چرا جارچی های واشنگتن به این فرقه ی تبعیدی ایرانی عشق می ورزند؟

یک شاهزاده ی سعودی، یک سخنگوی سابق مجلس نمایندگان امریکا و یک نامزد معاونت ریاست جمهوری ازحزب دمکرات، آخر هفته ی خود در  حومه ی پاریس را چگونه گذراندند؟ آیا اگر بدانید که شاهزاده ترکی بن فیصل، نیوت گین گریچ و جو لیبرمن در حال سخنرانی در حمایت از یک گروه تبعیدی ایرانی که قبلاً رسماً در فهرست سازمان های تروریستی خارجی دولت امریکا بوده است، تعجب می کنید؟ ایران ستیزها از خیلی وقت پیش شیفته ی مجاهدین خلق، معروف به MEK شده اند و لابی پر سر و صدای آن ها در سال 2012 موفق شد که این گروه را از فهرست گروه های غیرقانونی وزارت امور خارجه امریکا خارج کند. مجاهدین خلق که در دهه ی شصت میلادی در ایران شکل گرفت، روزگاری گروهی شدیداً ضد امریکایی، نیمه مارکسیست و نیمه اسلامی بود و هدفش سرنگونی شاهی بود که تحت حمایت امریکایی ها بود و به دنبال حمله به مواضع امریکایی ها بود. مجاهدین خلق  حتی هنوز متهم به معاونت در گروگان گیری درسفارت امریکا در  تهران هستند؛ این گروه بعدها آزاد کردن گروگان های امریکایی را به دلیل” تسلیم شدن” در برابر ایالات متحده محکوم کرد. اما پس از آن که در اوایل دهه ی 80 سران اسلامی ایران از گروه روی برگرداندند، رهبرانش از کشور فرار کردند و یک رشته بمب گزاری در سراسر ایران انجام دادند. این روزها، این سازمان – به رهبری شوهرو زنی به نام مسعود و مریم رجوی، هر چند که اولی معلوم نیست کجاست و شایع است که مرده است – ادعا می کند که خشونت را کنار گذاشته است و خود را به عنوان گروه اپوزیسیونی صد در صد سکولار و دمکراتیک به دوستان امریکایی تازه اش می فروشد. با این وجود بزرگترین مشکل مجاهدین خلق این نیست که این گروه سابقاً سازمانی تروریستی بوده است. بسیاری گروه های تروریستی روزی” تروریست” شناخته می شدند که بعدها جنگ مسلحانه را کنار گذاشته اند و وارد راهروهای قدرت شدند – مانند ارتش جمهوری خواه ایرلند یا کنگره ی ملی افریقایی ماندلا. همچنین مشکل این نیست که مجاهدین خلق در داخل جمهوری اسلامی از حمایتی برخوردار نیست، بدین معنا که جنبش سبز از آن ها اعلام برائت می کند و ایرانی های عادی هم به خاطر همدستی این گروه با صدام در طول جنگ ایران – عراق از آن ها متنفر هستند. بلکه، مشکل بزرگ با سیاستمداران امریکایی ست که از گروهی دفاع می کنند که همه ی ویژگی های یک فرقه ی تمامیت خواه را دارد. اگر باور نمی کنید، به گزارش وزارت امور خارجه در سال 1994 رجوع کنید. این سند شرح می دهد که چگونه مسعود رجوی” یک کیش شخصیتی حول خودش تشکیل داده است”  و بدین ترتیب بسیاری از ایرانی های در تبعید را از خود رانده است چرا که آن ها نمی خواهند که یک حکومت غیرمقبول را جایگزین دیگری کنند. آیا فکر می کنید که فقط مردم در حکومت های دیکتاتوری شستشوی مغزی می شوند؟ در گزارش موسسه ی رند در سال 2009 ذکر شده است که چگونه اعضای مجاهدین خلق برای فدا کردن جان خود در راه رجوی ها به قران قسم خورده اند. این گزارش رفتارهای فرقه ای و انحصارطلبانه ی مجاهدین خلق از جمله” طلاق و تجرد اجباری برای اعضای گروه را،”  به روشنی بیان کرده است. گزارش رند توضیح می دهد که” عشق به رجوی ها باید جایگزین عشق به همسر و خانواده شود.” فکر می کنید که وضعیت تبعیض جنسیتی در ایران بد است؟ در کمپ اشرف عراق که مجاهدین خلق تا سال 2013 در آن  ساکن بوده اند، راه ها با خط کشی و رنگ مشخص به دو بخش زنانه و مردانه تقسیم شده بودند. بر اساس گزارش رند حتی در پمپ بنزین ساعت استفاده ی زنان از مردان مجزا بود. شاید درک کنید که چرا یک شاهزاده سعودی، شهردار سابق نیویورک رودی جیولیانی، یا هوچی اعظم دولت بوش یعنی جان بولتون – که همه در گردهمایی پاریس شرکت کردند – باید مایل به پشتیبانی از چنین کلکسیونی از متعصبین و ایدئولوگ ها باشند؟ اما چه چیزی باعث می شود که یک لیبراال دمکرات از ورمونت همچون هوارد دین – که پیشنهاد کرده است مریم رجوی به عنوان رئیس جمهور ایرانی در تبعید به رسمیت شناخته شود – بخواهد که با مجاهدین خلق همبستر شود؟ یا نماینده ی ایالت جورجیا و قهرمان حقوق مدنی جان لوئیز در سال 2012 در دفاع از مجاهدین خلق سخنرانی کند؟ آیا می تواند به خاطر حکمت قدیمی، هر چند غیراخلاقی” دشمن دشمن من دوست من است”، باشد؟ شاید. آیا می تواند نتیجه ی غفلت چهره های بلندپایه ی امریکا از به کار گرفتن احتیاط های لازم باشد؟ شاید. آیا می تواند پیامد پرداخت های هنگفت نقدی باشد؟ یک تحقیق گسترده ی کریستین ساینس مانیتور در سال 2011 فاش کرد که مجاهدین خلق به بیشتر این مقامات بلندپایه ی سابق – که از همه ی طیف های سیاسی هستند –ده ها هزار دلار برای سخنرانی در حمایت از گروهش پول پرداخت کرده است. در واشنگتن دی سی، پول حرف اول را می زند. چه مثل هوارد دین دمکرات باشید و چه مثل جان بولتون جمهوری خواه، چه رئیس سابق CIA باشید مثل پورتر گاس و چه رئیس سابق FBI باشید مثل لوئیس فری. آن چه که به نظر می رسد بیشترین اهمیت را دارد این است که مجاهدین خلق می تواند چک های تپلی بکشد. گین گریچ را ملاحظه کنید، روزی به باراک اوباما سرکوفت می زد که چرا مقابل شاه سعودی تعظیم کرده است و دوربینی خودش را شکار می کند که مقابل مریم رجوی تعظیم می کند. این سخنگوی سابق مجلس نمایندگان در سخنرانی اش در آخر هفته ی گذشته در پاریس به نحو عجیبی مریم رجوی را با جورج واشنگتن مقایسه می کند. یا جولیانی” شهردار امریکا” که خود را جارچی ضد ترور می خواند،  هرگز برای پذیرفتن هزاران دلاری که برای بازارگرمی برای گروهی که شش امریکایی را در سال های 70 میلادی در ایران به قتل رسانده  است، تردیدی به خود راه نداده است. گروهی که برای سرکوب کردهای عراق در اوایل دهه ی 90 به صدام حسین پیوست و بنا به گزارش ها برای ساخت بمب ها در میانه ی دهه ی 90 میلادی با القاعده همکاری کرد؛ در سال 2003 مقابل نیروهای امریکایی جنگید. آیا این افراد شرم نمی کنند؟ به قول سوزان مالونی تحلیل گر مسائل ایران در موسسه ی بروکینز و مشاور سابق در وزارت امور خارجه امریکا،” چقدر گین گریچ/جیولیانی / بولتون /لیبرمن خود را ارزان به فرقه ی رجوی فروختند.” در عین حال، در واشنگتن تحت حکومت دانلد ترامپ تغییر رژیم در تهران دوباره بسیار بر سر زبان هاست. ترامپ که در زمان کاندیداتوری، از جورج دبلیو بوش به خاطر جنگ های تهاجمی در خاورمیانه ب سختی انتقاد کرد، جایگزین رئیس جمهور ترامپی شد که ایران ستیزها را در صدر امور گذاشت. برای مثال، جیمز متیس و مایک پومپئو را در پنتاگون و سی آی ای به کار گماشت ؛ مشاورین خارجی اش از میان مبلغان مجاهدین خلق مثل جیولیانی و گین گریچ برگزید و ایلین چائو را که در سال 2015 برای یک سخنرانی پنج دقیقه  ای پنجاه هزار دلار از رجو ی ها گرفت در کابینه اش به کار گرفت. بیایید صریح باشیم: دولت ترامپ، سعودی ها و اسرائیلی ها – که بنابه گزارش ان بی سی در گذشته به مجاهدین خلق کمک مالی، نظامی و آموزشی کرده اند – همگی مصمم به سرنگون کردن حکومت اسلامی ایران هستند؛ و در آرزوی ادامه ی هولناکی برای جنگ عراق هستند. و مریم رجوی در حال تست دادن برای اجرای نقش کنگره ی ملی عراق و احمد چلبی است: سه هزار مبارز عجیب و غریب گروه، به عقیده ی سناتور سابق حزب دمکرات که تبدیل به وکیل مدافع مجاهدین خلق شده است، رابرت توریسلی”نوک نیزه” قدرت هستند. کار دیوانگی چنین است. آیا نخبگان سیاسی، اطلاعاتی و نظامی امریکا از ماجراجویی هایشان در بین النهرین و همکاری هایشان با تبعیدی های عراقی مثل احمد چلبی چیزی نیاموخته اند؟ بسیار خوب این خشک مغزهای مجاهدین خلق کنگره ی ملی عراق را کاری می کنند که کنگره ی ملی آفریقا به نظر برسد. بنابراین، مخالفت با حکم الیزابت روبین روزنامه نگار نیویورک تایمز دشوار است. او در سال 2003 از مجاهدین خلق در کمپ اشرف دیدن کرد و بعد از آن با” مردان و زنانی که از بند گروه فرار کرده اند، صحبت کرد.” روبین در سال 2011 هشدار داد که مجاهدین خلق” با هدف فعالان دمکراسی خواه در ایران هیچ ارتباطی ندارد، بلکه فرقه ای دیکتاتوری ست که برای حمله به ما بازخواهد گشت.” مهدی حسن نشریه اینترسپت – 7 جولای 2017 ترجمه انجمن نجات فارس

خروج از نسخه موبایل