آیا تبدیل سازمان مجاهدین به فرقه ی رجوی، تغییر بنیادی بود؟!

" سهیلا دشتی" از وابستگان خاص رجوی نوشته ای برای منصرف کردن مردم از شرکت در انتخابات ریاست جمهوری ایران، در رسانه های رجوی، بنام " ‌ چشم انداز تغییر بنیادی " دارد که خواستم نگاهی کوتاه بدان داشته باشم.
او مینویسد:
"… با وجود نارضایتی عمومی و وضعیت انفجاری جامعه و اعلام علنی گروهها و اقشار گسترده ای از مردم مبنی بر تحریم این نمایش، متاسفانه هستند کسانی که در این انتخابات شرکت می کنند و آتش بیار معرکه نظام هستند. در این مطلب به این موضوع اشاره خواهد شد که چه کسانی برای شرکت مردم در این نمایش تبلیغ می کنند و چه مباحثی را برای متقاعد کردن مردم استفاده می کنند؛ و همچنین آیا تغییری که اعضای این تئاتر از آن دم می زنند شدنی است ویا نه "!
با وجود تحریم های سال های قبل، ایران از نظر تعداد شرکت کنندگان در انتخابات، همواره رکورد دار بوده والبته جوامع جهانی هرگز کشوری را بخاطر کم بودن تعداد شرکت کنندگان درانتخابات، مورد سرزنش قرار نداده وبجای آن، به رکورد دارانی مانند ایران هم جایزه نداده است!
واقعیت این است با شرکت تنها 10 میلیون نفر ازمردم ایران درانتخابات، نتیجه ی آن درهمه جا برسمیت شناخته میشود وکسی اعتراضی باین شرکت کم مردم ایران نمیکند وحکومت هم با این تعداد شرکت کننده ی کم، سقوط نمیکند، طوری که دیگران هم نکرده اند!!
پس هدف اصلی اینگونه کوبیدن ها بر طبل تحریم، چه میتواند باشد؟!
دیگران ممکن است آرزوهای غیر واقعی داشته و بخواهند انتخابات را تحریم کنند.
اما نیت باند رجوی از اینهمه تبلیغ تحریم چه میتواند باشد؟!
واقعیت آنست که درایام انتخابات، مردمی هم که اکثریت را تشکیل میدهند وهم میل چندانی به مطالعه نداشته وکم آگاه میباشند، با شرکت شان در بحث های داغ خیابانی، درستادها و…، قسمتی از عوارض این کم مطالعه کردن را ازبین برده وبه آگاهی های قابل توجهی دست می یابند!
در ایام انتخابات درایران، کشور حال وهوای دموکراتیک تری پیدا میکند و این فضا به رشد شعور ملی مردم کمک میکند!
با عدم شرکت درانتخابات وخانه نشینی، استفاده از این فضای باز ازدست مردم رفته و متضرر میشوند!
پس چرا باند رجوی اینگونه میخواهد؟!
برای اینکه ماهیتا با مقوله ای مانند انتخابات- اگرمرحمت کرده و نگویم دشمن- حداقل بیگانه است!
این مخالفت فرقه ی رجوی با انتخابات، ازسر دشمنی آنها با رشد شعور مردم بر می خیزد!!
این قلم بدست رجوی، حرف نامربوط وبشدت بیجایی را مطرح کرده که بیش از همه گریبانگیر خود فرقه ی رجوی است:
" در سازمانها و احزاب مختلف زمانی که برنامه های حزبی و آینده خود را معرفی می کنند، همه سعی برآن دارند که جزئیات برنامه های خود را برای مردم روشن کنند تا هر شهروندی بر اساس آن برنامه های حزب و یا سازمان مورد نظر خود را انتخاب کند وبه برنامه آن حزب رأی دهد. این پر واضح است که هیچکدام از کاندیداها نه تنها برنامه مشخصی ندارند… چه برنامه ای برای دوازده میلیون حاشیه نشین شهرها وجود دارد…".
آیا این قاعده شامل حال تشکیلات شما هم می باشد؟!
این اعلام برنامه است که درکنار تعارف " جامعه ی بی طبقه "، سناتور جان مک کین های جلاد را به آغوش میکشید؟؟
کدامیک درست است و ما باید بعنوان شهروند، آنرا برنامه ی تشکیلات رجوی دانسته و ودرمقام مقایسه با برنامه های دیگران،حق انتخاب داشته باشیم!
شما موضوعی را بطور ندانسته مطرح کردید که بمثابه " پاشنه ی آشیل " فرقه ی رجوی است وبصلاح این فرقه ی مستبد و ضد استقلال، آزادی وعدالت اجتماعی نبود که خود را درمخمصه ی سئوالات زیاد مردم قرار دهد!
بقول آن " مشهدی عباد معروف "، بی جهت ونابجا حرف " حنا "  را مطرح کردید!!
به کاندیدا تورها که می رسیم، ملاحظه میکنیم که هرکدام برنامه های کم و بیشی دارند و هرکس طبق اعتقادات ونظریات خود یکی ازاین برنامه ها را ترجیح خواهد داد!
اگر مدعی شوید که این نامزدها، گزینشی هستند، منهم درجواب با راحتی وجدان به شما خواهم گفت که بلی درتمام کشورها – بدون استثنا – این محدودیت ها وجود دارد با شدت وضعف کم وبیشی که ناشی از میزان توسعه ی ملی و عملکرد پارامترهای مختلف است!
من بشخصه تصور نمیکنم که علیرغم گام های بزرگی که دولت ها میتوانند بردارند، مسئله ی حاشیه نشینی بطور کامل- ازجمله درهمه جای جهان-  وبه این زودی قابل حل است!
حاشیه نشینی علت که نه، معلول است واگر شما زمانی حاضر شدید که علت آنرا درمورد سایر کشورها- ازجمله خود آمریکا- بیان کنید، من با کمال میل حاضرم که نتیجه ی تحقیقات خود درمورد این معضل اجتماعی ومزمن ایران را دراختیارتان قرار داده و روشن سازم که حل این معضل بزرگ باین آسانی نیست و نیاز به کوشش بی وقفه داخلی وجهانی برای رفع علت دارد!
دگر باره:
"… اگر سازمان (منظور فقط سازمان سیاسی نیست و هر ساختاری را که برنامه ای دارد شامل می شود و این ساختار می تواند "دولت " باشد.) و یا حزبی خود و برنامه هایش را تغییر ندهد نمی تواند دوام بیاورد، به زبان دیگر باید خود را به خواسته ها وشرایط اعضایش وفق دهد… ".
پس منظور از استحاله ی سازمان مجاهدین خلق ایران به باند رجوی، جوابی به ضرورت زمان بود!
ما چه غافل بودیم که تاکنون این مسائل را نمی دانستیم!!!
یعنی رجوی ها درک کرده اند که برای حفظ خود باید به دامن امپریالیزم وارتجاع پناه برده ودوامی بیآورد که مرگ هزاران بار بیشتر ازاین نوع دوام آوردن ها بهتر است؟؟!!
بهتر برای وجدان های آگاه و بشر دوست!
من بشما قبلا تذکر داده بودم که گروه رجویه، با نقض کوچکترین حقوق ابتدائی اعضای اسیر خود، مانند کسی است که درخانه ای شیشه ای نشسته و شایسته نیست که بسوی دیگران سنگ پرتاب کند!
صابر
 

خروج از نسخه موبایل