پیام تبریک آقای رستم آلبوغبیش به مجید رجبی بمناسبت رهایی از فرقه رجوی

مجید جان سلام از طریق سایت های اعضای جدا شده درجریان خبر آزادیت از بند اسارت فرقه جهنمی رجوی قرارگرفتم بی نهایت و از اعماق وجودم خوشحال شدم. چرا که خودم هم قبلا این لحظه را احساس کرده بودم. چند بارتو را درکمپ لیبرتی دیده بودم وکم وبیش میدانم که درابتدای دهه ۸۰ درکشورترکیه بدام مافیای رجوی وبا پوش ونیرنگ اعزام به کشورهای اروپایی افتاده بودی. حدس میزنم که اکنون ۳۱ بهار از زندگیت گذشته و درحدود ۱۵سال دراسارت بوده ای. مجید عزیز قصه ما که هرکدام بشکلی فریب رجوی را خورده و در دام او گرفتار شدیم اگرچه درشکل و شیوه فریب فرق دارد ولی همه ما قربانی عدم صداقت و نیرنگ رجوی شدیم شما در ترکیه و به بهانه اعزام به اروپا و زندگی در زرق و برق آنجا و من  در اردوگاه  شماره ۱۳رمادی. من سال ۶۶ به عشق دفاع از میهن و سرزمین پدری لباس شرف سربازی پوشیدم تا از شرف و ناموس و خاکم دفاع کنم.  درسال ۶۷ در جزایر مجنون اسیر و به اردوگاه شماره ۱۳ رمادی منتقل شدم. شرایط سخت اردوگاه وشکنجه های جسمی و روحی روانی مزدوران صدام امان ما را بریده بود و از طرف دیگرهیچ چشم اندازی برای آتش بس نمی دیدیم تا اینکه سال ۶۸مافیای فریب ونیرنگ رجوی با رهبری مهدی ابریشم چی وارد اردوگاه شد. سناریو و شیوه قاچاق ما این بود. ابریشم چی ما را درحیاط اردوگاه جمع کرد وگفت شرایط آتش بس شکننده است وعراق فقط با ما قرارداد صلح امضاء میکند اگرمیخواهید از شرایط اردوگاه خلاص شوید به قرارگاه ما بیایید تا بعد از صلح به ایران برویم و یا نخواستید به خرج خودمان شما را به اروپا خواهیم فرستاد. سناریو نیرنگ و فریب و اسارت سالیان اینگونه رقم خورد و این چنین ما قربانیان اسارت در زنجیر و دروغ رجوی لقب گرفتیم.
بعد ما بقی داستان که خود میدانی وسرت را بدرد نمی آورم. بی خبری از دنیای بیرون، ممنوعیت تماس باخانواده وخروج ممنوع
 سال ۹۰ درجریان درگیری با ارتش عراق که مسبب اصلی آن تحریک های مسئولین سازمان بود مجروح شدم و تا مرز مرگ پیش رفتم ‌دو بارتحت عمل جراحی قرارگرفتم و بدلیل عدم رسیدگی های پزشکی متحمل درد و زجر فراوان شدم. سازمان هیچ اقدامی برای اعزام من به بیمارستانهای عراقی نمی کرد و بعد ازهر بار اصرار و پیگیری درنهایت بیشرمی من را متهم به تمارض میکردند. تا اینکه در۲۱ آذر سال۹۱ همه اراده ام  را بکار گرفتم و با ریسک و شعار یا مرگ یا آزادی از اسارت رجوی از لیبرتی فرار و خود را به  نیروهای عراقی تسلیم کردم. جالب اینجا بود نیروهای عراقی که سازمان تبلیغ میکرد سر ما را خواهند برید بهترین رفتار را با من داشتند.
مجید جان دیروز من از بند اسارت این فرقه رهایی پیدا کردم و امروز تو و فردا اعضای دیگر، مهم بکارگرفتن اراده ماست. فرقه رجوی علیرغم بکارگیری پیچیده ترین شیوهای مغزشویی نمی تواند درقبال اراده ما کاری از پیش ببرد این را من و تو و صدها عضو رها یافته ثابت کرده ایم.
برایتان درمسیرانتخاب زندگی جدید آرزوی موفقیت میکنم.
قربانت رستم آلبوغبیش
 

خروج از نسخه موبایل