مراسم سال تحویل و داستان مضحک آجیل های ارسالی مریم رجوی از پاریس

همه دوستانی که همانند من سالیانی را دراسارت نیرنگ وفریب رجوی گذرانده اند بخوبی داستان مضحک وتکراری آجیل های ارسالی مریم رجوی از پاریس وآسمان ریسمان بافتن فرماندهان دست نشانده او را دراین رابطه بخوبی بیاد می آورند. ولی داستان چه بود؟
هرساله واز هنگامی که مریم برای تثبیت بند (ر) وحمایت بین المللی از ریاست جمهوریش به پاریس رفت به هنگام سال تحویل همه ما توسط فرماندهان سرکاربودیم که برای گرفتن هدیه عیدی مریم صف های طولانی تشکیل دهیم واین مسئله وقتی جنبه عذاب وشکنجه روحی روانی بخود میگرفت که سال تحویل نیمه های شب بود. درنظربگیرید که باید ساعت دو نیمه شب برای نگهبانی اضلاع می رفتید یا از نگهبانی شیفت اول برگشته بودی ومی خواستی دوساعت تا قبل از بیدارباش بخوابی که سروکله چاپلوسان ومزد بگیران رجوی با سروصدای فراوان درآسایشگاه پیدا میشد که چه وقت خواب است؟ سریعا بیایید توی سالن غذا خوری که میخواهند هدیه های عیدی خواهر مریم را توزیع کنند. خواب آلود وتلوتلو خوران بالاجبار به سمت سالن می رفتیم. درآنجا مشاهده میکردیم یک سبد حصیری آجیل که با روبانهای رنگی تزئین شده بود جلوی سن روی میز گذاشته شده وخواهر شورای رهبری هم ملاقه بدست درکنارش ایستاده است. بیخوابی حسابی کلافه مان کرده بود وقدرت ایستادن به روی پاهایمان را نداشتیم ولحظه شماری میکردیم هرچه زودتر پیام مریم خوانده شود تا بتوانیم بخوابیم. همه که درسالن جمع میشدند خواهرشورای رهبری کلی سرما منت میگذاشت وسرکوفت میزد واقعا باید احساس بدهکاری کنید خواهرمریم درپاریس است ولی باز باید تضاد آجیل شب عید شما را خودش حل کند. بازشما کفران نعمت کنید وبه انقلابش پشت کنید. شماباید احساس بدهکاری کنید بندهای انقلاب را سفت بچسبید وبا اهرم انقلاب حرکت کنید. بیخوابی وخستگی امانمان را بریده بود ولی خواهرشورای رهبری دست بردار نبود. تازه نوبت ما بود که به درخواست خواهر شورای رهبری صف بکشیم وهرکس درک و برداشت هایش را از بحث آجیل های ارسالی مریم و کارهای نکرده خودش را بصورت فاکت بگوید…
نوبت من که رسید فاکتم را خواندم که….وقتی سبد آجیل خواهرمریم را درمقابل سن دیدم احساس شرم کردم که خواهر مریم بجای اینکه وقت خود را صرف مسئله سرنگونی کند صرف چک وچانه زدن با بقال بورژواهای فرانسوی کرده است…واقعیت این است که این آجیل ها از کوفت زهرمارهم برایمان حرام تراست واقعیت اینکه ما به إزای هردانه پسته و یا بادام آن باید هزار برابر بیشتر بار برداریم و درانقلاب ذوب شویم عده ای به من خندیدند وعده ای دیگر به به و چه چه گفتند بلاخره بعد از خواندن پیام طولانی مسعود ومریم خواهر شورای رهبری با ملاقه برای هرنفر یک ملاقه آجیل می ریخت ومی گفت کسی بیشتر نخواهد چون تبرکه.‌‌ و دست آخر تا می خواستیم آجیل ها را درجیب بریزیم صبح شده بود ومی بایست گیج ومنگ به اضلاع سرپست هایمان برویم…
دریکی از دفعات وقتی خواهر شورای رهبری ملاقه را درسبد آجیل زده و درکاسه یکی از بچه ها ریخته بود یک برچسب کاغذی تبلیغاتی درکاسه افتاد که روی آن نوشته شده بود…کرزات ابولطیف (آجیل ابولطیف) که وی کاغذ را به خواهر شورای رهبری نشان داده و پرسیده مگر درفرانسه هم ابولطیف داریم من فکر می کردم اسامی فرانسوی ها میشل و دانیل وفرانسوا است. که خواهر شورای رهبری با حالت غیض چپ چپ نگاهش کرده بود وبچه ها زده بودند زیرخنده…
سالیان بعد فهمیدیم اولا آجیل ها از منطقه شورجه بغداد خریده میشد نه درپاریس و دوما خریدارحاج صادقی بوده ونه خواهر مریم
ملاحضه میکنید اینها تا کجا ما را بلانسبت….حساب میکردند البته ما درهمان زمان هم به ریش آنها می خندیدیم وبه مریم می گفتیم خواهرابولطیف…  
داریوش قنواتی
 

خروج از نسخه موبایل