چرائی عشق ورزیدن جنگ طلبان واشنگتن به مجاهدین خلق

چرا یک شاهزادۀ سعودی، یک سخنگوی جمهوری خواه سابق مجلس و یک فرد دمکرات کاندید معاونت سابق ریاست جمهوری آمریکا در هفتۀ گذشته و در حومه ای از شهر پاریس گردهم آمدند؟

آیا تعجب نمیکنید که بدانید الامیر ترکی الفیصل، نوت گینگریچ (Newt Gingrich)، و جو لیبرمن (Joe Lieberman) نمایندگی  یک گروه ایرانی در تبعید را که از سوی ایالات متحدۀ آمریکا در سال های ۱۹۹۷ و ۲۰۱۲ بمثابۀ یک”سازمان تروریستی”  رسما اعلام شده بود بعهده بگیرند؟

طراحان جنگ طلب (Neoconservatism) واشنگتن که سالها تلاش میکردند تا نام سازمام مجاهدین خلق را از لیست سازمان های تروریستی وزارت خارجه آمریکا خارج کنند، سرانجام توانستند در سال ۲۰۱۲ با لابیگری های متعدد و موفق  نام این سازمان را از لیست مزبور خارج نمایند. نام این سازمان نیمه مارکسیست و نیمه اسلامی  که در دهه ۱۹۶۰ (۱۵ شهریور سال ۱۳۴۴) تاسیس یافت، به معنای جهاد کنندگان در راه خدا و خلق میباشد که سرلوحه برنامه های استراتژیک آن سرنگونی رژیم آمریکائی شاه و حمله به منافع آمریکا و مستشاران آن در ایران بود.

مجاهدین خلق (بعد از انقلاب ایران) تلاش کردند کسانی که با گروگانگیری سفارت آمریکا در تهران مخالفت میکنند را منکوب نمایند و آنان را به دلیل درخواست آزادی گروگانها، به سازشکاری و تسلیم شدن (surrender) در برابر ایالات متحده متهم کردند. اما دیری نگذشت که حاکمان مذهبی (قدرت مدار) در دهه ۱۹۸۰ (دهه شصت) علیه آنان شدیدا موضع گرفتند تا جائیکه رهبر این سازمان مسعود رجوی (همراه با اولین رئیس جمهور ایران) مجبور به فرار از کشور شد. بدنبال فرار رهبر مجاهدین خلق به فرانسه، ترور و بمب گذاری های بسیاری در سراسر ایران بوقوع پیوست.

امروزه سازمان مجاهدین خلق بوسیلۀ یک زن و شوهر بنام های مریم  و مسعود رجوی رهبری میگردد اما با وجود اینکه گفته می شود، شوهر که سالیان درازی است از دیده ها پنهان می باشد، مرده است،  این سازمان اعلام کرده است که از جنگ مسلحانه دست برداشته و بمثابۀ یک سازمان سکولار دمکرات که مخالف رژیم ایران است و از دوستان جدید و وفادار آمریکا، مشغول فعالیت سیاسی می باشد.

اما مشکل بزرگ این نیست که سازمان مجاهدین خلق در گذشته بعنوان یک سازمان تروریستی دست به بمب گذاری و ترور زده است. زیرا بسیاری از گروه های خشونت طلب که در جرگه سازمان های تروریستی قرار داشتند مانند ارتش جمهوری خواه ایرلند (IRA) و یا کنگره ملی افریقا(ANC) به رهبری نلسون ماندلا سلاح های خود را بر زمین گذاشتند و سعی کردند که از طریق فعالیت های سیاسی و شرکت در انتخابات عمومی قدرت سیاسی را بدست گیرند. همچنین مشکل اساسی و معضل لاینحل مجاهدین خلق آنهم نیست که جنبش سبز مردم ایران را انکار کرده است و علیه آن به مخالفت و لجن پراگنی میپردازد. بلکه مهمترین مشکل این سازمان آنست  که دوشادوش ارتش صدام حسین به ایران حمله کرده و فرزندان این آب و خاک را بخون کشانده و نفرت مردم کوچه و بازار را نسبت به خود افزایش داده است.

باور کنید که بزرگترین دشواری دولتمردان آمریکا از هر دو جناح (جمهوری خواه و دمکرات) این است که آنها از گروهی که به تمامی مظهر یک فرقۀ تمامیت خواه و خودکامه میباشد، حمایت و پشتیبانی میکنند.

آیا شما فکر میکنید که فقط در رژیم های تمامیت خواه و خودکامه است که رهبران آن متوسل به مغزشوئی(brainwashed) شهروندان خود میشوند؟

در سال ۱۹۹۴ وزارت امور خارجه آمریکا گزارشی ارائه داد  که نشان میدهد مسعود رجوی”دارای بیماری توّهم و کیش شخصیت است” که”عده ای از ایرانیان تبعیدی را پیرامون خود جمع کرده است و با مغز شوئی و از خود بیگانه (alienated) کردن آنها بمثابه یک فرقه (cult) به حیات سازمان خود ادامه میدهد.”

همچنین گزارشی را که موسسه RAND در سال ۲۰۰۹ تهیه کرده است  نشان میدهد که”اعضای ساده (Rank-& file) این سازمان بر روی قرآن زده اند و قسم یاد کرده اند که خود را فدای رجوی ها (مریم و مسعود) کنند” همچنین این موسسه در ارزیابی خود از این سازمان مینویسد که مجاهدین خلق یک فرقۀ به تمامی خودکامه و تمامیت خواه میباشد که اعضای خود را وادار به طلاقهای اجباری و تجرد کرده است (البته مریم و مسعود از این موارد مستثنی میباشند). در گزارش این موسسه همچنین ذکر شده است که:”عشق به خانواده و همسر جای خود را به عشق به رجوی داده است.”

 

نکته ای دیگر آنست که شما فکر میکنید فقط جدائی جنسیت ها در ایران است که صورت میگیرد. اما بنابر گزارش RAND  در اردوگاه اشرف تا سال ۲۰۱۳”یک خط وسط راهرو کشیده شده بود که نشان میداد زنان میباید از یک سمت و مردان از سمت دیگر حرکت کنند.”

بنابراین میتوان به چرائی شرکت ترکی الفیصل، مدیر سابق استخبارات عربستان سعودی، رودالف جولیانی (Rudolph Giuliani) شهردار سابق نیویورک و جان بولتون (John Bolton) سوپر جنگ طلب و عضو سابق  دولت بوش پی برد. به سخنی دیگر حمایت و پشتیبانی افراد جنگ طلب مذکور که در تمام میتینگ های مجاهدین خلق از جمله میتینگ پاریس شرکت کرده اند و مصرانه از افکار فناتیک، جزم گرائی و افراطی این سازمان دفاع نموده اند، قابل فهم می باشد، اما چرا یک لیبرال دمکرات مانند هاوارد دین (Howard Dean) فرماندار ایالت ورمونت (Vermont) در دفاع از این فرقه سنگ تمام میگذارد و پیشنهاد میکند که باید آمریکا مریم رجوی را به عنوان رئیس جمهور ایران در تبعید به رسمیت بشناسد؟ و یا چرا جان لوئیس (John Lewis) نماینده مجلس از ایالت جورجیا و به اصطلاح سمبل مدافع حقوق شهروندی در حمایت مجاهدین خلق در سال ۲۰۱۰ سخنرانی کرد؟

در این موارد چند احتمال وجود دارد که ناظرین به انها اشاره کرده اند. آنها احتمال کمی داده اند که ممکن است گلوی هاوارد ۶۸ ساله و لوئیس ۷۷ ساله پیش بیوۀ مجاهدین گیر کرده باشد، اما آنان به احتمال زیاد بر این باورند که این افراد بنابر یک ضرب المثل قدیمی که میگوید دشمن دشمن من دوست من است، از این فرقه حمایت می کنند. اما چیزی که در این میان برای ناظرین و محققین محرز است و آنها به ضرس قاطع به آن باور دارند، پول نقد و گزاف بدون مالیات است که از این سازمان دریافت میگردد. زیرا بنابر تحقیقات هفته نامه کریستین ساینس مانیتور (The Christian Science Monitor) در سال ۲۰۱۱، بیشتر مقامات بلند مرتبه سابق دولت های آمریکا بابت حمایت از مجاهدین خلق و سخنرانی در میتینگ های آنان ده ها هزار دلار دریافت کرده اند.

در واشنگتن دی سی پول است که حرف اول را میزند. شما خواه دمکرات باشید مانند دین (Dean) و خواه جمهوری خواه مانند بولتون، رئیس سابق CIA باشید مانند پورتر گوس (Porter Goss) و یا رئیس  سابق FBI مثل لوئیس فریح (Louis Freeh) این پولهای نقد و چک های درشت و حتی سفید است که در این میان اهمیت بسزائی پیدا میکنند.

شما همین گینگریچ را در نظر بگیرید، کسی که باراک اوباما را بخاطر تعظیم در مقابل پادشاه سعودی نکوهش میکرد ما حالا خودش نه در مقابل یک پادشاه بلکه در مقابل مریم رجوی آنهم در برابر دوربین تا کمر خم میشود و بطور باور نکردنی در سخنرانی آخر هفته در پاریس رجوی را با جورج واشنگتن مقایسه میکند. و یا جولیانی شهردار نمونه آمریکا  و نئو کان خود خوانده ضد ترور، کسیکه از سال ۲۰۱۰ بخاطر بازار گرمی در مورد ادعاهای مجاهدین هزاران دلار از آنها دریافت کرده است، ککش هم نمیگزد که این سازمان در اواسط دهه ۱۹۷۰ شش آمریکائی را بقتل رسانده و یا در جهت سرکوب کردهای عراق در دهه ۱۹۹۰ با صدام حسین هم پیمان شده و نیز در همین سالها در چگونه ساختن بمب با القاعده همکاری کرده است تا آنها در سال ۲۰۰۳ سربازان آمریکائی مستقر در عراق را از میان بردارند.

آیا این دولتمردان، سیاستمداران، نمایندگان مجلس خجالت نمیکشند؟ شرم و حیا ندارند؟ خانم سوزان مالونی (Suzanne Maloney) تحلیگر مسائل ایران در موسسه بروکینگز (Brookings Institution) مرکز تحلیلهای سیاسی خاور میانه و مشاور سابق وزارت امور خارجه در این مورد اظهار کرده است که:” تا چه اندازه باید گینگریچ، جولیانی، بولتن و لیبرمن خوار و خفیف باشند که شرافت و آبروی خود را به بهای نازل به فرقه مجاهدین خلق فروخته اند.”

نکتۀ دیگر که باید در معرکه گیری مجاهدین خلق به آن توجه داشت در واقع سیاست تغییر رژیم در تهران است که از سوی دولت آمریکا اعلام شده است. ترامپ در زمان مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری آمریکا در همان شیپور جنگ طلبی در خاورمیانه دمید که پیش تر جرج دبلیو بوش در آن دمیده بود. اینک او که بر کرسی ریاست جمهوری آمریکا نشسته است جنگ طلبانی مانند جیمز متیس (James Mattis)، مایک پمپئو (Mike Pompeo) در پنتاگون و آژانس اطلاعات مرکزی (CIA) را به خدمت گرفته است  و از شرکای تاجرمسلک مدافع مجاهدین خلق چون جولیانی و گینگریچ بعنوان مشاورین خود بهره میبرد و نیز آیلین چاو (Elaine Chao) زنی که ۵۰ هزار دلار جهت یک سخنرانی ۵ دقیقه ای از مریم رجوی در سال ۲۰۱۵ دریافت کرده است  را در کابینه خود گمارده است.

باید واقعیت را گفت. بنا بر تحقیقات شبکه خبر رسانی NBC دولت ترامپ، عربستان سعودی و اسرائیل برای سرنگونی رژیم ایران و یا تغییر آن همانطور که”رکس تیلرسون” (Rex Tillerson) وزیر امور خارجه آمریکا در ماه ژوئن ۲۰۱۷ اعلام کرده است  سرمایه گذاری کلان کرده اند. آنها خواهان بوجود آمدن شرایطی مشابه شرایط وخیم دوران جنگ عراق با ایران میباشند تا بتوانند در این گیر و دار همانطور که کنگره ملی عراق را به رهبری احمد چلبی به عراق فرستادند، سازمان مجاهدین خلق به رهبری مریم رجوی را به ایران گسیل دارند. بنا به گفته رابرت توریچلی (Robert Torricelli) سناتور دمکرات سابق و وکیل مدافع کنونی سازمان مجاهدین خلق در شنبه گذشته (اول جولای ۲۰۱۷)”این سازمان بمثابه نوک برنده نیزه میباشد که میتواند با ۳۰۰۰ جنگجوی باقیمانده خود کار رژیم را یکسره سازد.”

چه طرح های احمقانه ای که دولتمردان آمریکا در سر ندارند! آیا این دولتمردان، روسای سازمان های اطلاعاتی و فرمندهان ارشد نظامی از فجایعی که در بین النهرین (Mesopotamian) بواسطه تحمیل کنگره ملی عراق (INC) و مهرۀ سرسپرده ای چون احمد چلبی به مردم عراق و نیز اعمال سیاست های تجاوزکارانه خود ببار آورده اند، درس نگرفته اند؟بدون تردید سیاست تغییر رژیم در ایران و سرمایه گذاری روی سازمان فناتیکی چون مجاهدین خلق و اعضای مغزشوئی شدۀ آن فاجعه ای بمراتب وخیمتر از فاجعه عراق ببار خواهد آورد. همانطور که چلبی نماد ناکامی آمریکائیها در عراق شد و این کشور را به جنگ های داخلی کشاند، سازمان مجاهدین خلق که نماد جنگ طلبی در تبعید میباشد ایران را بسوی جنگ های داخلی که باب طبع اسرائیل و عربستان سعودی است، سوق خواهد داد. بنابراین بسیار دشوار است که با قضاوت و داوری الیزابت روبین (Elizabeth Rubin) مخالفت کرد، کسی که در سال ۲۰۰۳ از اردوگاه اشرف دیدن کرده بود و سپس با”مردان و زنانی که از این فرقه گریخته بودند نیز از نزدیک صحبت کرده بود” و به همین خاطر از سوی مجاهدین تهدید گردید. او در نشریه نیو یورک تایمز نوشته است که:”ما با یک سازمان دمکراتیک ایرانی روبرو نیستیم بلکه با یک فرقه تمامیت خواه خودکامۀ (تروریست) روبروئیم که در آینده (مانند القاعده) به سراغ ما هم خواهد آمد.

اینترسپت – مهدی حسن

ترجمه ی ن. نوری زاده –ان آی تی وی نیوز چرا یک شاهزادۀ سعودی، یک سخنگوی جمهوری خواه سابق مجلس و یک فرد دمکرات کاندید معاونت سابق ریاست جمهوری آمریکا در هفتۀ گذشته و در حومه ای از شهر پاریس گردهم آمدند؟

آیا تعجب نمیکنید که بدانید الامیر ترکی الفیصل، نوت گینگریچ (Newt Gingrich)، و جو لیبرمن (Joe Lieberman) نمایندگی  یک گروه ایرانی در تبعید را که از سوی ایالات متحدۀ آمریکا در سال های ۱۹۹۷ و ۲۰۱۲ بمثابۀ یک”سازمان تروریستی”  رسما اعلام شده بود بعهده بگیرند؟

طراحان جنگ طلب (Neoconservatism) واشنگتن که سالها تلاش میکردند تا نام سازمام مجاهدین خلق را از لیست سازمان های تروریستی وزارت خارجه آمریکا خارج کنند، سرانجام توانستند در سال ۲۰۱۲ با لابیگری های متعدد و موفق  نام این سازمان را از لیست مزبور خارج نمایند. نام این سازمان نیمه مارکسیست و نیمه اسلامی  که در دهه ۱۹۶۰ (۱۵ شهریور سال ۱۳۴۴) تاسیس یافت، به معنای جهاد کنندگان در راه خدا و خلق میباشد که سرلوحه برنامه های استراتژیک آن سرنگونی رژیم آمریکائی شاه و حمله به منافع آمریکا و مستشاران آن در ایران بود.

مجاهدین خلق (بعد از انقلاب ایران) تلاش کردند کسانی که با گروگانگیری سفارت آمریکا در تهران مخالفت میکنند را منکوب نمایند و آنان را به دلیل درخواست آزادی گروگانها، به سازشکاری و تسلیم شدن (surrender) در برابر ایالات متحده متهم کردند. اما دیری نگذشت که حاکمان مذهبی (قدرت مدار) در دهه ۱۹۸۰ (دهه شصت) علیه آنان شدیدا موضع گرفتند تا جائیکه رهبر این سازمان مسعود رجوی (همراه با اولین رئیس جمهور ایران) مجبور به فرار از کشور شد. بدنبال فرار رهبر مجاهدین خلق به فرانسه، ترور و بمب گذاری های بسیاری در سراسر ایران بوقوع پیوست.

امروزه سازمان مجاهدین خلق بوسیلۀ یک زن و شوهر بنام های مریم  و مسعود رجوی رهبری میگردد اما با وجود اینکه گفته می شود، شوهر که سالیان درازی است از دیده ها پنهان می باشد، مرده است،  این سازمان اعلام کرده است که از جنگ مسلحانه دست برداشته و بمثابۀ یک سازمان سکولار دمکرات که مخالف رژیم ایران است و از دوستان جدید و وفادار آمریکا، مشغول فعالیت سیاسی می باشد.

اما مشکل بزرگ این نیست که سازمان مجاهدین خلق در گذشته بعنوان یک سازمان تروریستی دست به بمب گذاری و ترور زده است. زیرا بسیاری از گروه های خشونت طلب که در جرگه سازمان های تروریستی قرار داشتند مانند ارتش جمهوری خواه ایرلند (IRA) و یا کنگره ملی افریقا(ANC) به رهبری نلسون ماندلا سلاح های خود را بر زمین گذاشتند و سعی کردند که از طریق فعالیت های سیاسی و شرکت در انتخابات عمومی قدرت سیاسی را بدست گیرند. همچنین مشکل اساسی و معضل لاینحل مجاهدین خلق آنهم نیست که جنبش سبز مردم ایران را انکار کرده است و علیه آن به مخالفت و لجن پراگنی میپردازد. بلکه مهمترین مشکل این سازمان آنست  که دوشادوش ارتش صدام حسین به ایران حمله کرده و فرزندان این آب و خاک را بخون کشانده و نفرت مردم کوچه و بازار را نسبت به خود افزایش داده است.

باور کنید که بزرگترین دشواری دولتمردان آمریکا از هر دو جناح (جمهوری خواه و دمکرات) این است که آنها از گروهی که به تمامی مظهر یک فرقۀ تمامیت خواه و خودکامه میباشد، حمایت و پشتیبانی میکنند.

آیا شما فکر میکنید که فقط در رژیم های تمامیت خواه و خودکامه است که رهبران آن متوسل به مغزشوئی(brainwashed) شهروندان خود میشوند؟

در سال ۱۹۹۴ وزارت امور خارجه آمریکا گزارشی ارائه داد  که نشان میدهد مسعود رجوی”دارای بیماری توّهم و کیش شخصیت است” که”عده ای از ایرانیان تبعیدی را پیرامون خود جمع کرده است و با مغز شوئی و از خود بیگانه (alienated) کردن آنها بمثابه یک فرقه (cult) به حیات سازمان خود ادامه میدهد.”

همچنین گزارشی را که موسسه RAND در سال ۲۰۰۹ تهیه کرده است  نشان میدهد که”اعضای ساده (Rank-& file) این سازمان بر روی قرآن زده اند و قسم یاد کرده اند که خود را فدای رجوی ها (مریم و مسعود) کنند” همچنین این موسسه در ارزیابی خود از این سازمان مینویسد که مجاهدین خلق یک فرقۀ به تمامی خودکامه و تمامیت خواه میباشد که اعضای خود را وادار به طلاقهای اجباری و تجرد کرده است (البته مریم و مسعود از این موارد مستثنی میباشند). در گزارش این موسسه همچنین ذکر شده است که:”عشق به خانواده و همسر جای خود را به عشق به رجوی داده است.”

 

نکته ای دیگر آنست که شما فکر میکنید فقط جدائی جنسیت ها در ایران است که صورت میگیرد. اما بنابر گزارش RAND  در اردوگاه اشرف تا سال ۲۰۱۳”یک خط وسط راهرو کشیده شده بود که نشان میداد زنان میباید از یک سمت و مردان از سمت دیگر حرکت کنند.”

بنابراین میتوان به چرائی شرکت ترکی الفیصل، مدیر سابق استخبارات عربستان سعودی، رودالف جولیانی (Rudolph Giuliani) شهردار سابق نیویورک و جان بولتون (John Bolton) سوپر جنگ طلب و عضو سابق  دولت بوش پی برد. به سخنی دیگر حمایت و پشتیبانی افراد جنگ طلب مذکور که در تمام میتینگ های مجاهدین خلق از جمله میتینگ پاریس شرکت کرده اند و مصرانه از افکار فناتیک، جزم گرائی و افراطی این سازمان دفاع نموده اند، قابل فهم می باشد، اما چرا یک لیبرال دمکرات مانند هاوارد دین (Howard Dean) فرماندار ایالت ورمونت (Vermont) در دفاع از این فرقه سنگ تمام میگذارد و پیشنهاد میکند که باید آمریکا مریم رجوی را به عنوان رئیس جمهور ایران در تبعید به رسمیت بشناسد؟ و یا چرا جان لوئیس (John Lewis) نماینده مجلس از ایالت جورجیا و به اصطلاح سمبل مدافع حقوق شهروندی در حمایت مجاهدین خلق در سال ۲۰۱۰ سخنرانی کرد؟

در این موارد چند احتمال وجود دارد که ناظرین به انها اشاره کرده اند. آنها احتمال کمی داده اند که ممکن است گلوی هاوارد ۶۸ ساله و لوئیس ۷۷ ساله پیش بیوۀ مجاهدین گیر کرده باشد، اما آنان به احتمال زیاد بر این باورند که این افراد بنابر یک ضرب المثل قدیمی که میگوید دشمن دشمن من دوست من است، از این فرقه حمایت می کنند. اما چیزی که در این میان برای ناظرین و محققین محرز است و آنها به ضرس قاطع به آن باور دارند، پول نقد و گزاف بدون مالیات است که از این سازمان دریافت میگردد. زیرا بنابر تحقیقات هفته نامه کریستین ساینس مانیتور (The Christian Science Monitor) در سال ۲۰۱۱، بیشتر مقامات بلند مرتبه سابق دولت های آمریکا بابت حمایت از مجاهدین خلق و سخنرانی در میتینگ های آنان ده ها هزار دلار دریافت کرده اند.

در واشنگتن دی سی پول است که حرف اول را میزند. شما خواه دمکرات باشید مانند دین (Dean) و خواه جمهوری خواه مانند بولتون، رئیس سابق CIA باشید مانند پورتر گوس (Porter Goss) و یا رئیس  سابق FBI مثل لوئیس فریح (Louis Freeh) این پولهای نقد و چک های درشت و حتی سفید است که در این میان اهمیت بسزائی پیدا میکنند.

شما همین گینگریچ را در نظر بگیرید، کسی که باراک اوباما را بخاطر تعظیم در مقابل پادشاه سعودی نکوهش میکرد ما حالا خودش نه در مقابل یک پادشاه بلکه در مقابل مریم رجوی آنهم در برابر دوربین تا کمر خم میشود و بطور باور نکردنی در سخنرانی آخر هفته در پاریس رجوی را با جورج واشنگتن مقایسه میکند. و یا جولیانی شهردار نمونه آمریکا  و نئو کان خود خوانده ضد ترور، کسیکه از سال ۲۰۱۰ بخاطر بازار گرمی در مورد ادعاهای مجاهدین هزاران دلار از آنها دریافت کرده است، ککش هم نمیگزد که این سازمان در اواسط دهه ۱۹۷۰ شش آمریکائی را بقتل رسانده و یا در جهت سرکوب کردهای عراق در دهه ۱۹۹۰ با صدام حسین هم پیمان شده و نیز در همین سالها در چگونه ساختن بمب با القاعده همکاری کرده است تا آنها در سال ۲۰۰۳ سربازان آمریکائی مستقر در عراق را از میان بردارند.

آیا این دولتمردان، سیاستمداران، نمایندگان مجلس خجالت نمیکشند؟ شرم و حیا ندارند؟ خانم سوزان مالونی (Suzanne Maloney) تحلیگر مسائل ایران در موسسه بروکینگز (Brookings Institution) مرکز تحلیلهای سیاسی خاور میانه و مشاور سابق وزارت امور خارجه در این مورد اظهار کرده است که:” تا چه اندازه باید گینگریچ، جولیانی، بولتن و لیبرمن خوار و خفیف باشند که شرافت و آبروی خود را به بهای نازل به فرقه مجاهدین خلق فروخته اند.”

نکتۀ دیگر که باید در معرکه گیری مجاهدین خلق به آن توجه داشت در واقع سیاست تغییر رژیم در تهران است که از سوی دولت آمریکا اعلام شده است. ترامپ در زمان مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری آمریکا در همان شیپور جنگ طلبی در خاورمیانه دمید که پیش تر جرج دبلیو بوش در آن دمیده بود. اینک او که بر کرسی ریاست جمهوری آمریکا نشسته است جنگ طلبانی مانند جیمز متیس (James Mattis)، مایک پمپئو (Mike Pompeo) در پنتاگون و آژانس اطلاعات مرکزی (CIA) را به خدمت گرفته است  و از شرکای تاجرمسلک مدافع مجاهدین خلق چون جولیانی و گینگریچ بعنوان مشاورین خود بهره میبرد و نیز آیلین چاو (Elaine Chao) زنی که ۵۰ هزار دلار جهت یک سخنرانی ۵ دقیقه ای از مریم رجوی در سال ۲۰۱۵ دریافت کرده است  را در کابینه خود گمارده است.

باید واقعیت را گفت. بنا بر تحقیقات شبکه خبر رسانی NBC دولت ترامپ، عربستان سعودی و اسرائیل برای سرنگونی رژیم ایران و یا تغییر آن همانطور که”رکس تیلرسون” (Rex Tillerson) وزیر امور خارجه آمریکا در ماه ژوئن ۲۰۱۷ اعلام کرده است  سرمایه گذاری کلان کرده اند. آنها خواهان بوجود آمدن شرایطی مشابه شرایط وخیم دوران جنگ عراق با ایران میباشند تا بتوانند در این گیر و دار همانطور که کنگره ملی عراق را به رهبری احمد چلبی به عراق فرستادند، سازمان مجاهدین خلق به رهبری مریم رجوی را به ایران گسیل دارند. بنا به گفته رابرت توریچلی (Robert Torricelli) سناتور دمکرات سابق و وکیل مدافع کنونی سازمان مجاهدین خلق در شنبه گذشته (اول جولای ۲۰۱۷)”این سازمان بمثابه نوک برنده نیزه میباشد که میتواند با ۳۰۰۰ جنگجوی باقیمانده خود کار رژیم را یکسره سازد.”

چه طرح های احمقانه ای که دولتمردان آمریکا در سر ندارند! آیا این دولتمردان، روسای سازمان های اطلاعاتی و فرمندهان ارشد نظامی از فجایعی که در بین النهرین (Mesopotamian) بواسطه تحمیل کنگره ملی عراق (INC) و مهرۀ سرسپرده ای چون احمد چلبی به مردم عراق و نیز اعمال سیاست های تجاوزکارانه خود ببار آورده اند، درس نگرفته اند؟بدون تردید سیاست تغییر رژیم در ایران و سرمایه گذاری روی سازمان فناتیکی چون مجاهدین خلق و اعضای مغزشوئی شدۀ آن فاجعه ای بمراتب وخیمتر از فاجعه عراق ببار خواهد آورد. همانطور که چلبی نماد ناکامی آمریکائیها در عراق شد و این کشور را به جنگ های داخلی کشاند، سازمان مجاهدین خلق که نماد جنگ طلبی در تبعید میباشد ایران را بسوی جنگ های داخلی که باب طبع اسرائیل و عربستان سعودی است، سوق خواهد داد. بنابراین بسیار دشوار است که با قضاوت و داوری الیزابت روبین (Elizabeth Rubin) مخالفت کرد، کسی که در سال ۲۰۰۳ از اردوگاه اشرف دیدن کرده بود و سپس با”مردان و زنانی که از این فرقه گریخته بودند نیز از نزدیک صحبت کرده بود” و به همین خاطر از سوی مجاهدین تهدید گردید. او در نشریه نیو یورک تایمز نوشته است که:”ما با یک سازمان دمکراتیک ایرانی روبرو نیستیم بلکه با یک فرقه تمامیت خواه خودکامۀ (تروریست) روبروئیم که در آینده (مانند القاعده) به سراغ ما هم خواهد آمد.

اینترسپت – مهدی حسن

ترجمه ی ن. نوری زاده –ان آی تی وی نیوز

خروج از نسخه موبایل