنگ کننده ی سابق ضد تروریسم دروزارت امور خارجه امریکا بین سال های 2009 تا 2012 می باشد.
دنیل بنجامین، پولیتیکو مگزین

ترجمه انجمن نجات فارس
 

خروج از نسخه موبایل