رجوی تعهد گرفت ولی تعهد نداد

براستی چرا رجوی در تمامی سرفصل های سازمانی برای نگه داشتن افراد و وادار کردن آنها به حضور در مناسبات و تشکیلات تعهد های مکرری می گرفت؟ آری او می خواست از بودن افراد در کنار خود مطمئن شود اما چرا یک بار خودش پای تعهد و شعارهای پر طمطراق خود نایستاد و از این شاخه به آن شاخه می پرید با عناوین ضرورت مبارزه، انقلاب، خلق قهرمان، منافع جمعی و اقتضا زمان تعهد می گرفت ولی خودش هیچ تعهدی به مبارزه و انقلاب نداشت. آیا زمان آن فرا نرسیده تا اعمال، کردار، خود را بر ترازو وجدان و انسانیت بگذارید؟؟ آنوقت چه می شود؟!
آیا وقت آن نرسیده معیارها و ارزشهای خود را محک بزند و ببیند تا چه اندازه بی ارزش بوده و چگونه با بازی با الفاظ و کلمات در دست بیگانگان وطن فروشی نموده. و جان انسانهای بی گناه را قربانی اشتباهات خود کرده است . اما افسوس رجوی ذره ای پایبند و مقید به تشکیلات نبود قضیه کاملا متفاوت بود.افسوس که فقط وی حرف و شعارش را خوب بلد بود.
براستی مسعود رجوی در این سالیان متمادی از اعتماد افراد به خود سوء استفاده نمود و با نام اسلام انقلابی و از احساسات آدمها و اعتقاداتشان  را در راستای منافع فردی و شخصی اش استفاده نمود و هر کجا احساس کرد خدشه ای به دستگاه ذهنی و فکری خودش می خواهد بخورد توهم گونه الفاظ را چماقی نمود بر سر افراد و آنها را سپهر بلا نمود.
 

خروج از نسخه موبایل