قفس را بسوزان!!!

در نشستی – نشست معروف به نشست سیتی زن – مسعود رجوی علنا، فتوای قتل افراد و کادرهای جدا شده را صادر کرده و برای همه حاضران خط و نشان کشید!
” و با اشاره به داستان فیلم” اسب کهر را بنگر!”، گفت:
” اگر پیروز شویم که فبها… و اگر شکست خوردیم! وظیفه ایدئولوژیکی تک تک شماست (خطاب به افراد نشست)، که هر کجا آنها را (افراد جدا شده) پیدا کردید اعدام انقلابی کرده و بکشید! زندانهای اروپا هم که هتلهای 5 ستاره هستند…!!!”
البته حین صحبت کردن، مغز این مرد نبود که حرف می زد، حنجره اش بود! صحبت هایش سروصدائی بود که به سان قات قات اردک در ناآگاهی و تاریکی ادا می شد…
توضیح مختصری هم در مورد داستان اصلی فیلم،
” اسب کهررا بنگر” – BEHOLD A PALE HORSE!”:
این فیلم اثر فرد زینمان، محصول سال 1964 و داستان آن بر اساس رمانی به نام” کشتن موش در روز یکشنبه!” نوشته”امریک پرسیرگر” می باشد.
در قسمت اول داستان فیلم، یک مبارز مخالف حکومت اسپانیا را نشان می دهد که همراه دوستانش شکست خوردند ودر مرز فرانسه اسلحه هایشان را تحویل دادند و عمری را درفرانسه به تبعید گذراندند!
در قسمت دوم داستان،”گری گوری پک” شخصیت اصلی داستان، پس از شنیدن خبر مرگ مادر به اسپانیا برمی گردد و بعد از برگشتن، دوستی که به او خیانت کرده وبدتر ازدشمن دانسته، می کشد و ماجرای قهرمان و خائن را رودروی هم به تصویر می کشد!
اگر از این فراری مجنون، مسعود رجوی! که به جز خیانت و فریبکاری در کارنامه خود چیزی ندارد! بپرسید در زمانی که خودش را قهرمان داستان و ما را خائن می نامد، اکثر اعضای قبلی سازمان که الان جدا شده اند(همانطور که میدانیدسازمان در سال 1367 حدودا 10000 نیرو در اشرف جمع کرده بود! که اکثرا با اعلام انزجار از رجوی از این فرقه جدا شدند و الان در آلبانی حدود 1800 نیرو دارد که روزانه هم کمتر میشود!) معتقدند، مسعود رجوی موشی است که فرار را بر قرار ترجیح داده است! پس داستانی که فیلم اسب کهر را بنگر، بر اساس آن ساخته شده یعنی:”کشتن موش در روز یکشنبه!” در مورد مسعود رجوی صحیح تر است.
پس این احتمال قوی وجود دارد که او در یک روز” یکشنبه رویایی” کشته شده و یا باید منتظر کشته شدن این موش کثیف در یک” یکشنبه” دیگر باشیم.
مسعود خان! در جائی دیگرهم فرموده بودند:
“طی این مرحله بی همرهی” خضر” مکن ظلمات است بترس از خطر گمراهی!!!
اما تاریخ نشان داد که اکثریت اعضای سازمان جدا شدند و الان بطور سربلند و آزاد زندگی می کنند و” ظلمات” و” گمراهی” نصیب مسعود رجوی و حواریونش شد! که آفتابی نمی شوند! ودر ظلمات بسر می برند!
اتکای مردم به برنامه های انسان ساز انبیای الهی سبب شده برخی افراد فرصت طلب چون مسعود رجوی! برای رسیدن به اهداف نفســــانی خویش برنامه ها و اندیشه های باطل خود را الهی جلوه دهند (و خود را خضر نبی بنامند!)، تا از این راه اطمینان مردم را جلب کنند و شاید علت نفوذ فرقه های گوناگون به همین امر برگردد، چرا که آنان خود را درجایگاه والای نبوت و یا نزدیک بآن قرار می دهند!!!
اما قفس آلبانی مثل قایق بی حفاظی است که سرنشینانش، هیچ کدامشان رنگ آسمان را نمی دانند!
بچه هایی که بی پناهند و البته در آغوش خداوند…! زندانیان قفسی هستند که نیمی از آن را خود ساختند ونیمی دیگر را رجوی وقوانین فرقه ایش!
آقا و خانم رجوی!
می شود بگوئید الان دقیقا مشغول چه کاری هستید؟!
امروز به علت وجود یا لاوجود بی برکت مسعود رجوی! و اقدامات مخربانه و بی حاصل عده ای کذاب در راس فرقه، اعضاء را با نمایشات کودکانه و متمسخر خویش بازی داده و به این سو و آن سو می کشند!
سران کشتی به گل نشسته رجوی! فکر می کنند اسرای در بند امروز در آلبانی، اعضای دربند، خسته، درمانده و زندانی دیروزی در اشرف هستند! اما واقعیت اینست که این هجرت! با بقیه هجرت های شما فرق می کند! این هجرت تیر خلاص به تشکیلات و شخص رجوی است و صحبت از هزار اشرف! و انقلاب و…بیشتر به یک جوک شبیه است تا حرف حساب و…
آدم های بیسوادی چون مریم و مسعود! فقط گازدادن را بلدند و نه ترمزکردن را!
وقت آن رسیده که مردم ایران از شر فرسوده های فرساینده حرکت و تکامل خلاصی یابند.
وعاقبت عشق عمیق به زندگی، قفس ها را خواهد سوزاند و پرندگان را رها خواهد ساخت…
فرید

خروج از نسخه موبایل