“بهشت گمشده رجوی” و علت فرار از آن!!!

زندانیانی که اغلب بعد از آزادی با ذهنیت های فاز سیاسی به پادگان اشرف می رسیدند، بدنبال یک بهشت گمشده می گشتند و از قبل در زندان و در تفکرات خود از اشرف و قرارگاه و… یک”بهشت موعود” ساخته بودند!!!
اما تنها چند روز نمی گذشت که تقریبا همه به فکر فرار از”بهشت رجوی” افتاده و نقشه های متعدد فرار طراحی می کردند! که تماما هم در صورت اقدام به اجرای نقشه فرار، دستگیر و روانه زندان های رجوی می گشتند!

راستی چرا افراد از”بهشت” فرار می کنند؟
چرا سازمان و مجاهدین هم از کلمه ی” فرار” برای اقدام آنها استفاده می کنند؟؟؟
” فرار” زندان را تداعی می کند! چرا افراد نمی توانند ازتشکیلاتی مفروض آزادانه جدا شوند و اقدام به فرار می کردند؟
بهشت را نمی توان با سیم خاردار و فنس و بتن ساخت!
بهشت با سیاج و سیم خاردار و برج نگهبانی معنا ندارد!
در بهشت کسی را زندانی و مجازات نمی کنند، به ویژه اگر دلش برای” جهنم” تنگ شود!!!
ببینید بهشت، چه بهشتی است که آدم برای رفتن به جهنم دست به فرار می زند!
چرا ما که مبارزه را آزادانه انتخاب کرده بودیم، آزادانه نمی توانستیم آنرا کنار بگذاریم!
رجوی بارها به مجازات سربازان در صحنه نبرد و تشکیل دادگاه های صحرائی اشاره می کرد که به نظر بنده از اساس نادرست است و فرق است بین یک مبارز سیاسی ویک نظامی!
آقای مسعود رجوی غائب!
چرا به برخوردهای مثبت و درست در تاریخ ما که تعدادشان هم کم نیست اشاره ای نمی کنید؟
چرا برخورد درست دانیل اورتگا و توماس بورخه را با” سر جیو رامیرز” از رهبران پیشین ساندنیست ها را از قلم می اندازید؟ مگر او کم کلیت ساندنیست ها را زیر سئوال برد؟
کی و کجا او را بریده، مزدور و خائن و نفوذی دشمن معرفی کردند؟
جدائی عبدالرضا نیک بین (عبدی- ازبنیانگذران سازمان مجاهدین)، بسادگی اتفاق افتاد! بدون آن که آبرو و حیثیت او زیر سئوال برود!
چرا این سنت حسنه متاسفانه بعد از ظهور مسعود رجوی! در راس سازمان، رعایت نشد و چه فجایعی که بدنبال آن بوقوع نپیوست!
” بهشت” و حواشی آن یعنی جوی های پر از شراب و حوری ها و میوه های بهشتی و… فقط برای شخص مسعود رجوی، آنهم دردنیای مادی معنی پیدا کرد و بس.
برای ما اشرف پادگانی جهنمی بود با میله های سیم خاردار به سمت داخل کج شده و نه بیرون!
نورافکن ها به سمت داخل بود و نه بیرون!
همه کسانی که تجربه زندان را دارند بخوبی می فهمند که فقط در زندان چنین حالتی وجود دارد!
به عکس های اشرف نگاه کنید، هیچ پادگان نظامی را در دنیا نمی توانید پیدا کنید که سیاج و سیم خاردارو نورافکن های آن به این گونه تنظیم شده باشند!
سیم خاردار برای جلوگیری از رخنه دشمن به داخل پادگان کشیده می شود و نه برای جلوگیری از فرار افراد به بیرون از پادگان!
این اقدامات معنا دارد. به ویژه وقتی در ارتباط با یک ارتش انقلابی! صحبت می کنیم که افراد بر اساس آگاهی و اختیار و با انتخاب خود به آن پیوسته اند مثلا!
متاسفانه رجوی، تهدید را همیشه از درون می دید تا بیرون! تمهیدات هم همیشه بر این منوال چیده می شد.
اگر جدائی افراد از مجاهدین امکان پذیر بود، دیگر کسی به فکر فرار نمی افتاد!
رجوی دنبال آفریدن جامعه ای از هر لحاظ یک رنگ و یک شکل و یک نواخت بود که این بر خلاف قانون طبیعت و تکامل است، زیبائی جهانی که در آن زندگی می کنیم در تنوع فکرها و در تنوع رنگ ها و گونه هاست…
عین هم کردن تمام مردم درجامعه، نشان دهنده عقب ماند گی و دیکتاتوری و بسته بودن آن جامعه است.
آقای رجوی مرحوم!
از تاریخ اجتماعی و از تاریخ بشر درس نگرفته اید که:
” انسان ها همچون مورچه زندگی نمی کنند. انسان براساس خرد ومورچه ها درپیروی ازغرایض تغییر ناپذیر خود زندگی میکنند وثابت میکند انسان انسان است وحیوان، حیوان!!
فرید

خروج از نسخه موبایل