نامه ی خانم فاطمه شکوری به فرزند گرفتارش اسداله فیاضی در کمپ آلبانی

بنام خدا
سلام اسداله جان. خوب هستی. من نگران تو پسرم هستم.سال هاست چشم انتظار دیدار با تو ماندم. چتد بار برای دیدار تو به عراق آمدم. درآنجا نتوانستم با شما دیدار کنم. بعد از آن پسر جانم. من پای تلفن نشستم که شاید برای من زنگ بزنی وموقعی که به آلبانی رفتی باخبر شدم. خوشحال بودم که مثل عراق دراسارت نخواهی بود بلکه آزاد هستی ولی چند ماه از آن موقعی که گذشت دیدم برای من زنگ نزدی نگرانی من بیشتر شده است.
چه شد که برای من یک تماس ونامه نداری؟
من مریض هستم. روزهای آخرعمرم را سپری میکنم. ترس دارم بدون صحبت با تو از این دنیا بروم.
اسداله جان این نامه را نوشتم شاید بدست نفری بدهند وبرای من زنگ بزنی و یا نامه بفرستی.
خیلی دلم تنگ شده برایت مادر جان.
پدرت هم سلام دارد.
قربانت
مادرت  فاطمه شکوری
تبریز- ایران


 

خروج از نسخه موبایل