زوزه کشیدن های تکراری؛ عادت سالیان رجوی در آستانه نوروز

این روز ها با آمدن نوروز و رستاخیز طبیعت؛ زوزه های دم و دستگاه رجوی بویژه شخص مریم قجر اتوماتیک وار می شکوفد، انگار تکلیف این روزهای قجر همه اش شده بیانیه پشت بیانیه.

بنده خدا دم به دم دنبال سوژه و اتفاقی برای عرض اندام کردن می گردد تا مبادا تشکیلات زوار در رفته و کوچانده شده در آلبانی فکر کنند که سازمان مقتدر ناجی خلق قهرمان ایران!!! رمقی برای نفس کشیدن ندارد.

قجر که تا چندماه پیش مدام  برای بند آمدن باران در ایران و کاهش آب دریاها، دریاچه ها و سفره های زیر زمینی، آه و فغان می کرد و نباریدن باران و کم آبی را به بلا اثر بودن برنامه های جمهوری اسلامی! برای بارش باران و برف نسبت می داد این روزها به محض بارش ها و جولان سیلاب های ناشی از این نعمت بیکران الهی در شهرها، زوزه کشان از آمدن سیل و سیلاب و احتمال اختلال در رفت و آمدهای شهروندان ایرانی اظهار عذاب وجدان می نماید آنگونه که هنوز بیانیه تازه دم او تمام نشده است بیانیه ای دیگر در حمایت از خلق قهرمان از حلقوم مبارک تراوش می کند.

این روزها با آمدن بهار و نوروز باستانی، پتانسیل و ظرفیت های مناسب و بکری برای اختراع کردن بیانیه های خانم قجر مهیا شده است آه و ناله کردن برای احقاق حق ایرانیان به زنجیر کشیده شده! تلاش هایی برای آزادی زندانیان، تحصیل همگانی، محترم شمردن حق حیوانات، استاندارد سازی و تنظیم بارش ها و نزولات آسمانی، برگرداندن سکانداری انقلاب به برادر مسعود صاحب اصلی انقلاب و البته مرد پنهان شده سازمان و  دهها و صدها مورد دیگر  از جمله این ظرفیت ها به شمار می روند.

جمع کردن بازنشستگان و زوار در رفته های کشورهای غربی در قالب کارناوال ها و گردهمایی های فصلی و جیق و واق دادن آنها با تزریق دلارهایی که قجر از گدایی و دریوزگی در شهرهای اروپایی و نیز خوش خدمتی کردن برای اربابان آمریکایی و صهیونیستی بدست می آورد یکی دیگر از خیمه شب بازی های این ایام قجر برای ابراز وجود در "شوهای تلویزیونی" است.

نامگذاری خودجوش سال نو که بیش از سی سال است "با این مضمون که سال آینده، قطعا سال رهایی ملت ایران! و قدرت نمایی خاندان رجوی برکشور است" دیگر نه برای ملت ایران و نه برای به بند کشیده های سازمان رجوی، بلکه به گمانم برای خود قجر و برادر پنهانی (مسعود رجوی)! چندان چنگی به دل نمی زند.

خنده های عمدی و دروغین قجر به هنگام سخنرانی های آستانه نوروز، چهره عجوز و فرتوت شده وی را نه تنها طراوت نمی بخشد بلکه بیش از پیش بازی ناگزیر و ناچار وی با کلمات را بر بیننده و شنونده یاوه هایش نمایان می کند.

البته جانب انصاف را هم باید رعایت کنیم هر چیزی را شایسته نیست به حساب سیاست و بازی های سیاسی قجر و برادر پنهانی گذاشت بلکه این روزها گویی مغز قجر دیگر با او همراهی نمی کند شاید قجر ناخواسته نمی داند این زوزه ها، این ناله ها و این فغان های او سالیان سال است همچنان اتوماتیک وار تکرار می شوند شاید پیری عنان از کف او ربوده باشد و ما بیخبریم.

آری، زوزه های تکراری؛ عادت سالیان قجر در آستانه نوروز است، قجر خانم نوروزت مبارک.

فرهنـــگ مسعودی

خروج از نسخه موبایل