انقلاب بهمن افشاگر هویت وماهیت فرقه رجوی – قسمت اول

بمناسبت انقلاب بهمن ماه ۵۷
انقلاب بهمن آیینه تمام نمای گروهها و جریانات سیاسی است که هرکدام متناسب باهویت و ماهیتشان دراین سربزنگای تاریخ سیاسی و اجتماعی کشورمان در انظار مردم ایران که اصلی ترین صاحبان این انقلاب بودند محک خوردند.
در تاریخ انقلاب ایران عبرت ها وپندهایی است که درآن عوامل موفقیت وشکست وپیروزی  وخوشبختی و سیه روزی عوامل اصلی سربلندی و یا سقوط هرجریانی بشمار میرود. تاریخ درقامت بلند خود ثابت کرده که عدول از اصول و زیر پا گذاشتن شعارها وقول وقرارها وخیانت به باورهای مردم هیچگاه از حافظه تاریخی مردم محو نمیشود ‌داستان وعملکرد سازمان موسوم به مجاهدین خلق یکی از سرفصل های عبرت آموز تاریخ انقلاب ایران است. سازمان مجاهدین درسال ۵۸ و روزهای اول انقلاب درصحنه حیات سیاسی مردم ایران پا به عرصه ظهور گذاشت.
مسعود رجوی همانند دیگرسران جریانات معتقد به مشی مبارزه مسلحانه چریکی که آن را تنها راه رهایی مردم از دیکتاتوری شاهنشاهی میدانستند همواره دچار یک عقب ماندگی تاریخی وپرت افتادگی اجتماعی نسبت به حرکت های اعتراضی مردمی بودند.  درحالیکه مردم با مشت های گره کرده و دست خالی به خیابانها ریخته وآزادی واستقلال کشور وضرورت سرنگونی رژیم ستم شاهی را فریاد میزدند درگوشه ای از سلول های زندان با دیگر دوستان سرگرم بحث های بچه گانه روشنفکری بودند که آیا اصولا شرایط عینی انقلاب فرارسیده است؟ آیا تضاد خلق وامپریالیزم براساس نظریه های دیالکتیکی آنها به مرحله بلوغ نزدیک شده؟ آیا انقلاب را از شهر و یا روستا باید شروع کرد؟ کدام الگوبرای انقلاب ایران مناسب تراست انقلاب چین یا انقلاب اکتبر روسیه؟ مائویا لنین و یا ارچه و فیدل؟
دامنه اعتراضات گسترده مردمی که از شهرهای قم وتبریز جرقه اش زده شده بود رفته رفته تمامی شهرهای ایران را فرا گرفت درحالیکه مسعود رجوی و رفقا که درچمبره کلاف سردرگم خود بزرگ بینی گرفتار بودند همچنان درلابلای کتاب ها ومحفل های روشنفکری بدنبال راهی برای آزادی خلق بودند. وجالب اینجا بود که سرانجام همین مردم بودند که در زندانها را گشوده وآنها را آزاد کردند. انقلاب ایران باهیچ یک از معیارهای مادی وتئوری بافی های روشنفکرمآبانه آنها سازگاری نداشت وبه همین دلیل منحصر بفرد ترین انقلاب دنیای معاصر لقب گرفت.متاسفانه مسعود رجوی از روند انقلاب وپیام مردم درس های لازم را فرا نگرفت واین نه بخاطرعدم درک او بلکه خود خواهی و قدرت طلبی و در یک کلام خود کامگی اوبود.
بعداز پیروزی انقلاب در۲۲بهمن ۵۷مسعود رجوی با سازماندهی اعضای باقیمانده جنبش ملی مجاهدین را در اکثرشهرها راه اندازی و برای جذب قشرجوان وعمدتا دانشگاهی و با سوء استفاده از شرایط خاص جامعه وفضای آزاد سیاسی وبا طرح شعارهای پرجذبه و فریبنده آزادی برابری و عدالت اجتماعی واسلام مترقی و دمکراتیک اقدام نمود. رجوی علیرغم اینکه خواسته ها وشعارهای مردم را می شنید ومیزان محبوبیت وپایگاه اجتماعی رهبری انقلاب و دولت منتخب را به عینه می دید ولی همچنان بخاطرهمان عطش قدرت طلبی به وادی موضع گیری های چپ نمایانه وکودکانه می افتاد. شعارهای انحلال ارتش و درخواست حکم اعدام برای تمامی سران آنها آن هم درشرایطی که کشور مورد تهدید تجاوزات خارج از مرزها بود.اصرار برای تسویه و اعدام تمامی کسانی که به هرنحوی دررژیم سابق دارای مناصبی بودند. زدن مارک سازشکار وابستگی به امریکا به رهبران منتخب مردم. عمده کردن تضاد کار وسرمایه همه نشان از این میداد که رجوی فقط بدنبال برهم زدن شرایط وبدست آوردن سهمی از قدرت است..
ادامه دارد……
علی اکرامی
 

خروج از نسخه موبایل