نامه بهروز اکبری مطلق به برادرش بهمن اسیر در فرقه رجوی

باسلام به برادر خوبم بهمن اکبری  

بهمن جان سلام من و بقیه خانواده را از راه دور بپذیر امیدواریم که همیشه خوب و خوش باشی. دراین لحظه که دارم نامه می نویسم تمامی اعضای خانواده درکنارم نشستند هاجر و کیامرث که حتما خبر داری به رحمت خدا رفتند! اما بقیه خواهر و برادرانت به تو سلام می رسانند.بهمن عزیز باورکن دراین سالیان همه ما همواره به یاد تو بودیم.چقدرزود می گذرد ایام یادت هست که وقتی درسد کار می کردی آمدیم پیش تو و با دوستانت می نشستیم بازی شاه دزد را با هم بازی می کردیم الان همان دوستانت مرتب سراغ تو را ازما می گیرند بخصوص باقری که خیلی با تو صمیمی بود هر بار که مرا می بیند می گوید از بهمن چه خبر زنگ نزده؟ که من فقط با حسرت به او می گویم هیچ خبری ازاو نداریم.
بهمن عزیز پدر و مادرمان که خیلی برای دیدن تو انتظار کشیدند به رحمت خدا رفتند،عمرما هم دارد تمام می شود اما همچنان ازتو خبری نداریم وموفق به دیدن دوباره تو نشدیم.نمی دانم خبرداری یا نه چندین بار با همسرم فقط برای دیدن تو به اطراف کمپ اشرف ولیبرتی آمدیم اما متاسفانه هربار با بی مهری مسئولین کمپ روبرو شدیم. بهمن عزیز به خدا درسالهایی که عراق بودی وقتی خبرهای ناگواری درمورد شما می شنیدیم دلمان می لرزید و دعا می کردیم که تو صحیح و سالم باشی البته با رفتن تو از عراق کمی از بابت امنیت جانی تو آسوده خاطر شدیم اما حیف وقتی که درعراق بودی و ما می توانستیم به راحتی به آن کشور سفر کنیم نگذاشتند تو را ببینیم و الان که تو را به کشوری دور بردند دیدن دوباره تو برای ما یک آرزوی دست نیافتنی شده واقعا چرا باید اینطور باشد؟!.برادرخوبم حتما توهم همیشه به فکر و یاد ما بودی اما می دانم که راه کسب خبری از ما نداشتنی ولی هرچه بود گذشت الان تو  حدودا 68 سال سن داری و می دانم که از نظر روحی خسته ای شاید به همین خاطر نگاه نامیدانه ای به زندگی داشته باشی ولی باورکن این تفکر درستی نیست چراکه هرانسان باید ازلحظه لحظه های زندگی اش استفاده کند خوشبختی و زندگی که درب های خودش را به روی تو نبسته است بنابراین بعنوان برادر کوچکتر تو این نصیحت مرا بپذیر که سالها درد بدری، آوارگی و برای دیگران زندگی و نفس کشیدن بس است، سالها فاصله گرفتن و بی خبری از خانواده وعزیزانت بس است ما به نبودنت عادت نکردیم هرلحظه منتظر نشستیم تا شاید تو را دوباره در کنار خودمان ببینیم یا لااقل صدای تورا بشنویم باورکن  ما برادرمان را که درکشوری غریب و دورافتاده است فراموش نکرده ونخواهیم کرد واگر بدانم که آزاد و زندگی مستقلی برای خودت پیدا کردی درهرکشوری که باشی خودم برای دیدنت خواهم آمد وهرکمکی که ازدستم ساخته باشد برایت دریغ ندارم اما متاسفانه چون ما به تو دسترسی نداریم باید خودت هم تلاش کنی تا بتوانی آزاد زندگی کنی.دیگر عرضی جز آرزوی سلامتی وتندرستی تو ندارم شماره موبایل خودم را درپائین نامه برایت می گذارم وازتو خواهش می کنم که با ما تماس بگیر تا حداقل صدای نازنین تورا بعد ازسالیان بشنویم به امید حق خدا پشت و پناهت باشد.درضمن عکس پدرومادر را برای تجدید خاطرات برایت گذاشتم.
برادرت بهروز – اهواز
شماره موبایل 09169045215

خروج از نسخه موبایل