خانواده ها بودند که اسرای رجوی را از قفس پراندند!

" پریدن پیروزمندانه از قفس!" نام نوشته ایست که در رسانه های باند رجوی منتشر شده ودرابتدای آن آمده است:
" روز 19شهریور 1395 ناگهان اعلام شد آخرین گروه مجاهدین از بغداد وارد آلبانی شدند. به این ترتیب خروج موفق مجاهدین از عراق و هجرت آنها به اروپا بدون حتی یک نفر تلفات پایان گرفت. این شاید بزرگترین خبر مقاومت در سال گذشته بود".
اتفاقا درآن مقطع زمانی، هم سفیر ایران درعراق وهم مقامات عراقی خروج قطعی وقریب الوقوع لیبرتی نشینان ازعراق را اعلام کرده بودند واین انتقال راز سر به مهری نبود ونویسنده ی این مطالب، با روشنی تمام دروغ میگوید!!
این انتقال که همه باستثنای مسعود ومریم با آن موافق بودند، چرا می بایست تلفات داشته باشد؟!
نویسنده ی مطلب بطور مسخره آمیزی ادعا دارد:
" این خبر برای رژیم آن چنان شوکه‌کننده بود که با بلاهت تمام اصرار داشت ثابت کند هنوز یک گروه از مجاهدین در لیبرتی حضور دارند! اطلاعات درمانده و مفلوک خامنه‌ای تا چند روز حتی اسم و مشخصات چند ده نفر را هم به‌عنوان چاشنی خبر جعلی‌اش اعلام می‌کرد ".
من اطلاعی از صحت وسقم این خبر ندارم ولی این را میدانم که درمورد نحوه ی انتقال آن تعداد از فرماندهان فرقه ی رجوی که پرونده ی جنایی دردادگاه های عراق داشتند، مخفی کاری هایی شد که البته این مخفی کاریها نمی توانست ازچشم مامورین عراق وحتی موافقت ضمنی آنها پنهان بماند ودراصل این تسامح عراقی ها بود که سبب شده موضوع درظاهر هم که شده، قدری حالت اسرار آمیز داشته باشد!
همچنین:
"… به این ترتیب، مجاهدین پس از تقریباً 30سال، عراق را ترک کردند در حالی‌که توانسته بودند: ماشین جنگی خمینی را درهم‌شکسته و زهر آتش‌بس را در جنگ ضدمیهنی 8ساله به کام خمینی ریخته و سایه شوم جنگ را از روی سر مردمشان بر دارند ".
رجوی درست درزمانی که دولت های ذینفع درحال اجرای آتش بس بودند، با خیال تسخیر ایران به مرزهای کشور حمله کرد که حاصلی جز کشته وزخمی شدن هزاران نفر نداشت!!
آیا این فداکاری – آنهم به قیمت جان دیگران و نه رجوی و… – برای قطع جنگ فرونشانده شده بود؟!
اظهارات بعدی مسعود ومریم رجوی و مذاکرات شان با مخابرات عراق، نشان داد که رجوی اعتقاد به شروع جنگ مجدد داشته وحتی عراق را به انجام این امر تحریک وتشویق میکرد!!
" مجاهدین همچنین توانسته بودند در آن 30سال،…در برابر هجوم مغول‌وار رژیم به عراق پس از خروج آمریکا‌یی‌ها، یک سد عظیم سیاسی در آن کشور ایجاد کنند و با افشای بیشتر از 32هزار مزدبگیر خامنه‌ای در عراق، بسیاری مهره‌های رژیم در آن کشور را سوزانده و تعادل قوای منطقه‌یی را که با حماقت نیروهای اشغالگر عراق، به سود آخوندهای حاکم بر ایران، تغییر پیدا کرده بود، گرچه به کندی دوباره تعدیل کنند".
پس زمانی که گفته ونوشته می شود که اقامت باند رجوی درعراق برای این کشور مضر بوده ودراصل این گروه زیاده خواه دخالت زیادی درامور داخلی عراق کرده وحق زندگی درآن کشوررا ازدست داده وقانونا می بایست اخراج شوند، چرا ناراحت شده وبه فحاشی برعلیه ما می پرداختید؟!
ونیز:
" سال 95، همچنین سال وصل مجدد ”سر “ و ”بدنه “ تشکیلات مجاهدین و مقاومت ایران هم بود. به همین علت سال 95 را در عین‌حال، می‌توان سال ظهور دوباره و پر رنگ مجاهدین در صحنه سیاسی و اجتماعی ایران هم نامید. بدون شک، خروج مجاهدین از محاصره و باز شدن فنر فشرده مقاومت، چشم‌انداز پیروزیهای بیشتری در سال 96 برای مردم و مقاومت ایران را نشان می‌دهد ".
این گسستگی سر وبدن ازکی وبرای چه بوجود آمده بود که درسال 95 وصل مجدد شد؟
صدای رجوی که تا چند سال پیش زینت بخش؟! ونقل ونبات؟! نشست ها ومحافل آنچنانی گروهش بود و تصاویر مریم که مرتب دستور، فراخوان و… می داد، چرا باید معنی گسست بدهد؟!
اگر وصل به معنی درکنار هم قرار گرفتن ودورهم جمع شدن مانند کارمندان یک موسسه باشد و شما درهیچ جای جهان سراغ ندارید که تمامی اعضای یک حزب وسازمان دریک حصارزندگی کنند- لابد ازنظر شما سخنرانی های شب وروز تلویزیونی و… افاقه نمیکرد، پس این باند توسط اجنه اداره میشد واکنون ازدست آنها خارج شده؟!
آیا شما دستورات اجرائی وتلقینات ایدئولوژیک این اجنه را بعنوان سیاست رسمی سازمان میدانستید؟!
نویسنده ی عزیز این مقاله!
مطمئنی که حالت خوب است؟!
وحید  
 

خروج از نسخه موبایل