جنایتهای فراموش شده سران فرقه رجوی

شاید کمتر کسی که با سازمان تروریستی مجاهدین و اهداف پوچ آنها مرتبط است، در مورد جنایتها و خیانتهای این فرقه کثیف از همان آغازش که با ترور و آدم فروشی به ساواک بوده نیز مطلع میباشد. سران فرقه رجوی که برای سرپا نگه داشتن این گروه تروریستی خود از هیچ جنایتی رو گردان نبوده و در بسیاری از مراحل برای رسیدن به آن عناصر خود را قربانی مینمودند که نمونه های آن بسیار زیاد میباشد که فروختن تنی چند از سران این سازمان در زمان لو دادن آنها توسط مسعود رجوی خائن بواسطه برادرش کاظم میباشد که او توانست با از بین بردن آنها به کرسی ریاست این سازمان خبیث برسد که با تکیه او بر این مسند نیز تمامی اهدافی را که از قبل برنامه ریزی شده بود را عوض نموده و بر وفق مراد خودش که همانا جنایت و خیانت سر لوحه آن بود تغییر داد.
یکی از افرادی که توانست خود و دو نفر دیگر از کسانی را که اسیر اهداف پوچ و خبیث سران سازمان قرار گرفته و مدت 14 سال در اسارتگاه رجوی در قلعه اشرف عمر خود را به تباهی بگذراند و سپس با فرار از این زندان مخوف به کشور بازگردد، در مورد خیانت این عناصر جاه طلب در مورد 19 فروردین چنین میگوید که من قبل از این روز بخصوص با یکی از فرماندهانم درگیر شده بودم و برای تنبیه من رو به یکی از قرارگاههای دیگه منتقل نمودند ولی هنوز مدتی از اومدنم به آنجا نگذشته بود که بدنبالم آمدند و من و چند تا از دوستانم را که در این درگیری شرکت داشتند و آنها نیز به قرارگاههای دیگر منتقل شده بودند را دوباره دور هم جمع نمودند و برای یک نشست به داخل یکی از سالنها بردند.
علی ادامه میدهد که من با اون درگیری که داشتم اصلا فکر نمیکردم اینطوری دوباره با مهربانی از من استقبال کنند و حتی پذیرایی نیز انجام دادند و سپس به سمت یکی از سالنهای اجتماع هدایتمان نمودند که تمام این تحرکات سران فرقه باعث تعجب من شده بود. در ادامه یکی از فرماندهان به داخل آمده و بعد از مقدمه ای کوتاه در مورد  تجاوز عراقیها به قرارگاه اشرف توضیح داد واینکه آنها قصد دارند در سحرگاه دوباره به سمت برخی قسمتهای قرارگاهها یورش بیارن که مثلا آنها توانسته بودند حالا از کجا ولی به نقشه های عراقیها پی ببرند و در واقع از ما میخواستند در برابر ارتش تا دندان مسلح عراقیها با دست خالی مقاومت کنیم که البته در ان لحظه نمیدانستیم و با مغز شویی هایی که بر روی ما انجام دادند همه اعلام آمادگی نمودیم و بعد از نشست نیز ما را به مقرهای مورد نظر برده و ما را در سنگرهایی که از قبل آن را آماده نموده بودند مستقر نمودند.
با روشن شدن هوا تازه با تجهیزات و ارتش تماما مسلح عراقی که اماده بودند تا ما را درهم بکوبند روبرو شدم ولی از آن طرف هم سران فرقه مدام به ما میگفتند که آنها جرات تیراندازی ندارند و از مقاومت ما خواهند ترسید و شما باید جلوی آنها بایستید و غیره. که دائما مغز ما را مورد شستشو قرار میدادند که بعد از گذشت مدتی عراقیها به جلو حرکت نمودند و ما مثلا خواستیم مقاومت کنیم که یکی از عناصر سرسپرده فرقه با یکی از سربازان عراقی درگیری ایجاد نمود که ما نیز به هوای حمایت از او وارد عمل شدیم که همین عامل باعث درگیری شدید و سپس تیراندازی عراقیها به سمت ما شد که خدا میداند چه جهنمی بپا شد و من که شدیدا ترسیده بودم مدام پشت سرم را نگاه میکردم که شاید فرمان عقب نشینی رو سرانمان بدهند که متاسفانه آنها که خودشان را در مقرهای مطمئن مخفی نموده و اصلا وارد میدان نشده بودند، ما را به جلو فرمان میدادند و درگیری بیشتر که همین خیانت آنها باعث کشته شدن چندین نفر از دوستان و همراهانم شد و در چندین مرحله نیز صدای تیر کشیدن گلوله ها را از کنار گوشم میشنیدم که خیلی خیلی من را ترساند و بدون آنکه دیگر به کسی نگاه کنم و یا به فرمانی گوش کنم خودم را به پشت یکی از خاکریزها که از قبل آماده نموده بودند رسانده و جان خودم را نجات دادم.
او با تکان دادن سر و آهی که میکشد از خیانتهای سران فرقه رجوی چنین میگوید که برخی از دوستانم که متاسفانه همانند خودم گرفتار افکار پلید آنهاشده و در منجلابی که برایمان تدارک دیده بودند غوطه ور شده بودند در این جنایتی که برای هیچ و پوچ بود تلف شدند و جان خودشان را برای خاکی که متعلق به عراقیها بود و آنها صاحبخانه بودند از دست دادند که البته مقصر اصلی سرکرده سازمان تروریستی مجاهدین میباشد که از قبل عراقیها به آنها هشدار داده بودند که در چه روزی برای بازپس گیری خاک خودشان به ناحق در ان رخنه نموده بودیم خواهند آمد ولی این شیطان صفت هیچ گونه خبری در این مرد به ما نداده و برعکس تعداد بسیاری از جوانان میهنم را فقط و فقط برای هوسبازی و امیال خود تلف نمود و جان آنها بیخودی از بین رفت.
علی اقا ادامه میدهد که خیانت سران فرقه نیز قابل قیاس با هیچ فرقه دیگری نیست چرا که آنها بجای اینکه خودشان در میدان جنگ باشند در پشت خاکریزها فقط نظاره گر از بین رفتن ما بودند و البته به استباط من آنها خواستند به این وسیله بسیاری از ماها را که با اهداف پوچ آنها مخالفت میکردیم را از سر راهشان بردارند که توانستند در این مسیر خونبار موفق باشند و حتی بعد از درگیری نیز از خون عناصر بیگناهی که برای هیچ و پوچ مرده بودند نیز سوءاستفاده نمایند و برای ادامه حیات کثیفشان از ان بهره مند شوند.
آری دوستان و عزیزان میبینیم که سران فرقه رجوی اکنون با گذشت چند سال از این ماجرا که البته سناریویی بود که آنها خود کارگردان ان بودند، هیچ صحبتی از کشته ها و زخمی های این درگیری ساختگی به میان نمیاید و در این بین فقط پدران و مادرانی که فرزندان آنها از بین رفته اند سوخته اند و سوخته اند که فرزندشان برای هیچ و پوچ از بین رفت.
خدا لعنت کند مسعود و مریم رجوی را که فرزندان این مرز و بوم را با دروغ و حیله و نیرنگ اسیر هوی و هوس خود نموده و آنها برای رسیدن به امیال پست خود مورد سوئ آستفاده قرار میدهد و خدا لعنت کند حامیان این تروریستها را که هیچ ارزشی برای انسانیت قائل نیستند و در واقع فرقه ضدبشری میباشند.
به امید رهایی زندانیان در بند فرقه سراسر خیانت رجوی
 

خروج از نسخه موبایل